Lines_Background
مینی‌دوره رایگان درآمد روزانه ۱۰۰ دلار از فارکس
00روز
00ساعت
00دقیقه
00ثانیه
ثبت‌نام رایگان
لوگو خانه سرمایه
آموزش ترید از صفر صفر

هوش مالی

سه سوال
سه روش سوال برای معنادارتر کردن...

راهنمای مینیمالیستی برای انجام خریدهای هوشمندانه

من زندگی ام را با بسیاری از مزخرفات خالی پر می کردم؛ یک ساعت فانتزی دیگر، یک گوشی هوشمند جدید بدون دلیل، لباسی که فقط یک بار پوشیدم.

این اتفاق فقط برای مدتی خوب بود اما با گذشت زمان، به یک حقیقت نگران کننده پی بردم: زندگی ام را با چیزهای خالی پر کرده بودم تا احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم، نگرانی هایم را ابراز کنم و افرادی که برایشان مهم نبودم، تحت تأثیر قرار دهم.

دلیل تمام این اتفاقات، این دلیل بود که من ابزار مناسبی برای رویارویی با معضل موردعلاقۀ سرمایه داری در مرحلۀ نهایی نداشتم:

«آیا آن را بخرم یا نه؟»

درواقع، این موضوعی است که به شدت نادیده گرفته شده است. هر سال، یک آمریکایی به طور متوسط  18000 دلار برای اقلام غیرضروری خرج می کند. همچنین، ما بیش تر از آموزش عالی، برای کفش، جواهرات و ساعت هزینه می کنیم. به طور خلاصه ما:

  • پول را برای چیزهایی که به آن ها نیاز نداریم هدر می دهیم؛
  • زندگی خود را با چیزهای بی معنی شلوغ می کنیم؛
  • زمانمان را فدای فعالیت هایی مانند خریدکردن می کنیم.

این سه روش براساس همۀ چیزهایی است که من در مورد مینیمالیسم و پول آموخته ام. با استفاده از این ابزار، دیگر از دوراهی «آیا آن را بخرم یا نه» نمی ترسم. هر چیزی که اکنون می خرم، معنی و ارزش دارد.

تنها چیزی که لازم است این سوالات است:

  • چرا از چیزهابی که دارم ناراضی هستم؟
  • این وسیله چگونه به من کمک می کند تا شکوفا شوم؟
  • آیا در عوض خرید نکردن پول نقد می گیرم؟

حال این سوالات را با جزئیات بیش تری بررسی خواهیم کرد:

1- چرا از چیزهایی که دارم ناراضی هستم؟

هر خریدی که انجام می دهید، واکنشی به یک نوع نارضایتی است. در مورد آن فکر کنید. هدف ما از خرج کردن پول این است که بهتر زندگی کنیم. البته، به این راحتی هم نیست و گاهی از خرج کردن درست منحرف می شویم. دلیل آن این است که رفتار مصرف کنندۀ ما منطقی نیست (حتی اگر ما دوست داشته باشیم تا به آن اعتقاد بیاوریم). در واقعیت، بیش تر چیزهایی که می خریم، صرفاً براساس انگیزه های عاطفی هستند. ما یک تصمیم ناخودآگاه می گیریم و سپس دلایلی برای توجیه آن ابداع می کنیم.

اما راه حل چیست؟

علت اصلی نارضایتی خود را بیابید. چرا احساس می کنید وضعیت فعلی شما به اندازۀ کافی خوب نیست؟ اینجا سه محرک رایج وجود دارد:

بازاریابی دستکاری: در محله ای که قبلاً زندگی می کردم، خیابان ها مملو از تبلیغات یک استودیوی تناسب اندام بود. آن ها زنی جذاب را به تصویر کشیده بودند که از روی شانه اش نگاه می کرد و باسنش را بیرون آورده بود. پیام این تصویر واضح بود: «اگر در آن باشگاه ثبت نام کنم، شبیه او خواهم شد». بسیاری از طرح های بازاریابی این گونه هستند. آن ها باعث کمبود ارزش می شوند. این ها شما را فریب می دهند تا فکر کنید اگر آن چیزها را بخرید، بالأخره خوشحال خواهید شد.

نیاز به تأیید: همۀ ما سعی در ابراز وضعیت خود داریم حتی اگر متوجه آن نباشیم. یکی از ساده ترین راه ها برای هدایت وضعیت ما در دنیای مدرن به سمت طرف درست چیست؟ چیزهای براق، فراری ها، ویلاها و ظهور رسانه های اجتماعی، بنزین را روی آتش موقعیت می ریزند؛ زیرا ناگهان همه مخاطبانی پیدا می کنند و انگار فریاد می زنند که «به من نگاه کن، من همۀ این چیزهای جدید را دارم!».

پر کردن جای خالی وقتی تنها یا افسرده هستیم: ما در مدیریت رفتار و احساسات خود بسیار بدتر هستیم. هنگام تنهایی احتمال سیگارکشیدن، خوردن فست فود و خرید چیزهای بی معنی بسیار بیش تر می شود. بدتر از آن، ما می توانیم بعد از آن ها احساس بدی نسبت به این چیزها داشته باشیم که سلامت روان ما را مارپیچی به سمت پایین سوق می دهد.

پادزهر این سه مشکل تنها یک مورد است و آن آگاهی است.

هنگامی که متوجه تحریک خرید چیزی شدید، عمیقاً به محرک نارضایتی خود نگاه کنید. من متوجه شدم که شلیک یک تفنگ ساچمه ای پر از سوالات به ذهن شما کمک خواهد کرد:

امید دارید با این خرید به چه چیزی برسید؟ چه شکافی را در زندگی شما پر می کند؟ آیا این فقط یک راه حل سریع برای ایجاد احساس بهتری در شما است؟ آیا این یک تقویت کننده برای نفس شماست؟ آیا احتمالی وجود دارد که طرح بازاریابی احساسات شما را دستکاری کند؟

وقتی انگیزه های خود را بشناسید، می توانید نیت خود را کنترل کنید.

مثال:

من اخیراً احساس کردم که باید یک لپ تاپ جدید بخرم. چون لپ تاپ فعلی من خیلی سنگین بود، احساس می کردم به این خرید  نیاز دارم اما وقتی عمیقاً به نارضایتی خود نگاه کردم، حقیقت ناراحت کننده ای برایم آشکار شد:

  • برای شیک، باهوش و ترندبودن به تأیید نیاز داشتم. از قبل می توانستم آن را تصور کنم: در یک کافۀ شیک می نشینم، با انگشت به کلیدهای نرم افزار لپ تاپم ضربه می زنم و احساس می کنم یک میلیون دلار دارم.
  • مدتی از آخرین خرید بزرگ من گذشته بود. همچنین، احساس تنهایی می کردم و به طرز عجیبی فکر می کردم یک لپ تاپ جدید می تواند این مشکل را برطرف کند.
  • هر چه بیش تر به تصاویر زیبای لپ تاپ خیره می شدم و تمام مزایای آن در صفحۀ اصلی شرکت برایم توضیح داده می شد، بیش تر جذب می شدم.

این بحث که «آیا آن را بخرم یا نه» کاملاً احساسی بود.

در حال حاضر، هدف این نیست که احساسات خود را خفه کنید. یک لپ تاپ جدید ممکن است ایدۀ خوبی برای من باشد اما در صورتی که خرید را براساس استدلال های عقلانی بنا کنم نه انگیزه های احساسی.

2- این وسیله چگونه به من کمک می کند تا شکوفا شوم؟

به جای سوال «آیا باید آن را بخرم؟»، ما یک سوال ساده تر را جایگزین می کنیم آیا به این نیاز دارم و یا این را می خواهم؟

رویکرد جایگزینی سوالات خوب است اما زیر سوال بردن نیازهای ما اشتباه است.

اما چرا؟ زیرا ما عمیقاً در مورد نیازها و خواسته های خود گیج شده ایم. همانطور که دیدیم، زمانی که احساسات شما مسئول هستند، توجیه نیاز آسان است. برعکس، نیازها می توانند ما را در دام فروتنی بیندازند (بله، هر وقت تماس می گیرم خراب می شود اما به طور کلی هنوز کار می کند؛ بنابراین، نیازی به تلفن جدید ندارم (دوستی فروتن در مورد تلفن ده ساله اش)).

این مولد نیست.

اینجا چیزی است که باید به جای آن از خود بپرسیم:

  • این وسیله چگونه به من کمک می کند تا شکوفا شوم؟
  • این چگونه می تواند به من کمک کند تا به پتانسیل کامل خود در زندگی دست پیدا کنم؟
  • چقدر خوب است که این وسیله را در ۵/۳/۱ سال آینده داشته باشم؟

اگر پاسخ دادن به این سوالات برای شما سخت است، ممکن است نشانۀ آن باشد که شما اهداف واقعی خود را در زندگی نمی دانید؛ این کاملاً طبیعی است. یافتن چیزهایی که برای شما اهمیت دارد، یک فرآیند دائمی کشف است.

هر زمان که در مورد اولویت هایم احساس ناامنی می کنم، این دو مورد را یادآوری کرده و آن را مفید می دانم:

اصول اولیه را دوچندان کنید: خواب، تغذیه، ورزش، کار و روابط چیزهایی هستند که به شما کمک می کنند تا به طور روزانه پیشرفت کنید. تقریباً هر سرمایه گذاری ای در این زمینه ها ارزشمند است.

موضوعات بزرگ تر را شناسایی کنید: با نگاهی به سال های گذشتۀ زندگی خود، چه چیزهایی برای شما شادی طولانی به ارمغان می آورد؟ آیا موضوعی در بین این موارد وجود دارد؟ اخیراً متوجه شده ام که نقاشی، نواختن پیانو و طراحی وب جذاب تر از چیزی است که در ابتدا فکر می کردم. موضوع اینجا خلاقیت است و ارزش دنبال کردن را دارد.

به این فکر کنید: هر چیزی که می خرید، باید بازدهی طولانی مدتی داشته باشد که زندگی شما را بهبود بخشد. همچنین، به همین دلیل است که نشانه های آشکار خریدهای بی معنی، احساس پوچی و گرسنگی است. منظورشان این است که چیزی به شکوفایی شما کمک نکرده است.

مثال:

برادر من سه دوچرخۀ مختلف دارد. من قبلاً فکر می کردم که این اشتباه است. چه شخصی به سه نوع دوچرخه نیاز دارد؟

به نظر می رسد ورزش یک موضوع ضروری در زندگی برادر من است. او به من گفت دوچرخه سواری به او کمک می کند تا از کار و نگرانی جدا شود؛ زیرا عمر آن به اندازۀ دویدن یا شنا نیست. می توانید ساعت ها آن را حفظ کنید و در سرتاسر مسیر هوای تازه بگیرید و نقاط زیبا را کشف کنید.

دوچرخه سواری به برادرم کمک زیادی می کند تا شکوفا شود. بنابراین، منطقی است که او برای هر موقعیتی یک دوچرخه داشته باشد؛ برای بالارفتن از کوه، مسابقه در جاده و رفت و آمد به محل کار.

برای افراد دیگر، ممکن است این خرید دیوانه کننده به نظر برسد اما در زندگی او این خریدها معنادار است.

3- آیا در عوض خرید نکردن پول نقد می گیرم؟

در مقابل، قیمت باید آخرین موردی باشد که در پاسخ به «آیا باید آن را بخرم؟»، توجه شما را جلب کند. به این دلیل که:

  • قیمت ها می توانند شما را از خرید چیزی منصرف کنند حتی قبل از اینکه متوجه شوید که آیا این به شما کمک می کند تا پیشرفت کنید یا خیر. گاهی اوقات، خرید چیزی بسیار گران قیمت به شرطی منطقی است که به زندگی شما معنا بدهد.
  • قیمت ها درک شما از ارزش را مخدوش می کند. وقتی انتخابی پیشنهاد می شود، اغلب به سراغ گزینه های گران تر می رویم حتی اگر ارزان ترین گزینه به خوبی نیاز ما را برطرف سازد.
  • قیمت ها منعکس کنندۀ تقاضا هستند و بنابراین ما را وادار به تعقیب روندهای «غیرمنطقی» می کنند.

بنابراین، ابتدا اهداف خود را مشخص کنید، سپس قیمت را جست وجو کنید و بعد تصمیم بگیرید که آیا مایل به پرداخت آن هستید یا خیر. حال چگونه می توانیم این تصمیم را بگیریم؟

یک سوال رایج این است که «آیا می توانم این هزینه را بپردازم؟» اما من فکر می کنم باید آن را با یک گزینۀ بهتر جایگزین کنیم:

منظورم اینجاست. تصور کنید انتخاب زیر را دارید:

  • شما می توانید چیزی که می خواهید به صورت رایگان (بدون دریافت هیچ پولی) داشته باشید؛
  • شما می توانید به جای آن کالا، قیمت دقیق آن را به صورت نقدی داشته باشید.

اگر مورد اول را ترجیح می دهید، احتمال زیادی وجود دارد که آن کالا واقعاً برای زندگی شما مفید باشد و اینکه شما آنقدر برای آن ارزش قائل هستید که آن را به جای پول انتخاب کنید. اما اگر به سمت پول نقد کشیده می شوید، این نشانۀ حرکت شما در زمین های مالی متزلزل است. در این حالت، پول شما بهتر است پس انداز شود یا در جای دیگری خرج شود.

مثال:

چند هفتۀ پیش با چند نفر از دوستانم قایق سواری کردیم. در این مرحله، از قبل می دانستم که سپری کردن زمان در طبیعت و روابط، دو هدف حیاتی در زندگی من هستند.

من برای این گردش باید چهل دلار پرداخت می کردم.

من انتخاب ها را روی یک پایه تصور کردم: یا زمانی را صرف انجام یک کار سرگرم کننده با افرادی کنم که برای من مهم هستند و یا چهل دلار اضافی در کیف پولم داشته باشم.

این گزینه ها تصمیم را به طور اساسی برای من ساده کرد.

پول در برخی چیزها مهم نخواهد بود اما زمان باکیفیتی که با دوستان می گذرانم چه؟ من این را تا آخر عمر به یاد خواهم داشت.

اگر هنوز در مورد وضعیت «آیا آن را بخرم یا نه» فکر می کنید، آخرین پیشنهاد اینجاست:

یک ماه صبر کنید و سپس به این روند بازگردید. اگر تاکتیک های بازاریابی (فکر کنید «این پیشنهاد امروز به پایان می رسد!!») باعث می شود که احساس استرس کنید، یعنی در وهلۀ اول به آن خرید نیاز ندارید. هر خریدی که زندگی شما را به طور پایدار بهبود ببخشد، می تواند منتظر بماند.

در این مرحله، ممکن است از خود بپرسید: «آیا فکرکردن در مورد هر چیزی که می خرم اغراق آمیز نیست؟»

شاید. من اعتراف می کنم: خرج کردن پول بدون فکرکردن در مورد آن می تواند سرگرم کننده باشد اما درنهایت، پاداش مصرف آگاهانه قیمتی ندارد. ازبین بردن تمام آلودگی ها فضایی برای تنفس، اتاقی برای شادی و گشایشی برای معنا ایجاد می کند.

سوالات متداول

این فرآیند به من کمک کرد تا خریدهای کم تر اما معنادارتری داشته باشم. امیدوارم بتواند همین هدف را برای شما هم انجام دهد.

دریابید که آیا خرید به شما کمک می کند تا به پتانسیل کامل خود در زندگی دست پیدا کنید یا خیر.

تست کنید که آیا مزایای خرید بیش تر از صرفه جویی در هزینه است یا نه.

ادامه مطلب
financial-decisions
چطور تصمیمات مالی بهتری بگیریم؟

یکی از مهم ترین تصمیمات مالی که باید در زندگی بگیرید، این است که چگونه پول خود را برای رسیدن به اهداف مالی مختلف تقسیم بندی کنید. برای روشن تر شدن مفهوم، باید مواردی را از خود بپرسید؛ اینکه آیا در حال پس انداز کردن برای چند هدف مختلف هستید و آیا می خواهید با پول خود سرمایه گذاری کنید؟ برای پاسخ به این سؤالات باید بدانید اساساً دو راه برای هدف گذاری مالی وجود دارد:

  • راه اول، پس انداز به صورت هم زمان است؛ به این معنا که شما برای دو یا چند هدف مالی به صورت هم زمان در حال ذخیره کردن پول هستید.
  • راه دوم، پس انداز به شکل متوالی است؛ یعنی ابتدا برای یک هدف مالی نزدیک تر تصمیم گیری کرده و بعد از دستیابی به آن به سراغ تصمیمات مالی دیگر می روید.

هر دو این روش ها مزایا و معایب خود را دارد که ما در این مقاله قصد داریم به بررسی آن ها بپردازیم.

هدف گذاری متوالی

تصمیمات مالی

همان طور که گفتیم هر تصمیمی که بگیرید برخی مزایا و معایب دارد که براساس سبک زندگی شما، خصوصیات، میزان درآمد و عوامل دیگر می تواند مفید یا مضر باشد. در این قسمت به بررسی مزایا و معایب هدف گذاری متوالی می پردازیم.

مزایا هدف گذاری متوالی

در هدف گذاری متوالی شما می توانید در هر بازه زمانی تنها روی یک هدف متمرکز شوید. این کار سبب می شود تصمیمات مالی بهتری بگیرید و بتوانید هرچه زودتر به آن هدف موردنظر خود برسید. همچنین تنظیم و مدیریت پس انداز وقتی فقط یک هدف پیش روی شما قرار دارد، نسبتاً ساده تر است.

معایب هدف گذاری متوالی

گر هدف گذاری مالی شما به صورتی باشد که مدت زمانی زیادی طول بکشد، بسیاری از هدف های کوتاه مدت دیگر ارزش نخواهند؛ برای مثال شما قصد دارید برای بازنشستگی خود مبلغ نسبتاً زیادی را پس انداز کنید. این کار ممکن است نزدیک به 10 سال طول بکشد؛ بنابراین شما در مدت زمان یک دهه هیچ هدف گذاری خاصی نخواهید داشت.

هدف گذاری هم زمان

اهمیت هدف گذاری در تصمیمات مالی

در هدف گذاری هم زمان شما سعی در پس انداز کردن پول برای اهداف مختلف دارید. این اهداف برخی بلندمدت و برخی کوتاه مدت هستند، اما موضوع مهم این است که سعی کنید برای هرکدام به صورت مداوم پول کنار بگذارید.

مزایا هدف گذاری هم زمان

مزایای این تصمیم های مالی این است که می توانید برای اهداف بلندمدت خود، کم کم پول پس انداز کنید. در این صورت فشار مالی خاصی به شما وارد نمی شود. علاوه بر این، سودهایی که به حساب های بلندمدت تعلق می گیرند، مناسب تر است؛ پس شما می توانید اجازه دهید تا سود بسیار خوبی به پول شما تعلق بگیرد.

معایب هدف گذاری هم زمان

تأمین مالی چند هدف مالی ممکن است برای برخی افراد پیچیده باشد. شما باید درآمد خود را جداگانه برای خرج های ضروری و هدف های مالی مختلف تقسیم کرده و هرکدام را به یک حساب پس انداز واریز کنید. علاوه بر این، رسیدن به هریک از اهداف ممکن است بیشتر از مدت زمان پیش بینی شده طول بکشد؛ زیرا مبلغ پس انداز شما کم است.

افراد کدام نوع از تصمیمات مالی را انتخاب می کنند؟

برای بررسی بهتر، این نظریه ها را روی یک جامعه آماری 1538 نفری آزمایش کردند. مخاطبان موردنظر افراد بزرگ سالی بودند که زیر 45 سال سن داشتند. به این افراد چهار تصمیم مالی مهم شامل خرید خانه، پس انداز بازنشستگی، پرداخت وام دانشجویی و اهداف مالی مختلف داده شد. این گروه باید تصمیم می گرفت که برای هرکدام از این موارد هدف گذاری متوالی یا هم زمان را انتخاب کند.

نتایج تحقیقات نشان داد، بسیاری از شرکت کنندگان در این آزمایش به جای انتخاب «هدف گذاری هم زمان» به سراغ گزینه متوالی می رفتند؛ بنابراین پس انداز بازنشستگی و خرید خانه را به صورت مداوم عقب می انداختند. این دو هدف هم بسیار بزرگ بوده و هم هزینه زیادی را به خود اختصاص می دهد. چیزی حدود 32 درصد از این افراد در زمان آزمایش در حال پرداخت باقی مانده وام دانشجویی خود بودند؛ درنتیجه این بدهی مالی تأثیر عمده ای روی تصمیمات مالی آن ها داشت؛ زیرا قصد داشتند ابتدا بدهی های فعلی را کم کرده و سپس هزینه جدیدی به زندگی خود اضافه کنند. حدود سه چهارم این جمعیت نیز گفتند که بدهی وام های مختلف سبب می شود به سراغ خرید مسکن یا پس انداز بازنشستگی نروند.

راهکار عملی برای تصمیمات مالی

براساس یافته هایی که از آزمایش بالا روی یک گروه افراد به دست آمد، پنج راه برای گرفتن تصمیمات مالی بهتر ارائه شد که در این قسمت آن ها را مرور می کنیم.

  1. هدف گذاری هم زمان را جدی بگیرید: به افراد توصیه می شود تمرین کنند تا بتوانند چند هدف مالی را هم زمان مدیریت کنند. این کار سبب می شود در آن واحد، پول کمتری به هر هدف اختصاص داده شود، اما تداوم در پس انداز می تواند دسترسی به اهداف را سریع تر کند؛ بنابراین برای رسیدن به یک هدف مالی مهم نیاز نیست تا اتمام هدف فعلی صبر کنید.
  2. اقداماتی برای کسب سود بیشتر انجام دهید: هر کاری را که در حال حاضر برای بهبود وضعیت مالی خود انجام می دهید بیشتر کنید؛ برای مثال اگر 3 درصد از درآمد خود را در یک زمینه مانند ارز سرمایه گذاری می کنید، این مقدار را کمی بیشتر کنید؛ مثلاً می توانید از ماه آینده 4 یا 5 درصد از آمد خود را پس انداز کنید.
  3. عادات مالی بد خود را کنار بگذارید: تصمیم به کنار گذاشتن عادات مالی بد می تواند سخت باشد، اما سبب ایجاد امنیت مالی می شود. اگر بتوانید از همین امروز خرج های خود را یادداشت کرده و آن هایی را که ضروری نیستند کم کنید، می توانید در درازمدت پول بیشتری پس انداز کنید. صرفه جویی می تواند علاوه بر کاهش هزینه ها، روی سلامت روان شما هم تأثیر مثبتی بگذارد.
  4. پس انداز بازنشستگی را از همین الان شروع کنید: تقریباً 40 درصد از شرکت کنندگان آزمایش مذکور، هیچ پولی را برای بازنشستگی خود پس انداز نکرده بودند. این پیام می تواند بسیار هشداردهنده باشد. کارهایی که امروز انجام می دهیم یا از انجام آن سرباز می زنیم، می تواند بر آینده ما تأثیر بسیار زیادی بگذارد. هرگونه پس اندازی بهتر از این است که هیچ پس اندازی نداشته باشید. حتی پس انداز با مبالغ کم هم می تواند به مرور زمان افزایش یابد.
  5. انجام محاسبات مالی: از یک ماشین حساب آنلاین برای تعیین اهداف مالی و برنامه ریزی برای دستیابی به آن ها استفاده کنید. انجام برنامه ریزی می تواند احساس تحت کنترل بودن امور را به شما منتقل کند و همین موضوع سبب انگیزه بیشتر برای پس انداز می شود. ابزارهای مفیدی مانند FINRA و Practical Money Skills برای این کار در دسترس شما هستند.

سخن پایانی

بهترین تصمیم های مالی برای پس انداز پول شما و رسیدن به اهداف مالی بستگی به شما دارد. مهم است که ابتدا خودتان را بشناسید و منابع درآمدی خود را مشخص کنید. سپس با استفاده از یک برنامه ریزی دقیق مشخص کنید که می خواهید به کدام اهداف زودتر دست پیدا کنید. علاوه بر این فراموش نکنید که باید اقدامات مالی مثبت در جهت افزایش درآمد را بیشتر کرده و هرچه زودتر عادات مالی بد خود را کنار بگذارید. این دو استراتژی هدف گذاری مالی را سنجیده و براساس اهداف خود از آن ها پیروی کنید. همیشه به یاد داشته باشید که هر قدم کوچکی که برمی دارید نیز مهم است.

ادامه مطلب
عادت‌ های اقتصادی میلیونرها
با انواع عادت‌ اقتصادی میلیونرها آشنا...

اگر بگوییم این عادت ها هستند که باعث موفقیت و پیشرفت میلیونرها شده اند، پُر بیراه نگفته ایم؛ حتی «برایان تریسی» نیز درباره عادت ها می گوید: «افراد موفق، کسانی هستند که عادت های موفقی دارند.» این ماجرا در تحقیقاتی که توسط اقتصاددانان و جامعه شناسان روی میلیونرهای خودساخته انجام شده نیز اثبات گردیده است. از این رو بیشتر میلیونرها عادت های اقتصادی مشترک و مفیدی دارند که به آن ها در موفقیت مالی کمک می کند. مثلا بیشتر آن ها روی رشد شخصی خود تمرکز دارند و عادت‎ های موفق را در زندگی شان ایجاد می کنند. در این قسمت از خانه سرمایه به هفت عادت اقتصادی میلیونرها پرداخته ایم که باعث رشد مالی آن ها شده است. اگر شما هم به دنبال موفقیت مالی و حفظ آن در آشوب اقتصادی جهان و ایران می گردید تا پایان این گفتار با ما همراه باشید.

1- میلیونرها صرفه جو هستند

صرفه جویی اولین عادت اقتصادی میلیونرها است که به آن ها در موفقیت مالی کمک می کند. همان طور که می دانید صرفه جویی به معنای درست مصرف کردن است و طبق تحقیقات، میلیونرهای خودساخته به خوبی از اهمیت آن آگاه هستند. آنها می دانند که صرفه جویی باعث ایجاد تعادل در هزینه و درآمد می شود و یکی از عوامل چشمگیر در رشد اقتصادی است.

ثروتمندان خودساخته به آسانی تحت تاثیر تبلیغات جامعه سرمایه داری و مصرف گراها قرار نمی گیرند و نه تنها از هزینه برای موارد غیر ضروری خودداری می کنند، بلکه هزینه های شغلی و شخصی خود را به حداقل می رسانند.

یکی از مثال های بارز صرفه جویی میلیونرها، هزینه مسکن است. طبق تحقیقات بیشتر میلیونرها در محله ها و در خانه هایی زندگی می کنند که توانایی پرداخت هزینه آن را داشته باشند.

بر اساس تحقیقات «سارا استنلی فالا» یکی از مدیران مالی موفق آمریکایی و نویسنده کتاب «The Next Millionaire Next Door» بیشتر میلیونر هایی که مورد تحقیق او قرار گرفته اند از خرید خانه هایی که بیش از سه برابر درآمد سالیانه آن ها است، خودداری کرده اند. اما این بدین معنا نیست که آن ها آسایش کمتری دارند.

درواقع میلیونرها به دنبال آسایش با حداقل هزینه ممکن هستند که آن ها را از نگرانی برای ضرر مالی دور می کند. به همین دلیل است که اکثر میلیونرها افرادی خلاق هستند چون سودآوری از طریق کاهش هزینه ها باعث می شود که فرد بیشتر فکر کند و راه حل های مختلفی بیاید.

2- میلیونرها مقدار زیادی از درآمد خود را پس انداز می کنندعادت  های اقتصادی میلیونرها

پس انداز کردن دومین عادت اقتصادی میلیونرها است. این اقدام ساده، باعث ایجاد نوعی امنیت مالی می شود. چرا که میلیونرها به خوبی از قانون پارکینسون آگاه هستند.

این قانون می گوید هر چقدر درآمد شما افزایش یابد، به همان مقدار هم هزینه های شما زیاد می شود. به همین دلیل با کنار گذاشتن مقداری از درآمدشان، مطمئن هستند که با وجود تمام هزینه ها آرامش خاطری به اسم پس انداز دارند. به همین دلیل است که بیشتر میلیونرها می توانند تا مدتی بدون درآمد زندگی کنند یا گرفتار بدهی و وام بانکی نباشند.

میلیونرهای موفق به خوبی آگاه هستند که مهم نیست چقدر درآمد داشته باشند بلکه مهم این است که چقدر پس انداز کنند و با برنامه ریزی دقیق همیشه پس اندازی برای خود و خانواده خود در نظر بگیرند.

3- میلیونرها در معاملات املاک سرمایه گذاری می کنند

درست است که میلیونرها خانه ای برای زندگی می خرند که بسیار کم هزینه تر از درآمدشان باشد، اما این امر بدین معنا نیست که آن ها فرصت سرمایه گذاری در معاملات املاک را از دست می دهند.

از قدیم تا به امروز خرید و فروش ملک، عادت اقتصادی میلیونرها بوده است. با یک جستجوی ساده در سابقه میلیونرهای معروف متوجه می شوید که معاملات املاک سرمایه گذاری محبوب آن ها است.

میلیونرها به خوبی آگاه هستند که سرمایه گذاری روی خانه، زمین یا هر نوع ملک به نوعی ضمانتی برای ثروت آن ها خواهد بود. چرا که طبق گفته «فرانکلین روزولت» رئیس جمهور سابق آمریکا: «املاک، سرمایه ای است که دزدیده یا گم نمی شود و یکی از مطمئن ترین سرمایه گذاری های دنیا است.» در واقع عادت میلیونرها به سرمایه گذاری در ملک از آن دسته عادت ها است که ترک آن، موجب مرض می شود.

4- میلیونرها زمان زیادی را صرف مطالعه و تحقیق می کنندعادت  های اقتصادی میلیونرها

طبق تحقیقات انجام شده، بیشتر میلیونرها عادت دارند که به طور متوسط 10 ساعت در ماه را صرف مطالعه و تحقیق درباره سرمایه گذاری و برنامه ریزی برای آن کنند.

از فواید این عادت تاثیرگذار این است که به آن ها چشم انداز وسیعی از سرمایه گذاری مورد نظرشان می دهد و باعث می شود برنامه ریزی مفیدتری داشته باشند.

علاوه بر این مطالعه و برنامه ریزی به آن ها اجازه می دهد تا با آگاهی از اهداف مالی کوتاه مدت و بلندمدت، به یک تعادل اقتصادی در کار و ثروت خود دست یابند.

یکی از نمونه های بارز میلیونرهایی که به مطالعه اقتصادی عادت دارد، «وارن بافت» سرمایه گذار و اقتصاددان آمریکایی است که 80 درصد از زمان آزاد خود را به مطالعه و تحقیق اختصاص می دهد.

5- میلیونرها کمتر می خوابند و بیشتر کار می کنند

کنترل کردن زمان خواب و بیداری نیز عادت اقتصادی میلیونرها به شمار می رود که تقریبا به شعار آن ها تبدیل شده است. طبق تحقیقات «سارا استنلی فالا» بیشتر میلیونرها تقریبا کمتر از 8 ساعت در روز می خوابند و 6 ساعت بیشتر از سایر آمریکایی ها کار می کنند.

بسیاری از میلیونرها بر این باور هستند که با زودتر بیدار شدن در صبح، احساس می کنند که می توانند با اطمینان خاطر بیشتری زندگی و اوضاع اقتصادی خود را کنترل کنند.

آن ها از این که زمان بیشتری در شبانه روز را به بیداری بپردازند، لذت می برند و از آن جا که زمان دونده ای خستگی ناپذیر است، با این کار زمان بیشتری برای کار کردن فراهم می کنند.

6- میلیونرها زیر بار قرض نمی روندعادت  های اقتصادی میلیونرها

دوری از بدهکاری یکی از هوشمندانه ترین عادت اقتصادی میلیونرها است که در موفقیت مالی آن ها تاثیر زیادی دارد. میلیونرها نه تنها به هیچ عنوان زیر بار قرض نمی روند، بلکه از خرید اقساطی و روش های اعتباری برای پرداخت هزینه ها خودداری می کنند.

بیشتر آن ها زمانی که می خواهند وام بگیرند، به دقت نرخ بهره را بررسی می کنند و سعی می کنند تا جای ممکن معاملات خود را با پرداخت های نقدی انجام دهند.

میلیونرها هیچ وقت از کسی پول قرض نمی گیرند یا معاملاتی که توانایی پرداخت نقدی آن را نداشته باشند، انجام نمی دهند. به عبارت دیگر آن ها پولی که ندارند را خرج نمی کنند.

7- میلیونرها نصیحت پذیر هستند

هفتمین عادت اقتصادی میلیونرها استفاده کردن از توصیه افراد موفق است. به همین دلیل بیشتر آن ها عادت دارند که با افراد کارکشته در زمینه های مختلف مشورت کنند و از تجارب آن ها بهره مند شوند.

آن ها به خوبی آگاه هستند که شروع یک سرمایه گذاری جدید یا پیچیده چقدر می تواند سردرگم کننده باشد. به ویژه زمان هایی که پای یک مسئله مالی در میان باشد با حسابداران و مشاورین مالی مشورت می کنند.

اکثر میلیونرها می دانند که در هر سر، فکری است که می تواند به آن ها در مسیر موفقیت کمک کند.

سخن آخر

بسیاری از میلیونرها موفقیت خود را مدیون پرورش عادت های اقتصادی مفید هستند. با یک مطالعه ساده می توان فهمید که اکثر این عادت ها بین میلیونرهای خودساخته مشترک است.

اکثر آن ها صرفه جو هستند و از مطالعه کردن یا شنیدن نظرات دیگران برای انجام سرمایه گذاری و مسائل مالی، استفاده می کنند. آگاهی از عادت های اقتصادی میلیونرها به ما کمک می کند تا دورنمایی تضمین شده برای موفقیت مالی به دست آوریم.

این عادت ها الگوی مناسبی برای تمام کسانی هستند که در ابتدای راه موفقیت و دستیابی به ثروت قرار دارند. پس بیاییم برای تحقق رویاهای خود، این عادت های مفید اقتصادی را جایگزین عادت های بی فایده کنیم و باور داشته باشیم که ما هم می توانیم یکی از میلیون ها میلیونر موفق باشیم.

ادامه مطلب
نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته‌ام!
نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹...

نگارنده این مطلب یک خبرنگار به نام”Bob Pisani”می باشد، که از سال ۱۹۹۰ میلادی تاکنون در شبکه خبری CNBC صرفاً به پوشش اخبار و وقایع بازارهای مالی در سطوح مختلفی پرداخته است. وی مهم ترین تجربیات ۲۹ سال فعالیت خود پیرامون بازار مالی را درقالب شش اصل ساده سرمایه گذاری بیان نموده و معتقد است؛ به کارگیری این قوانین تأثیر به سزایی در رشد سرمایه معامله گران بازار سهام در بلندمدت خواهد داشت. از دیدگاه او هر یک از این اصول شش گانه به اندازه هزاران دلار ارزش دارند، که در ادامه به معرفی آن ها می پردازیم.

اصول ۶ گانه نکات سرمایه گذاری

۱- از سود مرکب غافل نشوید!

نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته ام!

حتماً بسیاری از شما در مکالمات روزانه خود عبارت «پول روی پول گذاشتن» را شنیده اید. این دقیقاً همان کاری است، که سود مرکب با سرمایه شما انجام می دهد. به واسطه بهره مرکب، میزان درآمدتان به مرور زمان بیشتر شده و در صورت بروز تغییر ناچیزی در نرخ بازدهی معاملات، شاهد تأثیر چشم گیر آن در درازمدت خواهیم بود. به منظور درک بهتر این مفهوم، یک سرمایه گذاری با افق زمانی ۲۰ ساله و سرمایه اولیه ۶ هزار دلاری را در دو حالت نرخ سود سالانه ۶ و ۸ درصد در نظر بگیرید. با نرخ بهره سالانه ۶ درصد، در پایان سال بیستم مجموعاً ۲۳۹٫۹۵۶ دلار خواهید داشت، اما اگر میزان سود سالیانه شما ۸ درصد باشد؛ پس از گذشت بیست سال سرمایه شما به ۳۰۲٫۵۳۷ دلار می رسد. مثال فوق تأثیرات بهره مرکب را به وضوح نشان می دهد. همچنین نباید تا زمان یافتن فرصت سرمایه گذاری مناسب، دارایی خود را به صورت کاملاً راکد نگهداری کنید، زیرا در بازار مالی تعلل بیش از حد، منجر به از دست رفتن فرصت های کسب درآمد می شود!

۲- هزینه های معاملاتی خود را به حداقل کاهش دهید

نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته ام!

در صورتی که به منظور انجام معاملات و خدمات مشاوره ای کارمزدهای بالایی پرداخته و در سقف قیمت ها اقدام به خرید سهام نمایید؛ به احتمال زیاد بازدهی سرمایه گذاری شما در سطح پایینی خواهد بود، زیرا این دو عامل به راحتی می توانند؛ درصد سود حاصل از معاملات موفق را کاهش دهند. اینکه به دنبال بهره مندی از بهترین خدمات مالی باشید؛ کار درستی است، اما هیچ وقت بیش از نیاز خود در این امور هزینه نکنید. مطمئناً سرمایه گذاری که سالانه ۱ درصد از درآمدش را بابت این گونه خدمات می پردازد، نسبت به فردی که درصد بالاتری از سود خود را به این مسائل اختصاص می دهد؛ بازدهی معاملاتی بیشتری را تجربه خواهد کرد. همان طور که در بخش اول نیز به آن اشاره نمودیم؛ چنین تفاوت های کوچکی می توانند، وجه تمایز معامله گران در بلند مدت باشند!

۳- مسائل پیرامون سرمایه گذاری را ساده ببینید

نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته ام!

به منظور سرمایه گذاری موفق، نیازی به مالکیت ۵۰ نوع دارایی مختلف و پیروی از مدل های سرمایه گذاری پیچیده نیست! همیشه به یاد داشته باشید، که پیچیدگی ها در بازار مالی فقط موجب سردرگمی می شوند و در مقابل، ساده نگری اغلب بهترین استراتژی سرمایه گذاری است. شما باید صرفاً روی دارایی هایی سرمایه گذاری کنید، که ماهیت آن ها را به طور کامل درک نموده باشید. در واقع به عنوان یک معامله گر باید بتوانید، تمام جزئیات مربوط به سرمایه گذاری خود را در یک برگه کاغذ کوچک نیز توصیح دهید. اگر از سبد متنوعی از دارایی ها نظیر سهام، صندوق سرمایه گذاری (مشترک و قابل معامله) و… استفاده می کنید؛ یک سبد سرمایه گذاری حاوی ۶ الی ۱۰ دارایی مختلف، گزینه مناسبی است.

۴- از زمان بندی بازار بپرهیزید!

نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته ام!

هر ماه مقدار مشخصی از درآمد خود را در بازار سرمایه گذاری کنید و این موجب می شود، که همیشه و در تمام شرایط اعم از صعودی و نزولی، به دنبال بهترین موقعیت های خرید سهام باشید. زمان ورود به بازار کاملاً تحت کنترل شماست، اما تقریباً اکثریت قریب به اتفاق معامله گران حرفه ای نیز نمی توانند، بهترین زمان خروج از بازار را تشخیص دهند. در نتیجه کسب بازدهی بالاتر از شاخص های بازار، کار دشواری می باشد. در واقع هیچ کس نمی تواند، همیشه دقیقاً پیش از وقوع روندهای نزولی از بازار خارج شود! در بازار سهام آمریکا، شاخص S&P در ۲۰ سال گذشته به طور متوسط سالانه ۷٫۲ درصد بازدهی ثبت کرده؛ اما طی این مدت ۱۰ روز کاری بسیار عالی وجود داشته است، که اگر در آن روزها معامله نداشتید؛ بازدهی شما به نصف یعنی ۵/۳ درصد کاهش می یافت.

۵- با حداکثر مقدار ممکن سرمایه گذاری کنید

نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته ام!

هر شغلی که داشته باشید، دیر یا زود بازنشستگی به سراغ شما خواهد آمد. به همین دلیل، باید پیش از فرا رسیدن این دوران یک جریان درآمدی غیر فعال برای خود ایجاد کنید. داشتن درآمد مناسب در زمان بازنشستگی، تا حد زیادی تابع میزان سرمایه گذاری شما است. در نتیجه پس انداز و سرمایه گذاری بیشتر در دوران فعالیت، می تواند زندگی مرفه تری را طی دوران استراحت برایتان به ارمغان بیاورد. امروزه شرکت های بیمه و سرمایه گذاری، طرح های بازنشستگی زیادی را با افق های زمانی طولانی مدت ارائه می دهند؛ که با انتخاب موارد دارای حاشیه سود مناسب و معتبر، قطعاً آینده مالی مطمئنی خواهید داشت. هم چنین اگر بتوانید، شخصاً و به صورت مستقیم در بازار سهام فعالیت کنید؛ مهارتی کسب نموده اید، که در هر نقطه از جهان و با ساده ترین ابزار قابل انجام است و از همه مهم تر، شما هیچ گاه بازنشسته نخواهید شد!

۶- به استراتژی سرمایه گذاری خود پایبند باشید

نکات سرمایه گذاری که طی ۲۹ سال خبرنگاری در بازار مالی آموخته ام!

یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی که به وفور در میان سرمایه گذاران مشاهده کرده ام؛ نداشتن برنامه سرمایه گذاری یا عدم پایبندی به آن است. متأسفانه آن ها با دیدن درصدهای منفی قرمز رنگ در تابلوی بازار بورس، به استراتژی خود شک کرده و سریعاً تصمیم به تغییر آن می گیرند. این رفتار، نشان دهنده عدم ثبات شخصیتی معامله گر و عجول بودن بیش از حد است؛ که نتیجه ای جز شکست در پی نخواهد داشت. به طور کلی هوشمندانه ترین استراتژی سرمایه گذاری آن است، که به مواردی نظیر سرمایه گذاری بلندمدت، عدم اصرار به زمان بندی بازارها، متنوع سازی دارایی ها، پس انداز و سرمایه گذاری با مبالغ حداکثری تأکید کرده باشد.

ادامه مطلب
چگونه آهنربای پول و ثروت شویم؟
چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول...

کمتر کسی را می­ توان یافت که با شنیدن این پرسش که “چگونه می توان به آهنربای پول و ثروت تبدیل شد؟” به وجد نیاید و اعلام کند که علاقه ­ای به دانستن پاسخ این پرسش و تبدیل شدن به آهنربایی که از هر طرف پول و ثروت را به سمت خود جذب می‎­کند ندارد.

اندرو یانگ:

من در زندگی به این نتیجه رسیده ام که ثروت یک نگرش ذهنی است و هر کسی می تواند افکار ثروتمندی داشته باشد.

حداقل شما عزیزی که این نوشتار را برای خواندن انتخاب نموده ­اید، مشخص است که حتی اگر شده، یکبار به این موضوع فکر کرده ­اید و در حال حاضر این مقاله را برای مطالعه برگزیده­ اید. حال سوال اصلی اینجاست که چرا با وجود اینکه اکثر افراد دوست دارند پول و ثروت را به سمت خود جذب کنند، درصد اندکی از افراد در جهان واقعاً ثروتمندند؟ چرا افراد به جای آنکه جاذب و مغناطیس پول و ثروت باشند، اکثراً دافع پول و ثروتند؟ در ادامه این نوشتار همراه ما باشید تا بتوانیم علاوه بر یافتن پاسخ­ هایی برای این دست از سوالات، راهکارها و گام­ های علمی و کاربردی موثری را برای تبدیل شدن به آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت بررسی کنیم تا دروازه ­هایی از پول و ثروت بروی ما گشوده شود. به طور کلی قوانین ثابتی بر این عالم هستی حاکم است که خواه، ناخواه زندگی همه­ انسان­ ها را تحت تاثیر خود قرار می­ دهد و خوشبختانه یا متاسفانه باید بگوییم این قوانین زندگی انسان­ ها را در همه جنبه­ ها، حتی مغناطیس و آهنربای پول و ثروت بودن احاطه کرده و افراد دانسته یا نادانسته در تمامی امور زندگی خود این قوانین مهم را به کار می­ گیرند. اما خبر خوب این است که وجود چنین قوانینی در عالم هستی؛ این امکان را به ما می ­دهد بتوانیم به صورت کاملاً آگاهانه و مختار این قوانین متافیزیکی را در جهت کارا و مثبت برای بدل شدن به یک آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت به کار گیریم.

بنیامین دیزرائیلی:

هیچ عاملی تاب مقاومت در برابر خواست انسان را ندارد.

لذا آنچه لازم است برای یافتن پاسخ این پرسش که “چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟” بدانیم، در شناخت این قوانین کائناتی نهفته است و مهم­تر این است که بدانیم در درون ما این قدرت وجود دارد که قوانین خارق­ العاده هستی را در جهت رسیدن به اهدافمان به نفع خود به کار گیریم.

هنری فورد:

فکر کنید که می توانید یا فکر کنید که نمی توانید؛ در هر حالت حق با شماست.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

۱۰ قانون تبدیل شدن به آهنربای پول و ثروت

۱- قانون اشتیاق

شاید بتوان گفت مهمترین نقطه آغاز هر موفقیتی به اشتیاق و عشق به آن هدف بر می­ گردد. البته نه هر نوع اشتیاق، اشتیاقی که در اینجا به آن احتیاج داریم، اشتیاق سوزان است. منظور از اشتیاق سوزان، عشق و اشتیاقی است که در آن جز هدف و مقصود، چیز دیگری را نبینیم و به اصطلاح، این عشق شب و روزمان را از ما بگیرد.

امت فاکس:

اگر بتوانی به اندازه کافی عاشق باشی، آنگاه قدرتمندترین انسان روی زمین خواهی بود.

بنابراین تنها چیزی که باعث می­ شود پول در زندگیمان بماند و پول بیشتری جذب کنیم، عشق است. حس نگرانی، شما را از پول دور می­ کند، بیشتر افراد زمانی که حقوق می­ گیرند یا پولی بدست می­ آورند؛ هیچ احساس اشتیاق، عشق و شعفی به آن ندارند و به جای آنکه به پول عشق بورزند و با احساس خوبی از آن استقبال کنند، بیشتر نگران از دست دادن آن هستند که نتیجه­ نیز برای آن ها همین دور شدن پول خواهد بود. خواستن به تنهایی راهی برای رسیدن به ثروت و تبدیل شدن به آهنربا و مغناطیس پول و ثروت نیست، ما باید مشتاق ثروتمندی باشیم و به صورت وسواس گونه­ ای تمام امور زندگیمان را در جهت تدارک برای جذب پول و ثروت به سمت خودمان برنامه ­ریزی کنیم و جز هدفمان که تبدیل شدن به یک آهنربای بی چون و چراست، چیز دیگری نبینیم. در نهایت در ارتباط با این قانون باید بدانیم که برای اینکه مثل یک آهنربا از هر طرف پول و ثروت را جذب کنیم و به اهداف دلخواه خود در هر زمینه ­ای برسیم باید اقدام فوری کنیم و نخستین قدم­ ها را با شوق هر چه بیشتر برداریم. در یک کلام، موفقیت زمانی همه­ ابعاد زندگی ما را در بر می­ گیرد که مصر و مشتاق و سمج باشیم و شکست را نپذیریم.

رالف والدو امرسون:

وقایع بزرگ و سرنوشست ساز تاریخ ناشی از پیروزی نوعی اشتیاق است.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

۲- قانون هدف­ گذاری

آنتونی رابینز:

چنانچه خواسته ها و اهداف خود را نشناسیم، کشتی بدون سکانی خواهیم بود که در اوج مثبت اندیشی، همواره مسیر خود را دگرگون می کنیم.

در ابتدای بحث باید این موضوع را کمی شفاف­تر کنیم؛ همه­ ما دوست داریم بدانیم چگونه می ­توان پول بیشتری را جذب کرد و مغناطیس و آهنربای پول و ثروت شد؟ اما نکته مهم اینجاست که چگونگی رسیدن به یک هدف، مسئله اصلی نیست، زیرا این ما نیستم که چگونگی رسیدن به هدف را مشخص می­ کنیم؛ بلکه ما با ایمان و باور راسخی که به سرمنشا هستی داریم، چگونگی دستیابی به هدف و خواسته­ هایمان را به کائنات و عوامل هستی واگذار می­ کنیم. تنها مسئله مهمی که وجود دارد این است که ما چرایی یک هدف را مشخص کنیم. چرا می خواهیم آهنربای جذب پول و ثروت شویم؟ اگر ما بتوانیم دلیل متقن برای داشتن یک هدف تعیین کنیم، مطمئناً راه­ هایی برای دستیابی به این هدف برای ما آشکار خواهد شد. این در حالی است که چرایی رسیدن به یک هدف می­ تواند برای افراد کاملاً متفاوت و منحصر به فرد باشد.

آنتونی رابینز:

ممکن است بزرگترین اره ای که در جهان اختراع شده است در دست شما باشد و در عین حال، در میان انبوهی از درختان جنگل، سرگردان بمانید و ندانید چه کنید. اگر بدانید که چه درختانی را باید برید و چرا؟ شرایط بروفق مراد است، وگرنه ابزاری عالی در دست دارید که به هیچ نمی ارزد.

پس برای اینکه می ­خواهید آهنربای جذب پول و ثروت شوید یک چرایی شخصی پیدا کنید؛ چرایی که شبانه روز شما را به خود درگیر کند. زیرا همانطور که بیان شد ما برای حرکت به سمت یک هدف یا خواسته، بایستی دلایل محکم و قاطعی داشته باشیم تا این دلایل، انگیزه و اشتیاق را در ما برای حرکت به سمت هدف افزایش دهد.

آنتونی رابینز:

برای زندگی خود هدف داشته باشید و آن را برآورده سازید و مهم تر از همه آنکه این کار را با عشق، شور، حرارت، شیفتگی و سرزندگی بسیار انجام دهید!

پس برای آنکه بتوانیم ضمیر ناخودآگاه را بر روی مدار جذب ثروت و پول برنامه­ ریزی کنیم، نخستین کاری که باید انجام دهیم تعیین هدف است. باید بدانیم دقیقاً هدف ما از آهنربای پول و ثروت بودن چیست و یا به چه میزان ثروت و پولی می خواهیم برسیم؟ خوشبختانه ضمیرناخوآگاه ما قابلیت برنامه­ریزی دارد و هر فرمانی به او بدهیم، گوش به فرمان است و بدان عمل می نماید. پس هدف­ های بزرگ انتخاب کنید، اهدافی که هر روز باعث افزایش انگیزه شما گردند و اگر می­ توانید برای دستیابی به اهدافتان یک زمان منطقی تعیین کنید.

جیم ران:

هدف هایتان را کوچک  انتخاب نکنید. اگر به هدف های بزرگ احساس نیاز نکنید، انسان بزرگی نخواهید شد.

اهداف را حتماً یادداشت کنید (بنویسید تا اتفاق بیافتد)؛ زیرا با نوشتن تمرکز بر روی هدف افزایش می ­یابد. قدرتی که در نوشتن هست، معجزه می­ کند.

برایان تریسی:

یاداشت هدف هایتان بر روی کاغذ، احتمال دستیابی به آن ها را ۱۰۰۰% افزایش می دهد.

بنابراین باید از قدرتی که در اختیارمان است، استفاده کنیم و به کائنات این دستور را ارسال نماییم که آمادگی کامل برای رسیدن به اهدافمان را داریم. حال برای ثبت این اهداف نیاز است که به چند نکته دقت کنید:

  • در نوشتن اهداف برای آهنربای جذب پول و ثروت شدن، لازم است که تمامی اهداف خود را کامل، شفاف و واضح بنویسید تا تجسم آن برای ذهن نیمه هوشیار یا همان ضمیر ناخودآگاه راحتر باشد و دستور رسیدن به آن سریع­تر به کائنات انتقال یابد.
  • از همه مهمتر اینکه این اهداف را به زمان حال یادداشت کنید. زیرا زمانی که اهداف به زمان حال یادداشت می­ شوند، ضمیرناخودآگاه در مقابل وقوع آن ها مقاومتی نشان نمی­ دهد و طوری آن ها را تجسم و تصور می­ کند که انگار الان به واقعیت پیوسته ­اند.
  • سعی کنید هر روز در جهت رسیدن به اهداف خود گامی هر چند کوچک بردارید و تلاش خود را مضاعف کنید و در نهایت اینکه در راه رسیدن به اهدافمان ایمان و باور راسخ و کافی داشته باشید.

۳- قانون جذب

آیا تا کنون به این نکته توجه داشته ­اید که وقتی شاد و خوشحال هستید، دلایل دیگری نیز رخ خواهند داد تا شما خوشحال­تر شوید و زمانی که ناراحت و افسرده هستید انگار تمام اتفاقات ناخوشایند در انتظار شماست؟ این موضوع به قانون جذب بر می­ گردد که در همه حال و همه جا عمل می ­کند.

جان اساراف:

تنها دلیلی که مردم هر آنچه را می خواهند ندارند این است که آن ها بیشتر راجع به آنچه نمی خواهند فکر می کنند تا آنچه می خواهند.

قانون جذب می­ گوید هر چیزی همسان خود را جذب خواهد نمود، به بیان بهتر بر اساس قانون جذب؛ انرژی­ های همانند، مشابه و هم بسامد یکدیگر را جذب می­ کنند.

مولانا:

در جهان هر چیز ، چیزی جذب کرد

گرم گرمی را کشید و  سرد ، سرد

پس داشتن احساسات خوب نسبت به ثروت و پول، همسان خود که همان پول و ثروت بیشتر است را به سمت ما جذب خواهد نمود. حتماً حالا از خود می­ پرسید که چگونه می­ توانیم احساسات خودمان را نسبت به پول و ثروت بهبود دهیم. برای اینکار لازم است که تا می توانید پول را دوست داشته باشید و به پول احترام بگذارید و آن را مقدس بشمارید. عاشق کار و شغلی باشید که منبع درآمد شماست و یا شغل و کاری را انتخاب کنید که واقعا عاشق آن هستید. احساس خوبی که از انجام کاری که عاشق آن هستید از خود ساطع می­ کنید، باعث می­ شود کارایی شما چندین برابر شود و ایده ­های بهتری در کسب و کارتان ارائه دهید و همین باعث انگیزه و انرژی مضاعف در کار شما می ­گردد و بر اساس قانون جذب، پول و ثروت بیشتری به سمت شما جریان می­ یابد. قانون جذب به راستی مطیع است.

لیزا نیکولز:

وقتی تو درباره آنچه می خواهی فکر کنی و با قصد و نیت بر آن تمرکز کنی، آنگاه قانون جذب دقیقا هر دفعه همان چیزی را که می خواهی به تو می دهد.

همین الان احساستان نسبت به پول را بسنجید و ببینید که نسبت به ثروت چه احساسی دارید. اغلب افراد در ظاهر و گفتار نشان می ­دهند که به پول احساس خوبی دارند ولی در عمل بگونه دیگری رفتار می­کنند و دائماً از نبود و فقدان پول گلایه دارند. پس همیشه حواستان به احساساتتان باشد زیرا احساسات در قانون جذب به مانند یک راهنما عمل می­ کند. به همان نسبتی که به پول و ثروتمندی احساسات مثبت و خوبی دارید، شما به آن نزدیکتر شده اید. بنابراین کاری که ما باید انجام دهیم این است که دائماً احساس خود را به پول و ثروت عالی کنیم. برای این کار باید از پولی که در اختیار داریم لذت کامل را ببریم و بابت هر پولی که بدست ما می­ رسد سپاسگزار خالق بی­همتا باشیم. عبارات تاکیدی را برای تبدیل شدن به آهنربا پول و ثروت به کار بریم. این عبارات را بر روی کاغذ نوشته و روی دیوار اتاقمان جایی جلوی چشممان قرار دهیم تا هر شب قبل از خواب و یا هر روز بلافاصله بعد از بیدار شدن که ذهن نیمه هوشیار آمادگی لازم برای جذب بیشتر را داراست، آن ها را تکرار کنیم. عبارات تاکیدی همچون جملات زیر یا هر جمله دیگری که بین شما و ثروت رابطه بهتری ایجاد می­ نماید:

  • قائده این عالم بر فراوانی است.
  • در جهان من همه چیز نیکوست.
  • خداوند عاشقانه مرا دوست دارد و تمام خواسته ­های مرا برآورده می­سازد.
  • هر روز فرصت ها برای ثروتمند شدن من بیشتر می شود.
  • من لایق بهترین ها در دنیا هستم.
  • من آهنربای جذب پول و ثروتم.
  • از هر طرف برای من پول و ثروت می­بارد.
  • به هرکجا پا می گذارم پول و ثروت به دنبال من می آید.
  • من لایق و سزاوار ثروت هستم.
  • خدایا شکرت، سپاسگزارم، دوستت دارم.
  • هر روز موقعیت های عالی پول ساز وارد زندگی ام می شود و… .

قانون جذب مدام در حال فعالیت است، چه باور و درک کنی یا نکنی. قانون جذب قانون خلقت است. فیزیکدان های کوانتومی به اطلاع ما رسانده اند که کل کائنات از فکر نشأت گرفته است.

باب پراکتور:

تو زندگی ات را از طریق افکارت و قانون جذب خلق می کنی و تک تک افراد هم همین کار را می کنند.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

۴- قانون فرکانس

طبق فیزیک کوانتم ما فقط در یک دنیای فیزیکی زندگی نمی­ کنیم، بلکه در وجود هر کدام از ما چندین عوالم دیگر نیز وجود دارد که بسیار فراتر از عالم فیزیکی ماست. هر کدام از ما براساس گفتار، رفتار و افکارمان، یک دنیای فرکانسیک داریم که ممکن است با دنیای فرکانسی سایرین متفاوت باشد. همچنین دنیای فرکانسیک هر فرد با توجه به جنبه ­های وجودی او به هزاران دنیای فرکانسیک قابل تقسیم است؛ یعنی ممکن است دنیای فرکانسیک سلامتی ما با دنیای فرکانسی ثروت ما یا علم کاملا متفاوت باشد. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که از نظر ثروت بسیار غنی است پس از این نظر در فرکانس خوب و مناسبی قرار دارد ولی بیماری لاعلاجی دارد، بنابراین از نظر سلامتی در فرکانس و مدار مناسبی قرار ندارد.(چیزی که فرکانس ما را در هر لحظه تعیین می نماید، فکر و مهم تراز آن احساسات ما در آن لحظه است).

استر هیکس:

هیچ چیزی وارد تجربیات تو نشده است مگر تو آن را با افکار و احساساتت دعوت کرده ای.

در ادامه این بحث باید بگوییم که هر انسانی با توجه به گفتار، رفتار و افکاری که دارد، فرکانسی را از خود ساطع می­ کند که بر اساس آن فرکانس ساطع شده به یکی از جهان­ های فرکانسیک وارد می شود که در آن جهان موقعیت­ ها، اشخاص و شرایطی را تجربه خواهد کرد که دقیقا فرکانسی مشابه به فرکانس آن شخص دارند.

هرمن کین:

موفقیت کلید شادی نیست، بلکه شادی کلید موفقیت است؛ اگر آنچه انجام می دهی دوست بداری، موفق خواهی بود.

پس در ارتباط با تبدیل به آهنربای جذب پول و ثروت شدن نیز می توان گفت رفتار، گفتار و افکار هر فرد در مورد ثروت تعیین کننده فرکانس اوست. برای مثال باید به شما عزیزان بگوییم کسی که  در مورد پول این ذهنیت را دارد که پول درآوردن کار ساده و راحتی نیست، فرکانسی را از خود ساطع می ­کند که او را در فرکانس به سختی پول کسب کردن قرار می ­دهد. بر اساس همین مدار فرکانسی افراد و موقعیت هایی بر سر راه این شخص قرار می­ گیرند تا او به سختی کسب روزی کند. این تفکر او را از فرکانس اشخاصی که به سادگی و عزتمندانه درآمد و پول کسب می­ کنند دور می­ نماید و هیچگاه در موقعیت و شرایط انسان هایی که به راحتی پول در می­ آورند قرار نمی­ گیرد.

استر هیکس:

چیزی که درباره اش فکر می کنی یک ارتعاش را از طریق تو فعال می کند.

پس برای اینکه بتوانیم به آهنربای جذب پول و ثروت تبدیل شویم لازم است که وارد جهان فرکانسی شویم که در آن کسب پول و ثروت به آسانی و عزتمندانه انجام شود. حال سوال شما نیز حتماً این است که چگونه می­ توان وارد چنین دنیای فرکانسی شد؟ برای پاسخ به این سوال باید به نکات زیر توجه خاصی داشته باشیم:

  • برای تغییر دنیای بیرون از خود، ابتدا باید از جهان درونمان آغاز کنیم، یعنی باید با استفاده از رفتار، گفتار و اعمالمان فرکانس ارتعاشی خود را افزایش دهیم تا بر اساس این فرکانس جدید؛ شرایط، افراد و موقعیت­ های سطح بالا بر سر راه ما قرار گیرد و وارد زندگیمان گردد. کاری که در اینجا لازم است انجام دهیم این است که افکار، رفتار و گفتار خود را بر روی فرکانس ثروتمندی تنطیم کنیم؛ یعنی مانند ثروتمندان فکر کنیم، مانند آن ها لباس بپوشیم، رفتار کنیم و حتی سخن بگوییم. به بیان دیگر زمانی که ما در جهت مثبت شروع به تغییر می کنیم، طبق قانون فرکانس کم کم شرایط و افرادی که با ما هم فرکانس نیستند بنا به دلایلی از ما دور می­ شوند و ما با موقعیت­ ها، شرایط و افرادی که با فرکانس جدید ما هم مدار هستند و ما قبلا در مدار فرکانسی پایین­تر قادر به دیدن و شناخت آن ها نبوده ­ایم، مواجه می شویم.
  • افرادی که ما با آن ها همنشین و همراه هستیم، بیشترین تاثیر را بر مدار فرکانسی ما دارند، زیرا گفتار و رفتار ما از آنها نشات خواهد گرفت. به طور کلی تمام افکار و رفتار ما میانگین ۵ نفری خواهد بود که بیشترین ارتباط را با آن ها داریم و ما خواسته یا ناخواسته روی این افراد تاثیر مثبت یا منفی می گذاریم و یا از آن ها تاثیر می­ پذیریم. اگر پنج نفری که شما بیشترین ارتباط را با آ ن ها دارید، سطح درآمدی پایینی دارند درآمد شما هم میانگین درآمد آن ها خواهد بود. حال عکس این قضیه هم صادق است و اگر دوستان و اطرافیان نزدیک شما افراد با هدف و شاد و پر انرژی هستند که سطح درآمدی بالایی دارند؛ قطعا این ویژگی­ های مثبت در شما نیز تاثیر گذاشته و شما نیز کاملا شبیه به آن ها خواهید شد. پس تا می­ توانیم بایستی دوستان و همنشینانی را برای خود انتخاب کنیم که از هر جهت امتیاز بالایی داشته باشند.

تو اول بگو با کیان زیستی            پس آن گه بگویم که تو کیستی

نکته دیگری که در این ارتباط باید به یاد داشت این است که بالاترین فرکانس و ارتعاش مربوط به سپاسگزاری است. سپاسگزاری برای تک تک نعمت هایی که اکنون در اختیار داریم فرکانس ما برای جذب ثروت را افزایش می­ دهد.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

۵- قانون ارتعاش

برای آنکه بتوانیم خود را به یک مغناطیس جذب پول و ثروت بدل کنیم، باید بدانیم که از نظر فیزیک کوانتم تمام ذرات هستی اعم از زنده و غیرزنده دارای انرژی هستند و همین انرژی است که سبب ایجاد ارتعاش در جهان هستی می­ گردد. ذهن ما نیز به مانند سایر اجزا تشکیل دهنده­ عالم هستی و کائنات دارای انرژی است و دائماً در حال تولید ارتعاش در جهت خواسته ­ها و ناخواسته­ های ماست. کائنات با توجه به ارتعاشاتی که از افکار ما دریافت می­ کند به این ارتعاشات پاسخ خواهد داد. ارتعاشات مثبتی که در ذهن ما در نتیجه افکار مثبت ایجاد می­ شود، ما را به اهدافمان نزدیکتر و بالعکس ارتعاشات منفی که در نتیجه افکار منفی است ما را از خواسته خود دورتر می­ کند. به طور مثال اگر دائماً به کمبود و نبود پول فکر کنیم، ما در حال ارسال ارتعاش کمبود به عالم هستی هستیم و پاسخی که کائنات در ازای این افکار و احساس به ما خواهد داد این است که بی­ پولی بیشتری به زندگی ما وارد خواهد شد. باز هم خبر خوب این است که قائده این عالم بر وفور و فراوانی است و اگر ما به صورت خودآگاه افکار خود را بر روی فراوانی و روزافزونی ثروت متمرکز و کنترل کنیم؛ ارتعاشات ذهنی ما در جهت جذب پول بیشتر، مثبت خواهد شد و نتیجه­ ای که خواهیم گرفت فوق العاده خواهد بود و درهای ورود پول به زندگیمان باز خواهد شد. پس برای آنکه بتوانیم به آهنربای جذب بی­چون و چرای پول و ثروت تبدیل شویم؛ کاری که باید انجام دهیم این است که در هر لحظه بفهمیم دقیقا در حال فرستادن چه نوع ارتعاشی به سیستم هستی و کائنات هستیم. به بیان دیگر برای مغناطیس ثروت شدن باید همه وجودمان سرشار از شوق پول باشد، باید حتی آن مبلغ ناچیز پولی که در اختیار داریم را دوست داشته باشیم و هرگز گلایه، ناله و شکایتی نکنیم. در این حالت است که به قانون جذب اجازه می­ دهیم که وارد عمل شود و وقتی متوجه احساس رضایت و خوشنودی ما از پول و ثروت می­ شود، از آن مقدار بیشتری در اختیار ما قرار خواهد داد. این به این معناست که ارتعاش ما با پول یکی شده و اصطلاحا هم ارتعاش شده­ ایم.

مولانا:

تا درطلب گوهر کانی، کانی

تا در هوس لقمه نانی، نانی

این نکته­ی رمز اگر بدانی، دانی

هرچیز که در جستن آنی، آنی

۶- قانون باورها

تمام واقعیت­ های زندگی بیرونی، برگرفته از واقعیت های درونی انسان است تا آنجا که در کتب مختلف بیان می­ شود شما آنچه را که می­ بینید باور نمی­ کنید؛ بلکه آنچه را که باور دارید می بینید. پس تمام شرایط، محیط و حوادث پیرامون ما تحت تاثیر باورهای ذهنی ماست. باورهای ما، افکار غالب ما هستند که مکررا در ذهن ما تکرار شده­ اند و توجه ما کاملا معطوف به آن ها است. هر چیزی که عمیقا به آن باور داشته باشیم بدون شک و تردید برای ما به واقعیت تبدیل خواهد شد. طبق قانون باورها، این باورهای ماست که ما را در مداری قرار می­ دهد که در آن مدار با اتفاقات و شرایطی هم جنس باورهایمان روبرو خواهیم شد.

عیسی مسیح:

آنچه را که دلت می خواهد در زندگی ات اتفاق بیفتد باور کن وایمان داشته باش که اتفاق می افتد و قطعاً اتفاق می افتد و شما آن را خواهید داشت.

خبر خوبی که در ارتباط با باورها وجود دارد این است که ما می توانیم باورهای محدود کننده خود در رابطه با هر موضوعی را با تکرار و تمرین تغییر دهیم تا باورهایی همراستا با هدف و خواسته هایمان ایجاد گردد. پس برای آنکه بتوانیم به آهنربای پول و ثروت بدل شویم باید باورهای محدوده کننده ­ای که در ذهنمان در مورد پول و ثروت وجود دارد را شناسایی کنیم و آن ها را تغییر دهیم. ما در لایه ­های زیرین افکار و در اعماق ضمیر ناخود آگاهمان باورهای غلط و ضد جذب ثروتی داریم که باعث می­ شود به شدت از ثروت دور شویم. باید باور فراوانی را در ذهنمان پرورش دهیم و باورهای مخرب همچون دور بودن ثروت از خداوند، کثیف بودن و چرک کف دست بودن پول و یا خراب بودن انسان های ثروتمند و صادق نبودن آن ها را از باورهایمان حذف کنیم. زیرا با تغییر این باورها به صورت ناخودآگاه فرکانس ­هایی به جهان هستی ارسال می­ شود و ما نتایج آن را در ثروت آفرینی خواهیم دید.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

۷- قانون کارآفرینی

دنیای امروز ما، دنیای تخصص­ ها است. کاری که دوست دارید را به صورت تخصصی یاد بگیرید و در آن تخصص حرف ه­ای شوید. اطلاعات خود را در زمینه فعالیت خود بالا ببرید و خلاقیت خود را در آن به نمایش بگذارید. یک طرح جدید، کار نو، حرف ه­ای نوین در زمینه­ ای که در آن تخصص دارید ارائه دهید و کارآفرین شوید. اگر خواهان ثروت هستید و می­ خواهید آهنربای پول باشید شرکت مخصوص به خود را راه اندازی کنید، محصولی را برای فروش انتخاب کنید و نیرو استخدام کنید.

۸- قانون انتظار

این قانون به ما می­ گوید در زندگی منتظر هر چیزی باشیم، ماهیت آن چیز به زندگی ما وارد می­ شود و در واقع قانون انتظارر همان نگاه و تصویری است که ما از زندگی خودمان داریم. پس در زندگی تا می­ توانید در انتظار پول و ثروت باشید؛ زیرا اگر با اطمینان انتظار چیزی را داشته باشیم، این انتظار روی نگرش و باورهای ما اثر قدرتمندی گذاشته و مقدمات حضور آن را برای ما فراهم می­کند. بنابراین برای اینکه بتوانیم مانند یک آهنربای قوی عمل کنیم و پول و ثروت را به سمت خود جذب کنیم باید پس از طلیبدن خواسته­ هایمان فقط منتظر آن باشیم و به قانونمندی و نظم هوشمندانه جهان هستی اطمینان کنیم و صبور باشیم.

۹- قانون تجسم خلاق یا تصویر سازی ذهنی

تصویر سازی ذهنی به تجسمی گفته می شود که در آن افکار و احساسات ما به بهترین شکل ممکن کنترل می ­شود و ارتعاش و فرکانسی که از این افکار ساطع می ­شود به دنبال هم فرکانس و هم ارتعاش خود می­رود و ماهیت آن را به سوی ما جذب می­ کند. بنابراین یکی از راه­ های رسیدن به خواسته­ ها و تغییر مدار، تجسم خلاق است. برای تبدیل به آهنربای پول و ثروت هر روز زمانی را به ریلکسیشن و مراقبه اختصاص دهید و خود را در حالی تصور کنید که به مقادیر بالایی از ثروت و پول رسیده­ اید، در حالی که غرق در شادی و سپاس هستید.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

پس اگر آگاهانه از جملات تاکیدی و تجسم خلاق استفاده کنیم، در ضمیرناخودآگاه باور موفقیت را به وجود می ­آوریم و شاهد دستیابی به هر آنچه که آرزو داریم خواهیم بود. زیرا تکرار و تصویرسازی خواسته در حالت خودآگاه، ضمیر ناخودآگاه را فریب می­ دهد و به او عادت می­ دهد که همیشه ما را انسانی موفق بداند و به همین جهت ما را در رسیدن به خواسته ­هایمان یاری دهد. بهترین راه برای تجسم خلاق این است که یک موسیقی آرامش بخش را پخش کنید و در حالت ریلکس قرار بگیرید و با چشمانی بسته ده نفس عمیق بکشید. خود را مانند یک آهنربا که از هر طرف پول و ثروت به سمت او جذب می ­شود و یا هر خواسته دیگری که دارید، تصور و تجسم کنید. تصویرسازی را به گونه ­ای انجام دهید که خواسته شما الان برآورده شده و وارد زندگیتان شده است. تمامی خواسته­ های خود، زندگی و ثروتی را که در انتظار آن هستید با جزئیات کامل، روشن و واضح تجسم کنید؛ به حدی با جزئیات باشد که بوی پول نو و جنس اوراق پول نو را احساس کنید. هرچه تصویرسازی با جزئیات بیشتر باشد و زمان بیشتری به آن اختصاص دهید و احساسات بیشتری را از شما درگیر خود کند، تصویرسازی بهتر و قوی­تری خواهید داشت.

۱۰- قانون شکرگزاری

شکرگزاری قوی­ترین ارتعاشی است که می ­توانیم به سمت هسته کائنات ارسال کنیم. مهمترین مزیت شکرگزاری ساطع کردن ارتعاش و فرکانس مثبت و قوی از خودمان است. زیرا سپاسگزاری یعنی توجه به داشته ­ها و احساس لذت برای وجود آن داشته ­ها. همانطور که سعدی شیرین سخن می­ گوید:

شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت، نعمت از برت بیرون کند. روی داشته هاتون تمرکز کنید و به خاطر آن ها با احساس خوب، خدا را شکر کنید. وقتی برای تک تک داشته­ هایمان حتی کوچکترین آن ها در زندگی سپاسگزار باشیم، نعمت­ های بیشتر و بیشتر به سمت ما جاری می­ شود. پس برای اینکه آهنربای جذب پول و ثروت شویم، برای همان پولی که اکنون در اختیار داریم حتی اگر کم است شکرگزار باشیم و احساس لذت کنیم. همانطور که گفته شد خاصیتی که شکرگزاری دارد این است که توجه ما را از نداشته­ ها به سمت داشته­ ها جلب می­ کند که این خود نیز برای ما نعمت و برکت و جذب ثروت و پول بیشتری را به دنبال خود خواهد داشت. قانون شکرگزاری بر اساس قانون جذب عمل می کند و براساس قانون جذب هر کم تراکمی، پر تراکمی را به سمت خودش جذب می­ کند. پس برای پولی که در اختیار دارید سپاسگزار باشید، آنگاه به طرز معجزه آسایی خواهید دید که ثروتتان چند برابر خواهد شد.

بیلی نلسون:

زمانی که شمردن نعمت هایی که در زندگی نصیبم شده را آغاز کردم سراسر زندگی­ام تغییر کرد.

چگونه آهنربا و مغناطیس جذب پول و ثروت شویم؟

شکرگزاری قانون بسیار شگفت انگیزی است، هر چه بیشتر به خاطر داشته­ هایمان سپاسگزار خدا باشیم نعمت های بیشتری به سمت ما جریان می­ یابد. امتحان کنید شکرگزاری را یکی از عادت های روزانه خود قرار دهید و برای مدتی به داشته ­هایتان متمرکز شوید و بابت وجود آنها در زندگیتان خدا را شکر کنید، نتیجه آن فوق ­العاده خواهد بود. حتی خداوند را به خاطر آن موحبت ها و خواسته هایی که ندارید و می ­خواهید بدست آورد سپاس گویید. هر زمان در مورد چیزی سپاسگزاری و قدردانی می­کنیم و احساس خوب در مورد آن داریم، ما به کائنات می ­گوییم از این چیز بیشتر می­ خواهیم پس خواهشا در مورد پول و ثروت چنین نگرشی داشته باشید.

ولاس والتر:

افرادی که صادقانه خداوند را بابت آنچه در تخیل دارند شکر می­ کنند ایمان واقعی دارند. آنان ثروتمند می­ شوند و از هر آنچه می خواهند فراهم می آورند.

به عنوان سخن پایانی این نوشتار باید بگوییم که این زندگی شماست، هیچ کس نمی تواند در آن تغییر ایجاد کند، مگر خود شما. اگر همچنان کارهایی که قبلاً انجام می دادید را انجام دهید و انتظار نتایج جدید در زندگی خود را دارید؛ سخت در اشتباه هستید. اگر خودتان خواستار تغییر نباشید، آنگاه هیچ چیز در این دنیا نمی ­تواند شما را مجبور به تغییر کند. فکرتان را تغییر دهید تا زندگیتان تغییر کند. خوشبختانه، این خودانگاره آموختنی است. با کنترل کردن کامل کلمات، تصاویر و نقطه نظرهایی که به ذهن خود راه می­ دهید، کنترل کامل آینده خود را در دست گیرید و خود را به یک آهنربای جذب پول و ثروت بدل کنید. نکته پایانی دیگر این که از ثروتمند شدن دیگر لذت ببرید زیرا اگر فردی توانسته به این موفقیت برسد مطمئناً ما نیز می توانیم.

کریستین لارسون:

از موفقیت دیگران همان اندازه خوشحال باش که از موفقیت خودت خشنود می شوی.

ادامه مطلب
۱۳ نکته طلایی برای موفقیت در بازار مالی ایران
۱۲ نکته کاربردی و طلایی برای...

یکی از عوامل اثرگذار در رشد اقتصادی مداوم کشورها، توسعه بخش مالی و بازارهای مالی آن ها است. در واقع بازار و سیستم های مالی توسعه یافته تر نه تنها فعالیت سرمایه گذاری در بازارهای مالی را به موفقیت نزدیک می کنند، بلکه موجب می شوند اقتصاد یک کشور توانایی تجربه نرخ های رشد بالاتر را نیز بدست آورد. بازار مالی (Financial market) به عنوان زیرمجموعه ای از نظام اقتصادی، مکانیزمی است که در آن امکان مبادله دارایی های مالی در چارچوب قوانین و مقررات مشخص میان پس انداز کنندگان و سرمایه گذاران و جویندگان سرمایه با هزینه ای پایین محقق می شود. در این بازار دارایی های مالی مبادله می شوند. تفاوت در بازار دارایی های واقعی و بازار مالی در مصرفی یا سرمایه ای بودن کالاهای مورد مبادله در این بازارهاست. درواقع دارایی های واقعی همچون املاک و خودرو و اسباب منزل، کالاهای مصرفی هستند که جنبه پس انداز و سرمایه گذاری ندارند. خرید این قبیل کالاها به امید گرانتر شدن در آینده، به معنای بلااستفاده نگه داشتن منابع سرمایه گذار بدون ایجاد ارزش افزوده است؛ مگر آنکه کالای خریداری شده اجاره داده شده و از آن درآمدی حاصل شود.

شرط موفقیت در بازار مالی

با این حساب پیش از ورود و کسب موفقیت در بازار مالی باید شناخت لازم از ماهیت و ساز و کارهای اعمال شده بر این بازارها را بدست آورد. گرچه بازارهای مالی را بسته به معیارهای متفاوت همچون نوع دارایی ها، مرحله عرضه اوراق بهادار و سررسید تعهدات مالی می توان دسته بندی کرد؛ اما به طورکلی بخش مالی اقتصاد متشکل از سه بخش پول، بیمه و بازار سرمایه است. البته امرزوه بازار بیمه و تامین اطمینان به لحاظ حجم و اهمیت آن از بازار سرمایه جدا شده و به طور جداگانه مورد مطالعه قرار می گیرد.

بازار پول (Money market)

۱۳ نکته طلایی برای موفقیت در بازار مالی ایران

یکی از بخش های بازار مالی، بازار پول است. در این بازار، دارایی های مالی شبیه به پول با توان نقد شوندگی بالا و با سررسید کمتر از یک سال معامله می شوند. ویژگی اصلی این بازار استفاده از ابزارهای مالی کوتاه مدت با ریسک پایین عدم پرداخت، نقدشوندگی و ارزش اسمی بالا است. بنابراین ابزارهای مورد استفاده در این بازار نیاز به نقدینگی و تامین سرمایه در گردش را در کوتاه مدت برای فعالان آن تسهیل می کند. از جمله ابزارهای بازار پول می توان به سپرده ها، وام با وثیقه، حواله و بروات اشاره کرد.

بازار سرمایه (Capital market)

۱۳ نکته طلایی برای موفقیت در بازار مالی ایران

بازار سرمایه به بازار دادوستد ابزارهای مالی با سررسید بیشتر از یک سال و دارایی های بدون سررسید اطلاق می شود. بازار سرمایه در واقع تسهیل کننده فرآیند خرید و فروش ابزارهای مالی (اسناد خزانه، اوراق تجاری و گواهی سپرده) و پلی ارتباطی میان عرضه کنندگان سرمایه های خرد و کلان و متقاضیان سرمایه است. شاخص ترین ابزار مالی این بازار اوراق قرضه و مالکیت است که اکثرا با نام سهام شناخته می شود. این بخش از بازار مالی نقش مهمتری در گردآوری منابع پس اندازی و تأمین نیازهای سرمایه گذاری واحدهای تولیدی دارد. بازار سرمایه نسبت به بازار پول بسیار گسترده تر است و از تنوع ابزاری بیشتری برخوردار است. این بازار بر اساس اینکه اوراق بهادار مورد معامله در آن برای اولین بار منتشر شوند یا اوراق اولیه منتشر شده، دوباره مورد معامله قرار بگیرند به دو دسته بازار اولیه و بازار ثانویه تقسیم می شود.

در واقع در بازار ثانویه، اوراق بهادار منتشر شده در بازار اولیه قابلیت دادوستد پیدا می کنند. این بازار شرایطی فراهم می کند که فعالان این بازارمالی در صورت لزوم به آسانی بتوانند تصمیمات سرمایه گذاری خود را تغییر دهند؛ ضمن آنکه جابجا شدن مالکیت ابزارهای مالی قابلیت دادوستد در این بازار و قدرت نقدشوندگی زیادی را ایجاد می کند که به عملکرد بهتر و موفقیت فعالان این بازار مالی کمک می کند. در این حالت، از نقد شدن پیش از سررسید بدهی واحدهای متقاضی سرمایه یا ناشران اوراق بهادار جلوگیری می شود و در نتیجه ضربه های کمبود نقدینگی تأثیر محدودتری بر واحدهای سرمایه گذار خواهند داشت.

بازار تامین اطمینان

۱۳ نکته طلایی برای موفقیت در بازار مالی ایران

این بازار به تقلیل و توزیع مخاطرات دو بازار پول و سرمایه اختصاص دارد. بازار تامین اطمینان، زمینه انتقال و توزیع ریسک فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری را فراهم می سازد و توان ریسک پذیری سرمایه گذار و ضریب موفقیت در سایر بازارهای مالی، یعنی بازار پول و سرمایه را افزایش می دهد. بازار تامین اطمینان، ریسک افرادی را که در فعالیت های اقتصادی بزرگ و پرریسک، چه در بخش واقعی اقتصادی و چه در بازارهای پول یا سرمایه اشتغال دارند را میان پس اندازکنندگانی توزیع می کند که حاضرند ریسک بازده غیر مطمئن را بپذیرند. با این توصیف می توان گفت با ایجاد تنوع در سبد دارایی ها به خصوص ابزارهای مالی؛ ریسک معاملات و سرمایه گذاری ها کاهش داده می شوند.

بنابراین توسعه بازارهای مالی که یکی از مهم ترین ارکان جوامع مدرن هستند، می توانند به ثبات اقتصادی و سیاسی کشورها کمک کنند زیرا زمینه و پیش نیاز لازم برای اعتماد مردم به این بازارها را در پی خواهند داشت و با تجهیز منابع پس اندازی، آن ها را به سوی فعالیت های مولد اقتصادی هدایت می کند. علاوه بر این بازارهای مالی کارآمد موجب تشویق ورود و تجهیز سرمایه خارجی، بهینه سازی ساز و کار تخصیص منابع، حفظ ثبات بلندمدت نظام مالی و مورد اتکا و اعتماد واقع شدن اجزای تشکیل دهنده نظام مالی می شوند. فرآیند گسترش و توسعه بازارهای مالی در کشورهای مختلف به سطوح اقتصادی و توسعه بنیان های مالی، ساختار نهادها، سیستم حقوقی، مدیریت و… در آن کشورها بستگی دارد و موجب تخصیص بهینه پس اندازها، افزایش تنوع ریسک سرمایه گذاری، رشد سریع تر و کاهش تناوب و طول دوران های اقتصادی می شود.

ریسک های موجود در بازار مالی ایران

۱۳ نکته طلایی برای موفقیت در بازار مالی ایران

در نبود بهینه زیرساخت های یادشده در کشور در کنار شیوه ناکارامد مدیریت اقتصادی، بازارهای مالی در ایران مسیر توسعه یافتگی را به خوبی طی نکرده اند و در سایه تحریم ها به تدریج از بازارهای جهانی فاصله خود را بیشتر می کنند. همین مساله موجب می شود ریسک سرمایه گذاری در این بازارها چه در مقیاس خرد و چه در بعد کلان بالا رفته و بر موفقیت در بازار مالی سایه بیافکند. علاوه بر این یکی دیگر از خلأ های موجود در کشور ما، نبود نهادهای آموزشی و اطلاع رسانی در زمینه بازارهای مالی است یعنی داده های زیادی در این زمینه ها در دسترس نیست. از سوی دیگر مردم هم آگاهی چندانی از این سازوکارها ندارند؛ این در حالیست که لازمه حضور سرمایه گذاران و فعالان اقتصادی در هر بازاری نیازمند اطلاعات دقیق و شفاف است. در بازارهای مالی ایران انجام مطالعات امکان سنجی کاربردی همواره با تنگناها، موانع و محدودیت های بسیار همراه بوده که توجه نکردن به این موارد، در بسیاری از موارد نتایج کاربردی مطالعات بازار را به شدت منحرف می کند.

فقدان درک و نگرش تخصصی مناسب در انجام مطالعات بازار، فقدان شفافیت مناسب در بخش تدوین استراتژی توسعه اقتصادی، نبود فهرست مقدماتی اولویت های سرمایه گذاری، همسو نبودن مطالعات بازار با تحولات جهانی، نبود تفکیک پذیری مناسب تحلیل های مالی و اقتصادی و اعمال نگرشی یکسان در انجام مطالعات طرح های صنعتی، از مهمترین تنگناها و محدودیت های ساختاری مطالعات بازارهای مالی است. از سوی دیگر مواردی چون ضعف دسترسی به اطلاعات و آمار فعالیت های صنعتی و اقتصادی، تناقص و بروز اختلافات شدید در آمارهای موجود و دست اندازی به روش و ابزارهای نه چندان مناسب پردازش اطلاعات در امر پیش بینی روندهای آتی، اشتباه در ترسیم اولویت های سرمایه گذاری، وجود نداشتن رقابت در ساختار اغلب فعالیت های اقتصادی کشور از مهمترین عوامل در ناکار آمدی بازارهای مالی شمرده می شوند. عدم اطمینان از سیاست های اقتصادی کشور و نبود شفافیت در ترسیم استراتژی توسعه اقتصادی غالب در کشور، ضعف ساختاری بانک ها، ریسک های سیاسی، وابستگی اقتصاد ایران به نفت و … دلایل دیگری هستند که تراز ریسک در بازارهای مالی را افزایش می دهد.

اما علاوه بر موارد یاد شده سوگیری های سیاسی_ اقتصادی ایران، رشد پایین اقتصادی و منفی بودن سطح تجاری کشور، اقتصاد و در نتیجه بازارهای مالی کشور را نیز متاثر از خود کرده و از اعتبار ایران در تامین مالی از طریق منابع بین المللی کاسته است؛ مساله ای که بر کارایی بازارهای مالی به شدت اثرگذار است. خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم ها، بر کاهش دسترسی ایران به بازارهای تأمین مالی جهان دامن زده و ریسک سرمایه گذاری در بازارهای مالی کشور را بالاتر برده است.

تأثیر بحران های جهانی بر بازار مالی ایران

اگر چه بازارمالی ایران به ویژه در بازار سرمایه به دلیل عدم ارتباطات بین المللی و عدم سرمایه گذاری شرکت های ایرانی در خارج کشور، به طور مستقیم از بحران های جهانی تأثیر نمی پذیرد، اما اثرات روانی بحران بر بازار و همچنین اثرات غیرمستقیم آن از طریق کاهش سودآوری شرکت های پذیرفته شده در بورس، کاهش نقدینگی و همچنین کاهش رشد اقتصاد کشور بر بازار سرمایه انکارناپذیر است.

اهمیت اطلاع از سازوکار بازارهای مالی و ریسک های موجود در آن ها برای سرمایه گذاران

ریسک و سود همراه همیشگی هم اند. هیچ عقل سلیمی به دنبال پذیرش ریسک، بدون کسب سود نیست. سود در بازار دارایی درواقع پاداشی است که خریدار و سرمایه گذار در ازای قبول ریسک های خاص و البته نه هر نوع ریسکی؛ به دست می آورند. به طور کلی برای کسب سود در اقتصاد دو راه بیشتر وجود ندارد: یکی کارآفرینی در سطح بنگاه و بازار محصول و بهره مندی از مزایای شبه انحصاری فعالیت ایجاد شده و دیگری تحمل ریسک در جریان خرید یک دارایی ریسکی. کسی که در بازار مالی مثلاً سهام فعالیت می کند، کارآفرینی نمی کند، پس تنها به این دلیل می تواند سود بیشتری ببرد که یا ریسک بیشتری را متحمل شده است یا در ریسک توزیع شده شریک می شود. بنگاه به تنهایی، دو راه برای تامین مالی دارد؛ اول ایجاد بدهی از طریق اخذ وام و دیگری انتشار سهام یا اوراق قرضه.

عملیات و سازوکار بنگاه ریسک زیادی به همراه دارد. اما وام دهنده در عمل ریسک زیادی متحمل نمی شود چون ماهانه اقساط خود را از وام گیرنده دریافت می کند. بنابراین تمامی ریسک و نااطمینانی عملیات بنگاه به رغم اینکه بخشی از منابع مالی آن از طریق وام تامین شده، به سهامداران منتقل می شود و این افراد به این دلیل بازده بیشتری دریافت می کنند که ریسک بالاتری را متحمل شده اند. اما در کشور ما به دلیل ناکارایی نسبی بازارها، برخی اوقات سرمایه گذاران می توانند روی موج بازار سوار شده و بدون تحمل ریسک های بالا، در مقاطعی پاداش های زیادی کسب کنند. البته در مورد روند بلند مدت چندان با اطمینان نمی توان صحبت کرد. ولی روند بلند مدت بازارهای مالی کشور ما به لحاظ بازدهی تقریباً مشابه دیگر بازارها بوده است. یعنی بازده معقول به دلیل تحمل میزان مشخصی از ریسک. بنابراین موفقیت در بازار مالی در گرو بازارهای مالی کارامد و جلوگیری از شکل گیری عدم تعادل های بزرگ است. بحران بازارهای مالی به عنوان بخشی از این عدم تعادل ها، هزینه های بزرگی بر فعالان بازارهای مالی و حتی اقتصاد کشور وارد می کند، اما توانایی ما در پیش بینی زمان بندی و ابعاد وقوع آن ها محدود است.

با این حال مبتنی بر دانش فعلی و استناد به روش های تحلیل بنیادی و تکنیکال و بهره مندی از آموزش های صحیح می توان تا حدودی ریسک سرمایه گذاری در بازارهای مالی همچون بازار سرمایه و سهام را تقلیل داد و به موفقیت در بازار مالی رسید.

۱۲ نکته طلایی و رازآلود برای موفقیت در بازار مالی ایران

به طورکلی برای موفقیت در بازارهای مالی، چگونگی مدیریت سرمایه یکی از موضوعاتی است که هر سرمایه گذار در بدو ورود و به منظور کسب موفقیت در بازارهای مالی باید آن را آموزش دیده و در معاملات خود استفاده کند. علاوه بر این باید ریسک های این بازارها را بشناسد تا ضمن حفظ ارزش سرمایه ی خود، آن ها را از شوک های منفی حفظ کرده و با کسب درآمد اضافه عملکرد موفقیت آمیزی در بازارهای مالی از خود به جای بگذارد. برای رسیدن به این منظور کسب دانش و آموزش های لازم، مدیریت سرمایه و شناخت رفتار و روانشناسی بازار سه اصلی هستند که باید به آن ها توجه کرد. هر فردی باید بداند که موفقیت در بازارهای مالی نیازمند سال ها آموزش و تمرین و تمرکز بر روانشناسی فردی و دانش تحلیل است. چند نکته بنیادین برای موفقیت در بازارهای مالی را با هم مرور می کنیم.

۱) آموزش ببینیم

سرمایه گذار پیش از ورود به هر بازاری و به ویژه ورود به بازار سرمایه ابتدا باید آموزش های لازم را از سوی مراکز آموزشی معتبر و مشاوران کارآزموده دریافت کند. تنها به این شکل است که فعالیت در بازارهای مالی از فعالیتی پر ریسک به فعالیتی تقریبا قابل پیش بینی و تحلیل پذیر تبدیل می شود. سرمایه گذار طی آموزش هایی که دریافت می کند در می یابد که تمرکز خود را بر روی حفظ سرمایه یعنی بقا قرار دهد (به ویژه در زمان هایی که سرمایه گذار به دنبال نوسان گیری از بازار است) و در مرحله بعدی به کسب سود از بازار فکر کند. این در حالیست که سرمایه گذاران غیرحرفه ای سودآوری را در الویت قرار می دهند و به همین دلیل شکست می خورند اما مبادله گران حرفه ای با تمرکز بر کم کردن زیان، سرمایه خود را افزایش می دهند. در بازارهایی مانند فارکس و یا بازار آتی سکه که سرمایه گذار قادر است با چند برابر سرمایه خود معامله کند، حساست موضوع به مراتب بیشتر است. بنابراین دریافت آموزش و تجهیز به تخصص لازم موجب می شود که سرمایه گذار برای موفقیت در یک بازار مالی درگیر هیجان معاملات نشده و سعی بر انجام معاملات منظم و منطقی داشته باشد.

 

۲) آرامش و پذیرش مسئولیت هر معامله

عملکرد احساسی در بازار اغلب موجب شکست سرمایه گذاران می شود. علاوه برآن ترس و طمع بزرگترین زیان ها را متوجه سرمایه سرمایه گذاران می کند. سرمایه گذار حرفه ای به پشتوانه دانش خود وارد بازار می شود و با آرامش، موفقیت در بازار مالی که انتخاب کرده را محتمل تر می کند. این مساله برای سرمایه گذاران در بازارهای مالی ایران به دلیل ریسک هایی که پیشتر برشمردیم بسیار مهم است.

آرامش و پذیرش مسئولیت هر معامله برای موفقیت در بازار مالی ایران

۳) مقدار سود و زیان را از پیش تخمین بزنیم

قبل از انجام هر معامله سرمایه گذار باید میزان بازدهی سرمایه گذاری و همچنین زیان احتمالی را ارزیابی کند و تعیین کند که به ازای هر واحد سود، چه مقدار زیان را می تواند تحمل کند. درواقع پیش از انجام معامله سرمایه گذار هنوز ریسک نکرده و می تواند پارامترهای مختلف سود و زیان را بررسی کند. در نظرنگرفتن حد زیان و عدم نظارت بر حساب ها موجب می شود زیان اجازه پیشروی پیدا کرده و بخش زیادی از سرمایه سرمایه گذار از دست برود. استفاده از تحلیل تکنیکال یکی از ابزارهای مفید برای تعیین حد سود و حد زیان می باشد.

تخمین میزان سود و زیان برای موفقیت در بازار مالی ایران

توجه به استراتژی سرمایه گذاری معکوس وارن بافت می گوید ”در بازار سهام، برای چیزی که همه افراد روی آن خوش بین هستند بهای زیادی می پردازید”. سرمایه گذاران حرفه ای می دانند که برای مثال وقتی ارزش یک سهام بنیادی، به شکلی که غیرواقعی افت می کند حتما فعالان دیگر بازار در تحلیل های خود اشتباه کرده اند. آن ها از همین فرصت بهره برده و برای کسب موفقیت در بازار مالی به جای فروش، شروع به خرید می کنند. باید در نظر داشت که سرمایه گذاری معکوس با ریسک همراه است و در این راه نباید نقش تحقیق و بررسی جدی و تخصصی را نادیده گرفت. در واقع اگر سرمایه گذار حرفه ای پی ببرد که در پشت پرده سقوط و نزول، یک دلیل بنیادی محکم وجود دارد و این سرمایه گذاری فجام خوبی نخواهد داشت، سرمایه خود را وارد بازار نخواهد کرد.

۴) تنظیم یک فایل روزنگار

تنظیم یک فایل روزنگار برای موفقیت در بازار مالی ایران

تنظیم یک فایل روزنگار و ثبت بالانس ماهانه حساب می تواند میزان موفقیت سرمایه گذار در بازارهای مالی همچون بازار سهام را رصد کند. این اقدام موجب می شود که تجربه اشتباهات گذشته تکرار نشود. سرمایه گذاران موفق یک اشتباه را دوبار مرتکب نمی شوند. علاوه بر این یادداشت مداوم سود و زیان ها کمک می کند که سرمایه گذار بتواند استراتژی و سیستمی که برای معامله انتخاب کرده را مدام کامل تر کرده و بهبود ببخشد.

۵) اتخاذ یک استراتژی و بهبود مستمر آن

سرمایه گذاران و معامله گران حرفه ای برای موفقیت در بازار مالی مدام از بازخوردهایی که از استراتژی خود می گیرند در بهبود آن استفاده می کنند. آن ها سیستم ها و الگوهای مختلف را می آزمایند، ریسک و سود را تخمین می زنند و بر ساختن حسابشان تمرکز می کنند. یک استراتژی کارا در دراز مدت درصد مباده های موفق و برنده را افزایش می دهد. در غیراینصورت اگر استراتژی مناسب نباشند، کاری از دست مدیریت سرمایه ساخته نیست. یک استراتژی کارامد باید بداند چرا می خواهد وارد معامله شود و امکان برآورد سود نسبت به ریسک را داشته باشد. این استراتژی این امکان را به سرمایه گذار می دهد که مشخص کند برای کسب سود حاضر است چقدر ریسک متحمل شود و از پیش تعیین کند در چه مدت زمانی قصد معامله کردن دارد. یک سرمایه گذار حرفه ای می داند با استراتژی های کوتاه مدت نمی توان در مدت زمان طولانی معامله کرد و در صورت برخورد با مشکل در طی معامله برای خود برنامه دارد و در نهایت می داند چه زمانی از معامله خارج می شود.

۶) مکتوب کردن استراتژی خروج از بازار و عمل به آن

یکی از اشتباهات معمول سرمایه گذاران، اصرار بر نگه داشتن معامله ی ضررده است. آن ها می خواهند به معامله ضررده فرصت سوددهی دهند حال آنکه به اصطلاح “اولین ضرر، بهترین ضرر است”. درواقع نباید بر یک معامله یا یک سهم تعصب داشت.

مکتوب کردن استراتژی خروج از بازار و عمل به آن برای موفقیت در بازار مالی ایران

۷) برنامه روزانه

برنامه ریزی و طرح های دقیق تدوین نحوه فعالیت برای سرمایه گذار از اهمیت بسیاری برخوردار است. طرح و برنامه ریزی مدون وحرفه ای به معنای آماده بودن برای معامله در ساعات مشخصی است. سرمایه گذار و معامله گر حرفه ای معمولاً از جدول زمانی مشخصی برای معامله تبعیت می کنند. علاوه براین پیش از شروع به معامله لازم است نگاهی اجمالی به اخبار و ادراکی از وضعیت بازارها وجود داشته باشد چراکه کنترل منظم وضعیت بازار و استفاده از آن در جهت شناخت بسترهای مناسب سرمایه گذاری می تواند موفقیت بیشتر در بازارهای مالی را به همراه داشته باشد.

۸) بودجه پشتیبان

نکته مهم دیگر اختصاص قسمتی از سرمایه خود به عنوان بودجه پشتیبان است. این امر می تواند امنیت فعالیت های مالی و اقتصادی شما را در زمان بروز بحران های اقتصادی و تاثیر آن بر بازار بورس تامین نماید.

۹) سرمایه استقراضی

سرمایه گذاران خرد معولا ریسک مبادله با پولی که متعلق به خود آن ها نیست را نمی پدیرند!.

۱۰) منابع اطلاعاتی قابل اعتماد

گاهی اطلاعات غیردقیق و اشتباهی که به سرمایه گذاران داده می شود، از روی ناآگاهی است. اما گاهی اوقات افراد آگاهانه سرمایه گذاران نوپا را به بستر زیاندهی هدایت می کنند تا به منافع خود دست یابند. در حال حاضر سایت ها، گروه های تلگرامی و سایر رسانه ها وجود دارند که در برخی موارد حتی دنبال کننده های فراوانی نیز دارند. سرمایه گذاران باید آگاه باشند که نمی توانند صرفا به این مراجع اتکا کنند چون احتمال دارد اطلاعات ناقصی را در اختیار آن ها قرار دهند. پس آنچه اهمیت دارد این است که شما به عنوان سرمایه گذار، در انتخاب مشاور خود دقت کنید و بدانید مشاور مد نظر شما به چه کسانی کمک می کند و در چه بخشی از بازار سرمایه تخصص دارد. مشاور باید به حجم سرمایه ای که می خواهید وارد جریان بازار کنید توجه کند و تشخیص دهد که حرکت در چه جهتی برای شما مناسب است.

منابع اطلاعاتی قابل اعتماد برای موفقیت در بازار مالی ایران

۱۱) سودهای مبادله گران حرفه ای

افراد با دسترسی به اطلاعات درونی (Inside Information)، واسطه گران و سبد گردانان و امثال آن ها کسب می کنند نماینده سودی نیست که مردم عادی کسب می کنند، این را نباید شاخص سودآوری و موفقیت در بازارهای مالی دانست. ضمن آنکه سود مازاد (یعنی ورای سود متناسب با ریسک در بلندمدت) در بازار سهام از جنس “بازی جمع صفر” است، یعنی یک عده برنده و یک عده بازنده خواهد شد؛ همانطور که در یک شرط بندی روی مسابقه اسب سواری همه برنده نخواهند شد. مطالعات فراوان نشان می دهد که به احتمال زیاد کسانی که زود آمده و زود هم بیرون می روند، برنده و آن هایی که در دوره حباب دارایی به بازار می پیوند بازنده خواهند بود. مبادله گران غیر حرفه ای و آموزش ندیده فعال در بازارهای مالی نهایتا به صورت میانگین با ضرر از این بازار خارج می شوند. پس سعی کنید برنده از بازی خارج شوید.

۱۲) انتخاب گزینه مناسب در بازار سهام

برای انتخاب بهترین موقعیت معامله در هر بازاری باید مطالعات اقتصادی و قدرت تحلیل بالایی داشت و از سازوکار آن بازار مطلع بود. برای مثال در بازار سهام فشار تقاضا یا سرازیر شدن پول داغ (Hot Money) در بازار کاغذی می تواند در کوتاه مدت ارزش سهام یک شرکت را از ارزش ذاتی آن بالاتر ببرد اما این مساله در کوتاه مدت اتفاق می افتد زیرا ارزش سهام شرکت ها در بلندمدت نمی تواند از ارزش واقعی دارایی های مشهود و غیرمشهود شرکت فاصله زیادی بگیرد. در مورد شرکت های بزرگ فعال در صنایع بالغ بازار سهام مانند پتروشیمی، این موضوع قابل لمس تر است زیرا این شرکت ها معمولا آنقدر بلوغ یافته اند که ظرفیت رشدشان به کمترین میزان رسیده است و ارزش سهام آنها در بلند مدت به ارزش روز دارایی های ملموس نزدیک است. با این حال شرکت های فعال در صنایع روبه رشد و متکی به تکنولوژی های نوین همچون شرکت های ارائه دهنده خدمات اینترنتی و شرکت های دارویی، از آنجا که گزینه های رشد بیشتری در اختیار دارند ارزش سهام آن ها در بلندمدت می تواند در سطحی بالاتر از ارزش روز دارایی ها بایستد.

ادامه مطلب
تنوع ساده در مقابل بهینه سازی!
تنوع ساده در مقابل بهینه سازی!

بهترین تعریف ارائه شده برای مفهوم متنوع سازی ساده عبارت است از تشکیل یک سبد سرمایه گذاری بر اساس تلفیقی از حدس و گمان و عقل انسان به گونه ای که، مدل های پیچیده ریاضی در آن دخالتی نداشته باشند. طبق اذعان برخی کارشناسان، در بدترین حالت ممکن این رویکرد می تواند، ریسک سبدهای سرمایه گذاری را شدیداً افزایش دهد. تحقیقات انجام شده طی سال های اخیر نشان می دهد که، این روش متنوع سازی آگاهانه اما بدون استدلال، به اندازه همان فرمول های بهینه سازی پیچیده و موهوم، تاثیر گذارند.

متنوع سازی ساده یا پیچیده؟

تعجب برانگیز نیست که، سرمایه گذاران حقیقی به ندرت از روش های پیچیده تخصیص دارایی استفاده کنند. این مدل ها اسامی ناآشنا و عجیبی دارند؛ مدل بهینه سازی میانگین واریانس، روش شبیه سازی مونت کارلو، مدل بهینه سازی ترینور بلک و… مثال هایی از این روش های پیچیده هستند که، همگی آن ها برای ساختن یک سبد سرمایه گذاری بهینه تدوین شده اند. در واقع هدف این مدل سازی ها، دست یافتن به رؤیای همیشگی سرمایه گذاران، یعنی بدست آوردن بیشترین سود با کمترین ریسک ممکن می باشد.دو تحقیق در مورد نظریه بهینه سازی تحت عنوان “بهینه سازی در مقابل متنوع سازی ساده؛ چگونه یک استراتژی تشکیل سبد ۱/N موثر است؟”در مدرسه کسب و کار لندن توسط دکتر ویکتور دمیگول و همکارانش انجام شده است که، در مخالفت با کارآمدی مدل های پیچیده، دلایلی در این پژوهش ها بیان شده اند. طبق نتایج، تفاوت عملکرد این روش ها از نظر آماری قابل توجه نیست اما، آن ها اذعان می نمایند که، مدل های ساده در مجموع عملکرد بهتری دارند.

آیا رویکرد سرمایه گذاران حقیقی در خرید مقدار کمی از تعداد زیادی سهام مختلف، کارایی لازم را ندارد؟

این یک موضوع بسیار مهم و از اصول اساسی سرمایه گذاری است. طبق روایات تاریخی، یک خاخام یهودی به نام اسحاق بار آها، پدر تمام نظریات متنوع سازی بوده است. او در قرن چهارم این موضوع را بیان کرد که، دارایی های خود را به سه بخش مساوی تقسیم کنید. ثلث اول و دوم را در زمین و کالا سرمایه گذاری نموده و یک سوم باقی مانده را نیز به صورت پول نقد نگهداری کنید. پس واضح است که این توصیه امروزه پس از گذشت ۱۶۰۰ سال نیز، همچنان مطلوب و کاربردی است. از نظر بعضی منتقدین، بسیار بعید به نظر می رسد که، با تقسیم سرمایه به سه بخش مساوی و نگهداری دارایی ها به صورت املاک، اوراق بهادار (معادل مدرن کالا) و پول نقد، بتوان بازدهی در حد مطلوب کسب کرد. از طرف دیگر، نمودارهای دایره ای مرسوم که برای نمایش وضعیت سبدهای کم، متوسط و پُر ریسک به کار می روند، بسیار واضح بوده و احتمالاً مشکلی در بازدهی این رویکرد سرمایه گذاری، در آن ها مشاهده نمی شود. حتی خود هری مارکوویتز که به خاطر مدل های بهینه سازی که ارائه کرده، جایزه نوبل اقتصاد را برنده شد نیز، سرمایه خودش را بطور مساوی در سهام و اوراق قرضه سرمایه گذاری می کند. بدیهی است که، او فقط بر اساس دلایل روانشناسی چنین استراتژی سرمایه گذاری را در پیش گرفته است. واضح و روشن بود که، مارکوویتز بر اساس تئوری های برگزیده خودش سرمایه گذاری نکرده بود و از این بابت خرسند به نظر می آمد.

نشانه ها و شرایط ساده نگری

به منظور بررسی دقیق تر ویژگی های این استراتژی تخصیص دارایی، در ادامه به ذکر مثال های دیگری می پردازیم. مارتین وبر، استاد مالی و بانکی آلمانی بیان می کند؛ گونه های مختلفی از مدل های ساده وجود دارند که، عملکرد برخی از آن ها نسبت به سایرین بهتر است. در مقابل پروفسور شلومو بنارتزی از دانشگاه کالیفرنیا، دیدگاه متفاوتی دارد. از نظر او سرمایه گذارانی که بیش از حد بر سادگی تمرکز دارند، به شدت تحت تأثیر چیزهایی قرار می گیرند که، توسط دیگران به آن ها ارائه می شود. به همین دلیل، اگر آن ها به یک کارگزاری بورس مراجعه نمایند، ممکن است پس از خرید تعداد زیادی سهام متفرقه از آنجا خارج شوند و یا اگر با یک متخصص اوراق قرضه مواجه شوند، احتمالاً با حجم فوق العاده بالایی اوراق بدهی خریداری کنند. علاوه بر این در بازار بورس، سهام مختلفی با ارزش بازار کم یا زیاد، سطح کیفی و اعتباری متفاوت و… وجود دارند که، هرگونه تعصب نسبت به آن ها می تواند، به فاجعه ای بزرگ یا حداقل یک سبد سرمایه گذاری با کارایی کمتر از سطح مطلوب منتهی شود. در همین راستا ممکن است، مفهوم سادگی به معنای نادرستی تعبیر شود. ساده نگری به معنای ناآگاهی و زودباوری، به احتمال بسیار زیاد به مشکلات عدیده ای منجر خواهد شد. با این حال، اگر افراد غیر حرفه ای و نا آشنا با مدل سازی فنی پیچیده، استراتژی ساده نگری را بر اساس مفهوم واقعی آن، یعنی رویکردی معقول و منطقی در پیش بگیرند، هیچ دلیل موجهی برای شکست آن وجود ندارد. به عبارت دیگر، موضوع قابل بحث در این زمینه، دیدگاه منفی و به کار بردن تعابیر تحقیر آمیز در مورد مفهوم سادگی است.

پیچیدگی هم راهگشا نیست!

استراتژی پیچیده و استفاده از مدل های خاص و پیشرفته، لزوماً منجر به موفقیت در سرمایه گذاری نمی شوند. پیچیدگی در ذات بازارهای مالی است و این موضوع به قدری روشن است که، فعل و انفعالات مبهم آن، به ندرت موجب شگفتی فعالان این بازار می شود. در واقع ترکیب اقتصاد، سیاست و عوامل انسانی، وحشتناک است. متغیرهایی در بازار بورس وجود دارند، که لزوماً همه آن ها نمی توانند بطور کامل و مؤثر در یک مدل ریاضی گنجانده شوند. مدل های پیچیده فنی، همیشه در معرض خطر شوک های غیر قابل پیش بینی یا ترکیبی از چنین عواملی قرار دارند. دکتر ویکتور دمیگول و همکارانش معتقدند که، روش های پیچیده بطور جدی به واسطه مسائل محاسباتی محدود می شوند. از نظر آماری اثبات شده است که، بازده مورد انتظار از دارایی ها مجهول است و پیش بینی دقیق آن ها، منجر به خطاهای محاسباتی بزرگی می شوند. در نتیجه سبد سرمایه گذاری که، بر اساس معیارهای منطقی تشکیل شده و به صورت منظم و دوره ای مورد ارزیابی قرار گیرد؛ همچنین بر مبنای شرایط جاری بازار مجدداً متعادل سازی شود، نه تنها از منظر عقلی قابل درک است، بلکه می تواند از برخی مدل های فنی که به واسطه پیچیدگی و ابهام خود محدود شده اند نیز، عملکرد بهتری داشته باشد. در واقع زمانی که امکان گنجاندن تمام متغیرهای ضروری در مدل وجود نداشته باشد و یا این استراتژی حین وقوع تغییر در شرایط بازار، نتواند خود را به اندازه کافی با اوضاع جدید وفق دهد، مدل های پیچیده عملکرد مناسبی از خود به نمایش نمی گذراند. همچنین فارغ از مبحث تنوع در نوع دارایی ها، همگان می دانند که، یک سبد دارایی باید خودش به صورت ذاتی متنوع باشد. در این زمینه طرفداران رویکرد متنوع سازی ساده بیان می کنند داشتن بیش از ۱۵ سهم در یک سبد، لزوماً منجر به افزایش کارایی سرمایه گذاری نخواهد شد. بنابراین یک سبد سهام بسیار متنوع، ممکن است اثرات نامطلوب غیر منتظره ای در پی داشته باشد.

کلام پایانی

تنها موضوعی که همگان با آن موافق هستند این است که، متنوع سازی یک اصل کاملاً ضروری است. اما فواید مدل سازی پیچیده ریاضی، نامشخص است و بسیاری از سرمایه گذاران حتی نحوه عملکرد آن ها را نیز نمی دانند. اگرچه مدل های کامپیوتری می توانند بسیار موثر به نظر برسند اما، ریسک نقص علمی همیشه وجود دارد. هرچند بازدهی خوب برخی از این مدل‎ ها قابل انکار نیست ولی، لزوماً همه آن ها بهتر از روش های ساده عمل نمی کنند. ضرب المثل قدیمی “به آن چیزی که می شناسید و درک می کنید، بچسبید!” در واقع به سرمایه گذاری در ابزار مالی که عمیقاً آن را متوجه می شویم و رویکرد تخصیص دارایی ساده، اشاره می نماید.

ادامه مطلب
قانون جذب
قانون جذب حقیقتی ناب اما ساده...

قانون جذب، قدم برداشتن در جهان افکار و ساختن زندگی در دنیای واقعی

قانون جذب را می توان یکی از جنجالی ترین رازهای آشکار جهان به شمار آورد؛ رازی که انسان ها ندانسته در طول قرن ها آن را در تک تک ثانیه های زندگی خود به کار می بستند اما چون از چم و خمش آگاهی نداشتند از این قدرت بی نظیر علیه خودشان استفاده می کردند. قانون جذب در مورداحساس اکنون شما است. احساس، این قدرت را دارد که افکار را به اجسام تبدیل کند. این تمام چیزی است که باید همیشه در مورد قانون جذب به یاد داشته باشیم؛ یعنی فکر، احساس را پدید می آورد و احساس، آن را به معادل فیزیکی اش تبدیل می کند؛ موضوعی ساده و بسیار قدرتمند که می تواند به یک کابوس تبدیل شود. چون بیشتر ما، فکرهای خوشایندی در سرمان نداریم و تبدیل شدن این فکرهای ناخوشایند به معادل فیزیکی شان می تواند زندگی ما را به سمت نابودی بکشاند. به همین علت باید قدرت شگفت انگیزی که در اختیارمان قرارگرفته را بشناسیم و در تمام مدت به نفع خودمان از آن استفاده کنیم. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ قانون جذب می رویم و آن را با جزئیات فراوان و نکته هایی بسیار کاربردی برایتان توضیح می دهیم. حتی اگر قبلاً با قانون جذب آشنا شده اید نگاهی دوباره به این مقاله بیندازید؛ شاید پاسخ پرسش های خود را لابه لای سطرهای آن پیدا کردید.

چارلز هانل، نویسنده آمریکایی، فیلسوف و تاجر (۱۸۶۶- ۱۹۴۹):

افکارحاکم در ذهن شما یا تمایلات ذهنی، همواره مانند یک آهنربا عمل می کنند و از آنجایی که قانون جذب می گوید که هر چیز هم جنس خود را جذب می کند، بنابراین گرایش های ذهنی به شکل ثابت، شرایط و مواردی را به سوی خود می ربایند که هماهنگ با طبیعتش باشد.

سروکله قانون جذب از کجا پیدا شد؟

شاید بسیاری از مردم، قانون جذب را از «مستند راز» شناخته باشند. در این مستند خانم «راندا برن» به همراه انسان هایی که از معجزه این قانون در زندگی شان استفاده می کردند مجموعه ای از اطلاعات در مورد قانون جذب را برای اولین بار در حجمی وسیع منتشر کرد؛ اما در حقیقت، راندا برن خود نیز با استفاده از کتاب هایی که ردپای این قانون را در خودشان داشتند توانسته بود زندگی اش را تغییر دهد و از مشکلات ریز و درشتش نجات پیدا کند. قانون جذب، عمری به قدمت تاریخ بشر دارد. نکته جالب اینجا است که تمام انسان های بزرگ، تمام افراد موفقی که در طول تاریخ بشریت در حال تغییر جهان بودند، از این قانون استفاده بسیاری کردند. از اندیشمندان قبل از بودا گرفته تا مولتی میلیاردرهای قرن ۲۱، همگی به شیوه ای استادانه از این قانون بهره بردند.

چرا این قانون پنهان بوده است؟

در طول هزاران سال، انسان های بسیار زیادی از این قانون برای رسیدن به ثروت و آرزوهای خود استفاده کردند. پنهان ماندن شیوه استفاده از این قانون به علت ترس و طمع ثروتمندان گذشته بوده که می خواستند تنها خودشان از روش جادویی این قانون اطلاع داشته باشند. چیزی که باعث شد قانون جذب تا این حد معروف و مشهور شود، پیدا کردن ردپای این قانون درگذشته و تایید کردن آن توسط دانشمندان فیزیک کوانتوم بود. دکتر «جان هاگلین» فیزیک دان کوانتوم، نظریه پرداز اجتماعی و از مروجان عرفان کوانتومی در این باره می گوید:

مکانیک کوانتوم و کیهان شناسی کوانتومی این موضوع را که جهان هستی از فکر و اندیشه شکل گرفته می پذیرد و این نظریه که هر آنچه پیرامون ما است روزی تنها یک فکر بوده را تایید می کند؛ بنابراین همه چیز به این بستگی دارد که ما چطور از قدرت خود استفاده می کنیم؛ مثبت یا منفی. درواقع هیچ گونه محدودیتی برای نیروی بالقوه انسان ها وجود ندارد. این کار به راستی از طریق سطحی که در آن هستیم و به آن می اندیشیم، صورت می گیرد.

چه کتاب های معتبری در مورد قانون جذب وجود دارد؟

یکی از آشناترین کتاب ها در مورد قانون جذب، کتاب «راز» اثر راندا برن است. البته کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» اثر ناپلئون هیل نیز با آنکه به طور مستقیم در مورد قانون جذب نوشته نشده اما روش های اجرای این قانون را به صورت کاملاً کاربردی و از زبان صدها زن و مرد بسیار موفق بیان کرده است. این کتاب به اندازه ای مهم است که یکی از استادان مجموعه راندا برن به نام «باب پراکتور» یک نسخه از بیندیشید و ثروتمند شوید را همیشه به همراه خودش دارد. علاوه بر این دو کتاب، کتاب های «معجزه سپاسگزاری» و «قدرت» از راندا برن در تکمیل کتاب راز منتشرشده اند. کتاب «بزرگترین راز ثروت در طول تاریخ» نوشته «دکتر جو ویتالی» – یکی دیگر از استادهای این قانون نیز بخش دیگری از قانون جذب را بیان کرده است. به جز این چند کتاب، کتاب های دیگری نیز به چاپ رسیده و در آینده هم خواهند رسید اما آنچه که ما می خواهیم در موردش سخن بگوییم در لابه لای برگه های این چند کتاب نهفته است.

چگونه از قانون جذب استفاده کنیم؟

روش استفاده از قانون جذب بسیار ساده است؛ اما قبل از آن باید در چند مورد با خودتان به توافق برسید. درواقع این نکته ها، قلوه سنگ های کوچک مسیر شما هستند. شاید برخی از آن ها را خودتان انداخته باشید و شاید هم به بعضی اجازه داده باشید که این سنگ ها را در مسیر زندگی شما پراکنده کنند. شناسایی مقصر، فرقی به حال شما نمی کند چون دست آخر باید مسیر خود را صاف و هموار کنید. در ادامه، نکته هایی که لازم است قبل از پرداختن به قانون جذب آن ها را بدانیم باهم دنبال می کنیم.

فرکانس فکر را دست کم نگیرید

مدت زیادی از اثبات فرکانس های فکر توسط دانشمندان می گذرد. درواقع این مورد که هر فکر فرکانس مخصوص به خودش را دارد، چیز جدیدی نیست؛ اما متأسفانه ما در بیشتر موردها استفاده درستی از فرکانس فکرهایمان نمی کنیم. فکرها بسیار قدرتمند هستند چون در هرلحظه سیگنال های مغناطیسی برای جذب فکرهای شبیه خود را ارسال می کنند. نکته اینجا است که تکرار یک فکر، یعنی انتشار پیوسته یک فرکانس به کائنات. افکار ما فیزیکی نیستند اما می توانند تمام چیزهای فیزیکی که در خودشان دارند را بسازند. این نیرو بسیار شگفت انگیز است و متأسفانه بیشتر مردم از آن برعلیه خودشان استفاده می کنند. معمولاً این کار بسیار ساده و در قالب یک قرارداد ذهنی انجام می شود؛ مثلاً با خودشان می گویند:

«هر وقت پولی به دستم میاد، یه خرج بزرگ هم تراشیده می شد!» چیزهایی از این دست، بسیار فراتر از غرولندهایی ساده هستند. ما بافکرمان در حال خلق جهانی هستیم که در آن زندگی می کنیم. در همین یک جمله ساده، ترکیبی از تصور، باور و خلقت یک رویداد وجود دارد. پس یادتان باشد که فکرها، چیزهایی گذرا و بی دلیل نیستند. استفاده درست و هدفمند از آن ها چیزی است که زمینه اجرای قانون جذب را فراهم می کند.

از فکرهایتان خبر داشته باشید

قانون جذب

قدم بعدی، یک کنکاش درونی است. شما باید جنس فکرهای خودتان را بشناسید و از آن ها آگاهی داشته باشید. روش این کار بسیار ساده است. تنها کاری که باید بکنید این است که در طول روز، حواستان به فکرهایی که ازسرتان می گذرد باشد. درواقع باید نقش یک تماشاچی را برای ذهن خود ایفا کنید. شاید در ابتدا کمی گیج شوید اما خیلی زود قلقش به دستتان می آید و در این کار حرفه ای می شوید. بعد از یک روز تماشا کردن فکرهایتان، روی یک تکه کاغذ، تحلیل خودتان را بنویسید. با خودتان صادق باشید. آیا از جنس فکرهایی که هرروز در سرتان می گذرد راضی هستید؟ اصلاً آن ها دوست دارید؟ این مرحله بسیار مهم است. چون تفاوت بین آنچه فکر می کنید و آنچه می خواهید را به شما نشان می دهد. آگاهی از افکارتان، اولین قدم برای تغییر آن ها است. شاید عده ای از شما با دیدن حجم افکار منفی تان بسیار نگران شده باشید؛ اما جای نگرانی نیست. باوجود آنکه فکرهای منفی نیز درست مانند فکرهای مثبت، سیگنال های مغناطیسی را برای جذب رویدادهای مشابهشان ارسال می کنند، اما از لحظه ای که تصمیم بگیرید می توانید ورق را به نفع خودتان برگردانید. قدرت فکرهای مثبت، چندین برابر بیشتر از فکرهای منفی است. قوی باشید و ادامه بدهید.

مایکل برنارد بک ویث:

هر چیزی که افکار گذشته در زندگی شما پدید آوردند را می توانید به وسیله تغییر در آگاهی کنونی خود به شیوه ای که می خواهید بازگردانید.

در مقابل واقعیت زندگی خود مقاومت نکنید

چیزی که الان هستیم، نتیجه مستقیم و صد در صد افکاری است که درگذشته داشتیم. این واقعیتی بسیار بزرگ و برای بیشتر ما بسیار دردناک است. چون در تمام طول زندگی خود به دنبال کسانی می گشتیم تا شکست های زندگی مان را بر سرشان خراب کنیم؛ از داشتن یک زندگی فقیرانه در کودکی بگیر تا سیستم آموزشی و زیرساخت های کشور، هیچ کدام از انتقادهای ما در امان نمانده اند. البته حرف ما این نیست که همیشه همه شرایط برای افراد مختلف در حد بسیار عالی بوده است. اگر نقش شرایط پایه زندگی و اندازه نقش ما در ساختن و تغییر دادن جهانمان را باهم مقایسه کنیم به عدد عجیبی می رسیم. نقش شرایط خارج از کنترل در زندگی ما چیزی حدود ۱ درصد و نقش ما ۹۹ درصد است. حالا این پرسش پیش می آید که ما باقدرت ۹۹ درصدی خود چه تغییری در زندگی مان ایجاد کرده ایم؟ چه چیزهای خواستنی را به زندگی مان جذب کرده و چه پل هایی به سمت خوشبختی تمام عیار برای خودمان زده ایم؟ در حقیقت، ما آن قدر ضعیف عمل کرده ایم که آن ۱ درصد غیرقابل پیش بینی مثل یک بادکنک بادکرده، بزرگ شده و تمام حجم زندگی مان را در برگرفته است. بزرگی این بادکنک به اندازه ای بوده که باور کردیم نقشی در تعیین ماجراهای زندگی خودمان نداریم. نقش خودتان را بپذیرید. شاید در ابتدا از اینکه تمام مسئولیت ها را بر گردن بگیرید احساس شکست و اندوه کنید، اما این احساس، در حکم همان پیله پروانه یا پوسته تخم مرغ است که جهانی بسیار شورانگیز در ورای آن انتظار شمارا می کشد.

تکلیف خودتان را با خواسته هایتان مشخص کنید

به زبان ساده، چه چیزی را واقعاً می خواهید؟ خواسته واقعی قلبتان چیست؟ بسیاری از ما هنوز واقعاً نمی دانیم که چه چیزی از زندگی مان می خواهیم. این ندانستن ها علت اصلی درجا زدن و پیشرفت نکردن است. چون به جای تمرکز بر یک هدف و جلو رفتن، مدام از این شاخه به آن شاخه می پریم و از هر چیزی کمی برمی داریم. دست آخر هم به جایی می رسیم که به خودمان و دیگران دروغ هایی پررنگ و لعاب می گوییم تا قلبمان دست ازسرمان بردارد و دیگر به جانمان نق نزند؛ مثلاً می گوییم:

«دیگه از من گذشته» یا «این کار پول و پله می خواد که من ندارم». در حقیقت، تاریخ انقضای واقعی خواسته های شما تنها زمانی سر می رسد که دیگر صاحب جسم کنونی تان نباشید. تا زمانی که اهل این کره خاکی هستید و نفس می کشید، قدرت تغییر تک تک بخش های زندگی تان را دارید. پس همین امروز تکلیفتان را با خودتان و خواسته هایتان روشن کنید. تنها وقتی می توانید به مقصد برسید که مقصدی داشته باشید.

خوب یا بد؟ کوچک یا بزرگ؟ هیچ اهمیتی ندارد

قانون جذب با کائنات کار می کند. هر خواسته ای که داشته باشید از مسیر واسطه شما یعنی ذهنتان به طور مستقیم به گوش جهان هستی می رسد و بی چک و چانه وارد فاز اجرایی می شود. کوچک یا بزرگ بودن افکارمان یا حتی اینکه فکرهایمان چقدر برای ما سودآور یا زیان بار هستند، برای جهان هستی هیچ اهمیتی ندارد. حتی اینکه ما آن چیز را واقعاً می خواهیم یا از آن به شدت متنفر هستیم هم ذره ای برای جهان هستی مهم نیست. این قانون به افکار ما پاسخ می دهد. ما با نیروی افکارمان به جهان هستی فرمان می دهیم. کائنات، فرمان بردار بسیار خوبی است. مشکل این است که ما فرمانده خوبی نیستیم و برای همین همیشه دستورهایی برخلاف شادی و خوشبختی خودمان به جهان هستی می دهیم. اگر فرمان های ما هدفمند و اصلاح شده باشند، زندگی بر همان چرخی که می خواهیم می چرخد. باور کنید یا نه، اما سبک فکری، تنها تفاوت بین شما و افرادی است که خوشبختی، ثروت و سلامتی از سر و کولشان بالا می رود.

موتور جذب زندگی تان را روشن کنید

قانون جذب

بعد از آنکه در مورد پیش نیازهای گفته شده با خودتان به توافق رسیدید، نوبت آن می رسد که موتور قانون جذب را در زندگی تان روشن کنید. قانون جذب از سه مرحله تشکیل شده است:

  • مرحله اول: خواستن

در این مرحله باید به صورت کاملاً شفاف، خواسته خود را مشخص کنید. این خواستن باید آن قدر واضح باشد که آن را جلوی چشمانتان ببینید. تمام محدودیت ها را دور بریزید و به قلبتان این جرات را بدهید تا آنچه را که واقعاً می خواهد به شما نشان دهد. در این میان باید نکته ای را در نظر بگیرید. وقتی می خواهید خواسته خود را مطرح کنید، باید مراقب معنای مثبت یا منفی آن باشید؛ مثلاً اگر زیر بار بدهی باشید، اولین و پررنگ ترین چیزی که به نظرتان می رسد این است که می خواهید از شر تمام آن بدهی ها خلاص شوید. حواستان را حسابی جمع کنید. باوجود ظاهر فریبنده این خواسته، معنای نهفته آن خطرناک است. اگر خواسته خود را خلاص شدن از بدهی در نظر بگیرید، به جای رها شدن، بیشتر بدهکار می شوید. خواسته شما باید کاملاً مثبت باشد؛ مثلاً باوجود بدهی های زیاد، خواسته خود را رسیدن به مبلغ مشخصی پول – که بسیار بیشتر از عدد بدهی هایتان است – قرار دهید. به این ترتیب، وقتی خواسته خود را دریافت کردید، نه تنها می توانید بدهی هایتان را صاف کنید بلکه توانایی عملی کردن خواسته های دیگرتان را نیز به دست خواهید آورد. یادتان باشد، هرگز نگویید:

«نمی توانم فلان کار را بکنم چون پولش زیاد است یا به نفوذ و قدرت زیادی نیاز دارد». واژه ها بسیار قدرتمند هستند. علاوه بر این، همیشه این گونه گفتارها لبریز از احساس حسرت و گاهی خشم نیز هستند که باعث می شوند فاز اجرایی آن ها با سرعت بالایی به راه بیفتد.

  • مرحله دوم: ایمان داشتن

باید به عملی شدن خواسته خودتان ایمان داشته باشید. باور شما بسیاربسیار مهم است. باور کنید که نه تنها لیاقت رسیدن به خواسته تان رادارید بلکه به آسانی آن را دریافت خواهید کرد. شاید در ابتدا جنگ و جدل هایی بین منطق و قلبتان به راه بیفتد؛ مثلاً منطقتان بگوید«چطور ممکنه چیزی که می خوام اتفاق بیفته؟ اصلاً مگه میشه؟» و قلبتان پاسخ دهد «معلومه که میشه. این همه آدم توی دنیا هستن که به راحتی به خواسته هاشون می رسن. منم نفر بعدی!» اشکالی ندارد. مهم این است که از قلبتان طرفداری کنید و به نتیجه کار ایمان داشته باشید.

  • مرحله سوم: هم جهت شدن

هم جهت شدن با خواسته تان یعنی تبدیل شدن به بزرگ ترین طرفدار قلبتان. باید با تمام وجودتان از خواسته خود حمایت کنید، آن را باور داشته باشید و مقدمات حضورش را آماده سازید. یکی از بزرگ ترین کارهایی که می توانید در مرحله هم جهت شدن با خواسته تان انجام دهید، استفاده از نیروی شگفت انگیز تصور است.

ناپلئون هیل: هر چیزی که ذهن انسان بتواند تصور کند روزی در دستانش قرار خواهد گرفت.

تصور، تله پورتی به آینده

به قول انیشتین، تصور کردن همه چیز است؛ تصور، پیش نمایشی از ماجراهای آینده زندگی است. استفاده از نیروی تصور کردن، کار پیچیده ای نیست. برای انجام این کار باید مکانی خلوت را پیدا کنید و برای چند دقیقه در آنجا آرام بگیرید. بد نیست که به یک موسیقی آرام و لذت بخش هم گوش دهید. سپس چشم هایتان را ببندید و در پرده سینمای ذهنتان لذت داشتن خواسته خود را به تصویر بکشید. با خودتان فکر کنید که زندگی تان بعد از تحقق خواسته ای که دارید چه تغییری می کند؟ آن شرایط را برای خودتان بازسازی کنید و از حضور در این مکان خودساخته نهایت لذت را ببرید. ذهن شما تفاوت بین آنچه تصور می کنید و آنچه واقعاً اتفاق افتاده را درک نمی کند. به همین دلیل، تصور کردن این قدر قدرتمند است. چون چه شما به گذشته تان فکر کنید، چه حال و چه آینده، چه به خاطر بیاورید، چه ببینید و چه در ذهنتان بسازید، به هر حال با این کارتان در حال فعال کردن افکارتان و روشن کردن موتور قانون جذب به سمت ساخت نمونه فیزیکی آن فکرها هستید. اگر به دنبال یک راهنمای گام به گام برای درک عمیق تر فرایند تصور کردن هستید، بد نیست نگاهی به نسخه «ویلیام کلمنت استون» کارآفرین، نیکوکار، بازرگان و مدیر ارشد اجرایی، بیندازید. اجازه بدهید این راهنما را برای دریافت چیز مشخصی مثلاً پول اجرا کنیم.

  1. مقدار مشخصی از پول را بخواهید. در این مورد مشخص کردن مقدار و زمان دستیابی به آن بسیار مهم است.
  2. آن را اعلام کرده و واضح بیان کنید. به آن ایمان بیاورید و طوری رفتار کنید که گویی اتفاق افتاده است. درواقع باید این خواسته را محقق شده به حساب بیاورید و آن را دائم در جهانتان منتشر کنید.
  3. هرروز چشمانتان را ببندید و لذت داشتن آن مقدار از پول را تجسم کنید. کارهایی که می خواهید با آن پول انجام دهید را در ذهنتان با تمام جزئیات بازسازی کنید. یادتان باشد که نکته مهم در این فرایند، رسیدن به احساس داشتن آن پول و لذت بردن از مزایای آن است.
  4. چیزی بسازید که هرلحظه، خواسته تان را به شما یادآوری کند؛ هر چیزی، فرقی نمی کند. می توانید از یک تکه کاغذ یادآوری زردرنگ استفاده کنید و آن را در دفتری که همیشه همراهتان است، گوشه میز کارتان و حتی روی لپ تاپتان بچسبانید یا یک برگه چک در وجهی که می خواهید بنویسید و آن را در کیف پولتان بگذارید. تداوم در انجام این کار، بسیار مهم است.
  5. وقتی افکار الهام شده ای دارید باید به آن ها اعتماد کنید و در جهت آن فکرها دست به عمل بزنید. این فکرهای الهام شده، دروازه هایی هستند که شمارا به سمت خواسته تان راهنمایی می کنند.

بعد از تصور کردن چه کارکنیم؟

شاید این پرسش برای شما نیز پیش بیاید که بعد از تصور کردن و انجام این گام های پنج گانه باید چه کار دیگری انجام دهیم؟ «جک کنفیلد» یکی از استاد های مجموعه راز و نویسنده کتاب معروف «سوپ جوجه برای روح» به این پرسش پاسخ می دهد. او می گوید:

«بعد از تصور کردن چیزهایی که می خواهید در زندگی تان وجود داشته باشند، باید از آن حال و هوا بیرون بیایید و به چیزهایی فکر کنید که همین الان به خاطر وجودشان در زندگی خود شکرگزار هستید. به این نعمت ها و پیچ و خم ورودشان به زندگی تان فکر کنید و از داشتن آن ها واقعاً لذت ببرید. بعد از آن، روزتان را ادامه بدهید. چون قرار نیست تمام روز روی کاناپه بنشینید و فقط تصور کنید. باید برای جذب این خواسته ها به گونه ای مثبت در جریان زندگی قرار داشته باشید.»

زمان های جادویی برای تصور کردن

قانون جذب

تصور کردن همیشه جواب می دهد و تاثیر خود را در سازندگی خواسته و زندگیمان آن هم به شیوه ای که ما می خواهیم می گذارد؛ اما در طول روز، دو زمان طلایی وجود دارند که تصور کردن در آن ها می تواند چندین برابر تاثیر داشته باشد. این دو زمان، آخرین دقیقه های قبل از خوابیدن و اولین ثانیه های بعد از بیدار شدن در صبح روز بعد هستند. چون ذهن شما در تمام طول شب روی تصوری که داشتید کار می کند و آن را برایتان پخته تر و شفاف تر می سازد. از طرفی، در این مدت، به دنبال راه حل هایی ساده و کاربردی برای محقق شدن این تصورها می گردد. تصور در صبح هنگام نیز به شما انگیزه تلاش و نیروی ادامه دادن می دهد. یک صبح خوب، شروع یک روز پرنشاط و سرشار از امید را برایتان به ارمغان می آورد. گذشته از تمام این ها، با گنجاندن تصورتان در این دو زمان، دیگر نیازی نیست که بخشی از روزتان را برای تصور کردن خالی کنید.

احساس، کلید طلایی قانون جذب

قانون جذب، موتوری است که بدون سوخت، اصلاً روشن نمی شود. سوخت قانون جذب، احساس است. هدف از تصور کردن، مشخص کردن خواسته، باور داشتن به آن و انجام کارهایی برای همسو شدن با خواسته مان، تنها و تنها رسیدن به احساس لذت بخش داشتن آن خواسته است. احساس، بسیار مهم است، چون کائنات به زبان احساس با ما سخن می گوید. در زندگی، دقیقا همان چیزی برایمان رخ می دهد که آن را احساس می کنیم نه آن چیزی که مدام در حال فکر کردن به آن هستیم. احساس ما، سیستم راهنمای نوع و جهت افکار ما است و به ما کمک می کند تا بدانیم در حال جذب چه چیزهایی به زندگی مان هستیم. وقتی به چیزی فکر می کنیم یا رویدادی را در ذهنمان به تصویر می کشیم در حال تحریک احساس خود و جذب فیزیکی آن رویداد هستیم. گفتیم که کائنات کاری به خوب یا بد بودن فکرهای ما ندارد و فقط هر چه به او فرمان بدهیم را برایمان بیشتر و بیشتر فراهم می کند. درنتیجه اگر با این فکر و تصویرسازی، حس خوب و لذت بخشی در ما ایجاد شود، زندگی مان سرشار از ماجراهای خوب و فوق العاده می شود؛ گویی که دروازه خوشبختی و ثروت را به روی ما گشوده باشند؛ اما اگر با این افکار، احساس بد و ناراحتی در وجودمان ایجاد شود، ماجراهای ناراحت کننده و ناخوشایند از سر و کول زندگی مان بالا می روند و پشت سر هم بدبیاری می آوریم. از احساس خود به عنوان یک چراغ راهنمایی استفاده کنید. برای این کار باید روی فکرهایتان آگاهی داشته باشید و جنس فکرتان را بشناسید. درنتیجه این کار می توانید سر بزنگاه، مچ فکرهای ناخوشایند و دستورهای منفی به جهان هستی را بگیرید؛ مثلاً وقتی که غرق در فکر هستید لحظه ای به خودتان بیایید و این پرسش را از خودتان بپرسید:

«الان چه احساسی دارم؟» اگر احساس شما خوب و لذت بخش بود، به آن فکر یا تصویرسازی ادامه دهید و اگر احساس بد و ناراحت کننده ای داشتید، مسیر فکری خودتان را تغییر دهید. با انجام مداوم این کار می توانید کنترل افکارتان را دست بگیرید و قدم بسیار بزرگی در ساخت زندگی تان با به کار بردن قانون جذب بردارید. یادتان باشد، این احساس است که جاذبه را ایجاد می کند نه تصویر یا حتی فکر به چیزی که می خواهیم. در حقیقت، تصور چیزی که می خواهیم باید آن قدر قدرتمند و شفاف باشد که احساس بی نیازی کنیم. تنها در این صورت است که قانون جذب را برای خودمان فعال می کنیم و این راز واقعاً وارد عمل می شود.

لیزا نیکولز: چیزی که فکر می کنید، چیزی که احساس می کنید و چیزی که پدیدار می شود، همیشه یکسان است؛ تمام دفعات!

درگیر چگونه و چطور نشوید

وقتی از تصور کردن و تعیین یک خواسته مشخص سخن می گوییم، منظورمان این است که فقط و فقط به نتیجه کار فکر کنید. اینکه چگونه چنین چیزی ممکن می شود به شما ارتباطی پیدا نمی کند. به قول باب پراکتور، شما روش رسیدن به خواسته خود را جذب خواهید کرد، البته اگر واقعاً خواسته ای بسیار روشن و مشخص داشته باشید. وظیفه ما این نیست که در جستجوی چگونه ها باشیم. چگونه یا روش رسیدن به خواسته ها از اعماق پایبندی و ایمان به چیزی که داریم نمایان خواهند شد. در حقیقت، «چگونه» جزو قلمروی کائنات است. او همیشه کوتاه ترین، نزدیک ترین، سریع ترین و هماهنگ ترین راه بین شما و خواسته تان را می شناسد. به قول «جول اوستین»، برای لحظه ای سکوت کنید و دست از قیل و غال بردارید؛ اجازه بدهید بذری که خداوند در زندگی تان کاشته است، رشد کند و جوانه بزند.

چطور احساس رسیدن به خواسته ام را پیدا کنم؟

برای این کار باید در مسیر رسیدن به خواسته تان قدم بردارید. اجازه بدهید با یک مثال این موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید که خواسته شما خرید یک مدل خاص از اتومبیل است. برای اینکه احساس رسیدن به اتومبیلتان را پیدا کنید می توانید برای ماشین آینده تان لوازم یدکی یا تزئینی بخرید، به بنگاهی بروید که مدل خودروی شمارا دارد، آن را خوب برانداز کرده و حتی با آن دور بزنید. خلاصه هر کاری که لازم است را انجام بدهید تا این خواسته از حالت فانتزی و چیزی دست نیافتنی به واقعی ترین چیز در زندگی تان تبدیل شود. این کارها به شما کمک می کند تا هر چه سریع تر به هدفتان برسید.

تغییر احساس های ناخوشایند قدیمی

گاهی پیش می آید که در چنگال یک فکر خاص که از قضا فکر خوبی هم نیست اسیر می شویم. خبر خوب این است که می توانیم به آسانی خودمان را از دست آن فکر، خلاص کنیم. تنها کافی است یک اقدام هوشمندانه برای انحراف از آن فکر ناخوشایند انجام دهیم؛ مثلاً می توانیم به حیوانات گرسنه یا رهاشده غذا بدهیم – دیدن سیر شدن یک موجود گرسنه آن هم به دست خودمان، می تواند جریانی خروشان از فکرهای مثبت را وارد ذهن و قلبمان کند- راه دیگر این است که مرتب موسیقی گوش دهیم. البته باید در انتخاب نوع موسیقی بسیار دقت کنیم و به دنبال آهنگ هایی با مفهوم های غم انگیز یا ناراحت کننده نرویم. حتی می توانیم به یک نوزاد، کسی که دوستش داریم یا یک بچه گربه فکر کنیم، روی آن تصویر زیبا متوقف شویم، در ذهنمان نگهش داریم و هر چیز دیگری به غیر از آن را دور بریزیم. وقتی چند بار این کار را تکرار کنیم، از دست تمام فکرهای منفی و ناخوشایند رها می شویم و کنترل احساس های درونی خود را در دست می گیریم.

چرا آنچه نمی خواهیم هم جذب می شود؟

کمی قبل تر باهم گفتیم که تعریف ما از خوب یا بد بودن خواسته ها برای جهان هستی هیچ اهمیتی ندارد. افکار ما احساس ها را پدید می آورند و کائنات احساس ارسال شده از سمت ما را جذب کرده، سپس فرایندی را ایجاد می کند که بیشتر و بسیار بیشتر از آن همان نوع احساس را دوباره تجربه کنیم؛ اما چرا این گونه است؟ چرا چیزهایی که با تمام وجودمان از آن ها نفرت داریم به شدت جذب می شوند؟ مشکل، اشتباه جهان هستی نیست بلکه احساس ما است. کائنات بر اساس شدت احساسی که به چیزی یا خواسته ای داریم دست به کار می شود. حالا کمی با خودتان فکر کنید. وقتی درباره چیزهایی که از آن ها متنفر هستید صحبت می کنید، پریشان نمی شوید؟ آیا احساس تنفر و انزجار سراسر وجودتان را در برنمی گیرد؟ حتی ممکن است گاهی نتوانید خودتان را کنترل کنید و از کوره دربروید. تمام این عکس العمل ها در نگاه کائنات این گونه معنا می شود:

«من از این می خواهم، لطفا بیشتر و بازهم بیشتر از همین ماجراها و چیزها در زندگی ام ایجاد کن!» خیلی ساده و مستقیم، شما تنها چیزی را دریافت می کنید که سفارش داده اید، نه کمتر و نه بیشتر. بهترین راه حل برای رها شدن از چیزهایی که دوستشان ندارید این است که به آن ها هیچ قدرتی ندهید. برای این کار تنها کافی است به سراغ جبهه مخالف آن، یعنی چیزهای موردعلاقه خود بروید و احساستان را برای آن ها خرج کنید. مخالفت با هر چیزی آن را قدرتمندتر می کند. رهایش کنید، هیچ انرژی به آن ندهید. بگذارید به قعر گودال فراموشی سپرده شود. حتی به آن «نه» هم نگویید؛ اما در عوض در مورد چیزهایی که دوستشان دارید از جان و دل مایه بگذارید. این روشی است که تمام استادهای قانون جذب و تمام کسانی که پیروزهای بسیار عظیمی در زندگی شان تجربه کرده اند آن را به کار می گیرند.

نقش ما در اجرای قانون جذب

بزرگ ترین نقش ما در قانون جذب، پایبند بودن به افکاری است که داریم. ما باید به واقعیت ذاتی تصویرهایی که در ذهنمان می سازیم آگاه باشیم و آن ها را بر مبنای چیزهایی که می خواهیم بنا کنیم. نباید در طول مسیر از دریافت خواسته خود ناامید شویم یا در درونمان، خود را لایق دریافت آن خواسته ندانیم. وقتی به چیزی که می خواهیم پایبند باشیم و آن را در ذهنمان کاملاً روشن کنیم، قانون جذب فعال می شود و در جهت آن خواسته عمل می کند. یادتان باشد، شما چیزی را که بیشتر از همه به آن فکر می کنید، جذب خواهید کرد.

کمک فنرهای قانون جذب

جهان هستی، دونیروی تقویتی برای ما کنار گذاشته است که با استفاده از آن ها، قانون جذب به سرعت فعال می شود. درواقع این دو قانون، مدار ما را به مدار قانون جذب متصل می کنند. این دونیرو یا بهتر است نام آن ها قانون بنامیم، «سپاسگزاری» و «بخشش» نام دارند. سپاسگزاری و بخشش، مفهوم های بیگانه ای نیستند؛ اما چرا تاکنون کمکی به تغییر وضعیت ما نکرده اند؟ پاسخ در شیوه استفاده از این دو قانون نهفته است. در ادامه این مقاله به طور مفصل از بخشش و سپاسگزاری برایتان خواهیم گفت و روش درست استفاده از این قدرت ها را به شما آموزش خواهیم داد.

پل مشترک قانون جذب و سپاسگزاری

قانون جذب

نکته بسیار جالب در مورد قانون جذب این است که درنهایت، جهت آن به سمت نیکی و زیبایی است. به همین دلیل است که قانون سپاسگزاری به عنوان اولین گام تغییردهنده بسیار پرسرعت برای قانون جذب در نظر گرفته می شود. جو ویتالی در این باره می گوید:

«برای تغییر وضعیت زندگی خود، فهرستی از چیزهایی تهیه کنید که از داشتن آن ها سپاسگزار هستید. این کار، انرژی شمارا بالا می برد و شروع به تغییر افکارتان می کند». در حقیقت، ما برای شروع کار و به راه انداختن قانون جذب نیاز به انرژی درونی فراوانی داریم. بهترین و ساده ترین راه برای تأمین این انرژی درونی، سپاسگزاری است. وقتی سپاسگزاری کردن را آغاز می کنیم، با چشم هایمان چیزهایی را می بینیم که گویی مدت ها زیر هاله ای از غبار پنهان شده بودند؛ نعمت هایی بسیار بزرگ که اصلاً به چشممان نمی آمدند. سپاسگزاری کردن و در جستجوی داشته ها بودن، نه تنها گستره نگاه ما را افزایش می دهد بلکه آن را بسیار عمیق تر از گذشته می کند. یادتان باشد، سپاسگزاری کردن در مورد هر چیز، وجود آن را در زندگی تان چندین و چند برابر افزایش می دهد. پس به دقت و با خاطری آسوده از نتیجه کار، به سمت سپاسگزاری پیش بروید.

دکتر جان دمارتینی:

من سال ها است این موضوع را به همه می گویم که اگر به داشتن چیزی فکر کرده و بابت آن سپاسگزاری کنید آن چیز به شکلی اسرارآمیز وارد زندگی تان خواهد شد.

قدردان بودن به معنای راضی بودن نیست

وقتی سخن از سپاسگزاری کردن به میان می آید، برخی از ما با خودمان فکر می کنیم که این کار هم ردیف راضی بودن به وضع موجود است؛ اما واقعاً این طور نیست. سپاسگزاری کردن، قدردانی از نعمت های بزرگ و بی نظیری است که از گذشته تاکنون، بی منت و چشم داشت در اختیار ما بوده است؛ نعمت هایی مثل ثروت سلامتی، آرامش، درآمد داشتن و غیره. ما با سپاسگزاری، چشم هایمان را به روی این نعمت ها باز می کنیم تا این دید که در بدبختی مطلق روزگار می گذرانیم و همه چیز علیه ما است، تغییر کند. این کار به هیچ عنوان به معنای راضی بودن یا قانع ماندن به وضعیت موجود نیست. برعکس، ما سپاسگزاری کردن را آغاز می کنیم چون خیلی بیشتر از چیزهایی که اکنون داریم را می خواهیم. به یاد داشته باشید که قانون شگفت انگیز سپاسگزاری، یکی از نیروهای فعال کننده قانون جذب و هم سو با آن است. سپاسگزاری کردن، انرژی و جسارت لازم برای بیشتر خواستن را در اختیار شما قرار می دهد. بد نیست نگاهی تیتروار به چیزهایی که سپاسگزاری در اختیارمان قرار می دهد بیندازیم:

  • توانایی دیدن نعمت هایی که داشتیم و داریم را پیدا می کنیم
  • با تمام وجودمان درک می کنیم که زندگی مان بسیار روشن تر از آن چیزی بوده که فکرش را می کردیم
  • با سپاسگزاری کردن و دیدن نعمت های گذشته و حال، دروازه نعمت های فراوان آینده را به روی خودمان باز می کنیم
  • زندگی مان با سرعتی باورنکردنی شروع به تغییری سازنده می کند

راندا برن و معجزه سپاسگزاری

یکی از بهترین کتاب ها در مورد سپاسگزاری کردن، کتاب «معجزه سپاسگزاری» از راندا برن است. او در این کتاب که بعد از مجموعه راز منتشر شد، به طور خاص در مورد قدرت سپاسگزاری سخن گفته است. راندا برن این کتاب را در قالب درس و تمرین نوشته است؛ به این صورت که خواننده در طول بیست و شش روز، هرروز با یک درس و تمرین سپاسگزاری رو به رو می شود. به عنوان کسی که از معجزه سپاسگزاری بهره های فراوان برده است به شما توصیه می کنم این کتاب را تهیه کنید و روز به روز تمرین ها را انجام دهید. تنها هنگامی عمق چیزهای گفته شده در این مقاله را درک خواهید کرد که خودتان آن ها را تجربه کرده باشید. سپاسگزاری کردن، این فرصت و امکان جادویی را به آسانی در اختیارتان قرار می دهد. با این وجود، خواندن برخی از نکته های مهم گفته شده در کتاب معجزه سپاسگزاری و تعدادی از تجربه های شخصی ام در برخورد با این قانون قدرتمند، خالی از لطف نخواهد بود.

روش درست سپاس گزاری کردن چگونه است؟

برای آغاز سپاسگزاری تنها به یک کاغذ و قلم یا یک صفحه وُرد در لپ تاپتان نیاز دارید. بقیه کار را باید با قلبتان و گام به گام انجام دهید. هرروز باید ده مورد از نعمت هایی که درگذشته و اکنون شامل حالتان شده اند را بنویسید. شاید در ابتدا چیز زیادی به ذهنتان نرسد و حتی نتوانید تا پنجمین شماره را پرکنید. اشکالی ندارد. فقط کافی است ذهنتان را بازتر کرده و کمی بیشتر به خودتان و اطرافتان نگاه کنید. به عنوان پیشنهاد چند مورد را برایتان مثال می زنیم. موضوع های پیشنهادی برای آغاز سپاسگزاری:

  • زنده بودن
  • جسم و سلامتی
  • شغل و موقعیت
  • پول
  • روابط
  • دلبستگی ها
  • شادی
  • عشق
  • درک زندگی
  • طبیعت مثل زمین، هوا، آب و خورشید
  • انسان های دیگر
  • و…

در حقیقت، بی نهایت موضوع برای سپاسگزاری وجود دارد. در آغاز سپاسگزاری، شما مثل فردی هستید که از روی یک پل به سطح آب برکه پیش رویش نگاه می کند. کم کم، وقتی سپاسگزاری را ادامه می دهید، نفوذ نگاهتان بیشتر می شود و قادر خواهید بود تا لایه های عمیق تر برکه را مشاهده کنید. تنها در آن زمان با تمام وجودتان درک خواهید کرد که زندگی تان غرق در نعمت و روشنایی بوده اما وسعت نگاهتان اجازه تماشای این همه زیبایی را به شما نمی داده است. این شروعی برای تغییرهای بزرگ در زندگی و استفاده جانانه از قانون جذب خواهد بود.

دکتر فرد آلن ولف، دانشمند فیزیک کوانتوم، سخنران و نویسنده

من از افکار رویاپردازانه یا دیوانگی های همراه با وهم و خیال با شما سخن نمی گویم. من از یک موضوع بنیادی و عمیق با شما حرف می زنم. به تازگی دانشمندان فیزیک کوانتوم به کشف چنین موضوعی اشاره داشته اند که شما بدون داشتن افکاری سازنده، قادر به ساخت جهان خودتان نخواهید بود. درواقع ذهن شما همواره در حال تجسم چیزهایی است که درک و مشاهده می کند.

نسخه سپاسگزاریتان را بپیچید

قانون جذب

سپاسگزاری کردن به شیوه ای که قانون جذب را تکانی اساسی دهد، روش ساده ای دارد. دنبال کردن این روش، شاید کمتر از ده دقیقه از زمان روزانه شمارا بگیرد اما تاثیری بی نظیر در زندگی تان می گذارد. بیایید نگاهی به ترتیب این نسخه بیندازیم.

  • هرروز، فهرستی از ده نعمت زندگی تان را بنویسید که به خاطر بهره مند بودن از آن ها از خداوند سپاسگزار هستید. کمی بالاتر، در این مورد برایتان گفتیم و پیشنهادهایی برای شروع کار به شما ارائه دادیم.
  • دلیل سپاسگزاری خود از داشتن آن نعمت ها را بنویسید.
  • فهرست سپاسگزاری خود را یک بار از بالا تا پایین بخوانید. فرقی نمی کند که آن ها را با صدای بلند بخوانید یا در ذهنتان مرورشان کنید. پس از خواندن تک تک آن ها سه بار بگویید: «خدایا سپاسگزارم»
  • این سه گام را هرروز انجام دهید.

نمونه یک سپاسگزاری

شاید بهترین روش درک این شیوه، دیدن نمونه ای از یک سپاسگزاری باشد. به همین دلیل در این بخش، چند نمونه را برای شما فراهم کرده ایم. باهم نگاهی به آن ها می اندازیم:

  • خدایا بسیار سپاسگزارم که زنده هستم و نفس می کشم. چون زندگی هدیه ارزشمندی است که به روح ابدی من بخشیده شده است.
  • خدایا بسیار سپاسگزارم که می توانم بخوانم. چون از این راه می توانم در تجربه انسان های دیگر سهمی داشته باشم و هرروز چیزی بیاموزم.
  • خدایا بسیار سپاسگزارم که همیشه انسان های فوق العاده ای را بر سر راه زندگی من قراردادی. چون با کمک آن ها هم لحظه هایی لذت بخش و شاد را تجربه کردم و هم چیزهایی آموختم که زندگی ام را بسیار تغییر داد.

سپاسگزاری و احساس، دو روح در یک بدن

نکته بسیار مهم در مورد قانون سپاسگزاری، احساس شما است. همان طور که کمی قبل در بخش تصور کردن باهم گفتیم، احساس، کلید طلایی فعال سازی قانون جذب است. در مورد سپاسگزاری و تمام قانون های کارساز جهآن هم همین طور است. سپاسگزاری شما تنها زمانی دست به تغییر زندگی تان می زند که با تمام وجودتان و از اعماق قلبتان بابت چیزهایی که دارید، سپاسگزار باشید. احساس شما هرگز دروغ نمی گوید. جهان هستی نیز به احساستان دسترسی مستقیم و بدون واسطه دارد. درنتیجه، هیچ گونه ظاهرسازی کارتان را راه نمی اندازد؛ اما اگر واقعاً به خاطر تک تک چیزهایی که می نویسید سپاسگزار باشید، به زودی بولدوزری از سمت کائنات، زندگی تان را به آن شیوه ای که دوست دارید، تغییر خواهد داد. در این ماجرا هیچ شکی وجود ندارد.

ترس از سپاسگزاری، یک جاده خاکی دوبانده!

گاهی وقتی طعم شیرین چیزهایی که به خاطر سپاسگزاری کردن وارد زندگی مان می شوند را می چشیم، ترسی تازه را در وجودمان احساس می کنیم. می ترسیم که اگر سپاسگزاری کردن را رها کنیم، تمام نعمت هایی که از این راه وارد زندگی مان شده اند را از دست بدهیم. دوستان عزیزم، چنین چیزی در مورد سپاسگزاری کردن اتفاق نمی افتد؛ اما در مورد ناسپاسی و کوچک شمردن نعمت هایی که به آسانی در اختیار ما قرارگرفته رخ می دهد. نکته ای که باید همیشه و در همه حال به یاد داشته باشیم این است که ما نویسنده قانون های زندگی مان هستیم. اگر در کتاب قانون ما، سزای سپاسگزاری نکردن، از دست دادن همه داشته هایمان باشد، بدون شک جهان هستی تمام عزم خود را جزم می کند تا آن را به حقیقت تبدیل کند. پیشنهاد می کنیم، از قانون جذب، آگاهانه استفاده کنید؛ مثلاً می توانید قانون سپاسگزاری وجودتان را این گونه در نظر بگیرید:

« هر وقت که سپاسگزاری کنم، نعمت های زندگی ام چندین و چند برابر می شوند. هر وقت هم سپاسگزاری نکنم، بازهم در جریان رحمت خداوند که در زندگی همه انسان ها جاری است قرار دارم». سپاسگزاری کردن نباید به یک بخش آزاردهنده و اجباری در زندگی تان تبدیل شود. چون در آن صورت، تمام قدرت های خود را از دست می دهد و از فرایند قانون جذب خارج می شود. یادتان باشد، سپاسگزاری کردن تا زمانی شگفتی ساز است که از انجام آن لذت ببرید.

پرسش هایی در مورد سپاسگزاری

هر موضوعی پرسش هایی را در ذهن ما ایجاد می کند. در ادامه مقاله قانون جذب، به پرسش هایی که ممکن است برای شما پیش بیاید پاسخ داده ایم. اگر به جز این ها سوال دیگری داشتید یا به توضیح بیشتری در این خصوص نیاز پیدا کردید حتماً در کامنت ها آن را مطرح کنید تا به کمک هم، به پاسخ درستی دست پیدا کنیم.

  • اگر سپاسگزاری ما به ده مورد نرسید چه کنیم؟

هیچ اشکالی ندارد. کم کم وقتی هرروز این کار را انجام دهید، نگاهتان عمیق تر می شود و نکته های بیشتری برای سپاسگزاری در زندگی تان پیدا خواهید کرد.

  • چه زمانی برای سپاسگزاری بهتر است؟

بهترین زمان برای سپاسگزاری کردن، اول صبح یا پایان شب است. اول صبح به این دلیل زمان مناسبی برای سپاسگزاری کردن است که ما را سرشار از انرژی فوق العاده مثبتی می کند. علاوه بر این، زمان کمتری هم از ما می گیرد. چون به طور معمول، کارهایی که اول صبح انجام می شوند از سرعت و کیفیت بالاتری برخوردار هستند. پایان شب نیز به دو دلیل توصیه می شود. دلیل اول اینکه ما یک روز کامل را پشت سر گذاشته ایم و سرشار از ایده های جذاب برای سپاسگزاری هستیم. دلیل دوم هم این است که انجام سپاسگزاری در پایان شب، با جمع کردن کلکسیونی از نعمت های زیبا و شاد، خوابی راحت را برایمان فراهم می کند. علاوه بر این تمام نعمت هایی که قبل از خواب برشمردیم، تا صبح در ذهنمان تکرار می شوند و به هنگام بر خواستن، انرژی بسیار زیادی را در وجودمان احساس می کنیم.

  • چرا باید دلیل سپاسگزاری خود را بنویسیم؟

یکی از علت هایی که بیشتر سپاسگزاری های ما تاکنون نتیجه خاصی برایمان نداشته اند این است که ما بدون اهمیت دادن به دلیل، سپاسگزاری می کنیم. کسی که دلیلی برای سپاسگزاری کردن نداشته باشد، هرگز به احساس واقعی سپاسگزاری نمی رسد. چون یا به ارزش نعمتی که به او عطاشده پی نبرده است یا اصلاً توانایی درک ارزش آن را ندارد و فقط برای کاهش عذاب وجدانش این کار را انجام می دهد. درست است که ما هرچقدر هم تلاش کنیم نمی توانیم به اندازه ارزش واقعی نعمت هایی که به ما عنایت شده سپاسگزاری کنیم اما این بدان معنا نیست که اصلاً تلاشی در این جهت انجام ندهیم. بهترین کار این است که در حد درک و فهم خودمان و از صمیم قلب و احساسمان به خاطر چیزی که سپاسگزاری می کنیم، ممنون باشیم.

دلیل دیگر برای نوشتن علت سپاسگزار بودن، به خود ما برمی گردد. وقتی در درونمان به دنبال علت یک ماجرا می گردیم، کم کم به سمت دنیای درونمان رشد می کنیم، بزرگ می شویم و عمق نعمتی که شامل حالمان شده را بیشتر درک می کنیم. جالب است که حتی سپاسگزار بودن هم یک نعمت بسیار بزرگ به شمار می رود.

  • آیا می توان فقط در یک مورد خاص سپاسگزاری کرد؟

بله، محدودیتی در این زمینه وجود ندارد. اگر می خواهید موردی در زندگی تان خیلی زود تغییر کند، می توانید چند بخش از ده مورد روزانه خودتان را به آن اختصاص بدهید. علاوه بر این می توانید خواسته مهم خود را روی یک کاغذ بنویسید، آن را در طول روز به همراه خودتان داشته باشید و هر بار که فرصت کردید، خواسته تان را مرور کرده و بابت دریافت آن سپاسگزاری کنید.

  • من سپاسگزاری را هرروز بااحساس خوب انجام می دهم اما زندگی ام هیچ تغییری نمی کند. آیا سپاسگزاری واقعاً اثرگذار است؟

قانون جذب، سپاسگزاری و بخشش، بیش از اندازه حیات بشر، قدمت دارند. شکی در اثرگذار بودن آن ها وجود ندارد. اگر بعد از انجام سپاسگزاری آن هم به مدت طولانی، هیچ تغییری در زندگی شما ایجاد نشد، یعنی یک جای کارتان مشکل دارد. مهم ترین مظنون این پرونده هم «احساس» است. یادتان باشد، نباید موقع سپاسگزاری، احساس خوب داشته باشید. بلکه باید از سپاسگزاری کردنتان احساس خوب را به دست بیاورید. برای همین سپاسگزاری با کندوکاو پیرامون داشته‎هایمان شروع می شود، آن ها را می نویسیم و مرور می کنیم. وقتی با قلبمان به این نتیجه برسیم که واقعاً به خاطر چیزهایی که داریم سپاسگزار هستیم احساس شگفت انگیزی به دست می آوریم. تنها در این صورت است که کار ما نتیجه بخش می شود. یادتان باشد، احساس شوق، شادی و رضایت قلبی، نتیجه‎های سپاسگزاری هستند نه نیازهای سپاسگزاری.

تیکامسی، رهبر ملی قبیله شونی در آمریکا

وقتی صبح ها از خواب برمی خیزید به دلیل روشنایی روز از خداوند سپاسگزاری کنید؛ به دلیل بهره مند بودن از نعمت زندگی و همه توانایی های بی نظیرتان از خداوند سپاسگزاری کنید؛ به دلیل غذایی که برای خوردن دارید یا شادی ناشی از زنده بودنتان از خداوند سپاسگزاری کنید. اگر برای سپاسگزاری کردن دلیلی پیدا نمی کنید، بی تردید، اشکال کار، نه در کمبود نعمت ها بلکه در وجود خودتان نهفته است.

  • آیا می توان سپاسگزاری را به صورت ذهنی انجام داد؟

بهترین شیوه برای سپاسگزاری کردن، نوشتن آن است. چون در این حالت، شما هم از قدرت نوشتن در برآورده سازی خواسته ها بهره مند می شوید، هم با خواندن دوباره آن فهرست، نعمت ها را در ذهنتان پررنگ تر کرده و در سپاسگزاری خود عمیق تر خواهید شد. اگر می خواهید می توانید سپاسگزاری را به صورت ذهنی هم انجام دهید؛ اما چیزی که ما در این مقاله روی آن تاکید داریم، سپاسگزاری به سبک نوشتن است.

  • آیا می توانیم به زبان خودمان سپاسگزاری را انجام دهیم؟ مثلاً به جای سپاسگزارم بگویم خدایا شکرت؟

نمونه هایی از سپاسگزاری که در مقاله قانون جذب می خوانید را به چشم ایده ای برای سپاسگزاری کردن ببینید. بهترین کار این است که سپاسگزاری خود را شخصی سازی کنید و با زبان خودتان آن را بنویسید؛ اما حتماً باید روند اصلی سپاسگزاری یعنی نوشتن چیزی که بابتش شکرگزار هستید، نوشتن علت سپاسگزاری تان و مرور آخر را انجام دهید.

  • آیا می توان در مورد نعمت هایی که هنوز به ما داده نشده هم سپاسگزاری کرد؟

ما در زمان حال زندگی می کنیم، اما همواره بخشی از وجودمان درگذشته جامانده و بخش دیگرمان در آینده حضور دارد. درنتیجه، هرکدام از ما خواسته هایی داریم که می خواهیم در آینده به آن ها برسیم. در این شرایط می توان استفاده بسیار جالبی از قانون سپاسگزاری کرد. تنها کاری که باید انجام بدهیم، تقسیم کردن سپاسگزاری روزانه خود به سه بخش است. این بخش ها شامل موارد زیر می شوند:

  • سپاسگزاری کردن به خاطر نعمت هایی که درگذشته داشتیم.
  • سپاسگزاری کردن به خاطر نعمت هایی که هم اکنون در اختیارمان قرار دارد.
  • سپاسگزاری کردن به خاطر چیزهایی که در آینده آن ها را به دست خواهیم آورد. (در این قسمت، چیزهایی که دوست دارید یا همان خواسته هایتان را مطرح کنید.)

به این ترتیب می توانیم با سپاسگزاری کردن در سه زمان مشخص، باقدرت زیادی قانون جذب را به راه بیندازیم و دست به تغییرهای بزرگی در زندگی خودمان بزنیم.

بودا

بیایید لحظه ای درنگ کنیم و بیندیشیم؛ زیرا اگر امروز نکته هایی بسیار را نیاموختیم، دست کم نکته هایی اندک را آموختیم. اگر نکته هایی اندک را نیاموختیم، دست کم بیمار نشدیم و اگر بیمار شدیم، دست کم نمردیم؛ بنابراین بیایید همواره سپاسگزار باشیم.

بخشش، دروازه ای مه آلود به سمت ثروت

قانون جذب

بخشش، سومین قانون بزرگ در کائنات است. قانونی که نعمت ها را در گردش نگه می دارد و قلب ها را غرق در شادی می کند. دکتر جو ویتالی، کتابی را با عنوان «بزرگ ترین راز ثروت در طول تاریخ» نوشته و در آن با تکیه بر تجربه های شخصی خود نکته های بسیار جالبی را از شگفتی های قدرت بخشش بیان کرده است. شاید شما هم داستان کسانی را شنیده باشید که از فرط بخشش مالشان به دیگران، به خاک سیاه نشستند، خانواده خود را در تنگنا قراردادند و خود را از لذت های زیبای زندگی به بهانه کمک به دیگران محروم کردند. در این مقاله، می خواهیم از کسانی برایتان بگوییم که با استفاده از نیروی بخشش و قانون جذب به ثروت های افسانه ای رسیدند. چون وقتی به شکلی واقعی ببخشید، چندین برابر آنچه بخشیده اید را به دست خواهید آورد. این سخنی است که تمام ثروتمندان و تمام انسان های موفق تاریخ، آن را تایید کرده اند. «چارلز فیلمور» بنیان گذار کلیسای یکپارچه در ۱۸۸۹، سخن جالبی در این زمینه دارد. او می گوید:

«نباید تلاش کنیم که سرمایه خود را راکد نگه داریم تا از طریق آن خوب زندگی کنیم. نباید فکر کنید آنچه که می بخشید از طریق همان آدمی که به او بخشیده اید به شما بازمی گردد؛ اما به شما اطمینان می دهم که بیشتر ازآنچه بخشیده اید را دریافت خواهید کرد». پارادوکس زیبای بخشش و به دست آوردن، خیلی ها را از میدان بخشیدن واقعی به درکرده است؛ اما حقیقت، تنها برای کسانی که صبر می کنند و تسلیم نمی شوند، نمایان می شود. کسانی درست، مثل شما.

چه بخششی ما را بی نیاز می کند؟

جمع بسیار بزرگی از ما در یک سوءتفاهم گیر افتاده ایم و فکر می کنیم که انسان بخشنده ای هستیم. البته برای این کارمان هم دلیل های خوبی داریم؛ مثلاً با خودمان فکر می کنیم که چون به یک گدای بی نوا پول داده ایم، مبلغ زیادی را به یک موسسه خیریه بخشیده ایم، در جشن عاطفه ها شرکت کرده ایم یا حتی در ساخت مسجد و مدرسه همکاری داشته ایم، فرد بخشنده ای به شمار می آییم. در اینجا باید کمی مقابل شما بایستیم و بگوییم که این کارها، تنها در صورتی بخشش به حساب می آیند که یک وجه مشترک داشته باشند و آن وجه مشترک، «احساس خوب» شما در لحظه بخشش است. تمام نعمت ها و ثروت های این دنیا، یک جریان را تشکیل می دهند. وقتی به ثروت می رسیم – مقدار آن اصلاً مهم نیست – مثل یک شی در میان این جریان قرار می گیریم و از آن بهره مند می شویم. یک شی می تواند هر چیزی باشد. اگر ما از بین تمام شکل های دنیا، سد بودن را انتخاب کنیم و بخواهیم تمام ثروت و نعمتی که به ما عنایت شده را فقط نزد خودمان نگه داریم، نه تنها خود را از زیبایی های بی نظیر جاری بودن محروم می کنیم بلکه خصلت هایی مثل خسیس بودن، سیراب نشدن از داشته ها و به چشم نیامدن نعمت ها در ما پدیدار می شوند. در حقیقت، وقتی به ثروت دست پیدا می کنیم، به مقام دروازه بودن ارتقا پیداکرده ایم. زندگی خودمان و دیگران در صورتی زیبا می شود که نقش خود را بپذیریم و از آن لذت ببریم. چون هر چه از طریق ما به دیگران برسد، از طریق دیگران دوباره نزد ما بازمی گردد. وقتی یک دروازه باشید، هیچ چیز را از دست نمی دهید.

دکتر جو ویتالی:

این راز بخشیدن حقیقی است. بخشیدن بدون انتظار بازگشت، بخشیدن به این دلیل که قلبت تمایل به بخشیدن دارد. بخشیدن به این دلیل که لذتی در آن نهفته است و اینکه در مسیر درست زندگی قرار می گیری.

ویژگی های یک بخشش واقعی

شاید این طور به نظر نرسد اما بخشش، یکی از راه های افزایش ثروت است. ثروتمندان و افراد مشهور زیادی مثل اندرو کارنگی، جان راکفلر، هنری فورد، وارن بافت، بیل گیتس، ناپلئون هیل، جورج کلاسون، ایلان ماسک و غیره بارها و بارها از قدرت بخشیدن در افزایش ثروت خود سخن گفته اند. اجازه بدهید شرط های یک بخشش درست را به صورت تیتروار باهم مرور کنیم. این کار به ما کمک می کند تا به درک عمیق تری از بخشش واقعی برسیم.

  • جایی که می بخشیم

هیچ اهمیتی ندارد که به چه کسی و در کجا می بخشیم. اصلاً مهم نیست کسی که به او می بخشیم، ثروتمند است یا ازنظر مالی مشکل دارد. تنها نکته مهم، احساس شما به هنگام بخشیدن است. برای بخشیدن، انسان ها را با معیار کیف پولشان نسنجید. با قلبتان به آن ها نگاه کنید. اگر فردی آن قدر شور و اشتیاق در شما ایجاد می کند که از احساس خوب لبریز می شوید به او مقداری پول ببخشید. اول به خانواده و اطرافیانتان نگاه کنید. تنها کافی است مدار قلبتان را روشن نگه دارید؛ جهان هستی، انسان های درست را بر سر راهتان قرار می دهد.

  • چیزی که می بخشیم

وقتی اسم بخشش به میان می آید، بیشتر ما به پول فکر می کنیم؛ اما پول، فقط بخشی از داستان بخشش را به خود اختصاص می دهد. شما می توانید، وقتتان، دانشتان، گوش هایتان، سخنانتان، طرز تفکرتان، یک یا چند جلد کتاب و حتی تجربه هایتان را به دیگران ببخشید. ولی انتظار نداشته باشید که در قبال بخشش یک جلد کتاب، یک کامیون پول دریافت کنید. اگر بخششمان واقعی باشد از جنس همان چیزی که بخشیدیم را دریافت خواهیم کرد. اگر کتاب ببخشیم، کتاب و اگر دانشمان را ببخشیم، درهای دانشی بسیار بزرگ تر به رویمان گشوده می شود.

  • میزان اختیار ما به هنگام بخشیدن

این مورد، یکی از بزرگ ترین تفاوت ها را بین بخشیدن واقعی و ظاهری ایجاد می کند. لحظه ای با خودتان فکر کنید. وقتی تحت تاثیر فقر کسی قرار می گیرید، تنها برای رفع نیاز او می بخشید. در این هنگام احساس شما ترکیبی از افسوس و ناراحتی است. وقتی به علت درخواست های مکرر یک موسسه خیریه، چکی با مبلغ درشت می نویسید، احساس شما ترکیبی از اجبار و عذاب وجدان است. موقعیت ها و احساس هایی از این دست کم نیستند. یادتان باشد، هیچ کدام از این موردها بخشش معنا نمی شوند. به هنگام یک بخشش واقعی، شما نه به نیاز دیگران بلکه به نیاز قلبتان پاسخ می دهید. به همین علت، سرشار از شادی، نشاط و خوشحالی می شوید، انرژی می گیرید و احساس زنده بودن می کنید.

  • شکل احساسمان در لحظه بخشیدن

دو نکته را در مورداحساستان به هنگام بخشش به یاد داشته باشید. اول، زمانی ببخشید که احساس خوبی دارید. تصور کنید که شما باکسی بگومگو کرده اید و حسابی خسته و کلافه هستید. در این هنگام هرگز به سمت بخشش نروید. چون نه تنها بخششتان از سر منطق و هوشیاری نخواهد بود بلکه در طرف مقابل هم احساس خوبی ایجاد نمی شود. شاید به همین دلیل است که همیشه توصیه می کنند به هنگام عصبانیت، هیچ تصمیمی نگیرید و هیچ قولی ندهید! دوم اینکه بخششتان باید احساس خوبی در شما ایجاد کند. اگر بخششتان شمارا شاد و پرانرژی نکند به بیراهه رفته اید. در این حالت یا از سر اجبار و نیاز دیگران بخشیده اید، یا فرد درست را برای بخشش انتخاب نکرده اید یا در زمان اشتباه این کار را انجام داده اید. هر کاری – حتی بخشش – به زمان درستش نیاز دارد. این را فراموش نکنید.

  • مثل ترسوها نبخشید

گاهی چون به قدرت بخشش ایمان نداریم، ترس از دست دادن پول هایی که برایشان زحمت کشیده ایم، ما را گیر می اندازند. قلبتان را سرشار از ایمان کنید و شجاعانه ببخشید. اصلاً به بازگشت آن پول فکر نکنید فقط ایمان داشته باشید که جهان هستی پاسخ بسیار خوبی به شما می دهد. به این فکر کنید که به راستی شما به عنوان یک دروازه جاری از سوی کائنات انتخاب شده اید. برای قلب و احساستان ببخشید و از آن لذت ببرید. به قول جو ویتالی، نگرش، انگیزه و دلیلی که ما با آن پولمان را به دیگران می بخشیم، مهم ترین عوامل در هدیه ما هستند. انگیزه ما برای بخشش باید به خاطر عشق و قدردانی مان برای زندگی در این دنیا باشد.

مراقب گودال پیش رویتان باشید

قانون جذب

درست است که قانون جذب در اثر بخشش واقعی، چندین و چند برابر آنچه بخشیده شده را به صاحبش بازمی گرداند؛ اما باید مراقب یک مسیر انحرافی باشید. تفکر معامله ای، همان مسیر انحرافی پیش روی شما است. هرگز به این دلیل نبخشید که می خواهید چند برابر آن را دریافت کنید. جهان هستی، از عمق احساستان خبر دارد. شما هرگز نمی توانید به خودتان و جهان هستی دروغ بگویید. «باب دویل» نویسنده، سخنران، مجری تلویزیونی و از استادان قانون جذب در این زمینه می گوید:

«اگر فکر می کنید که خب، دیگران در پاسخ بخشش من چه کاری برایم انجام می دهند؟ هیچ گاه پاسخی دریافت نخواهید کرد. چون وقتی که می بخشید، دیگر آن ها طرف حساب شما نیستند. شما ارتباطی با عمق هستی برقرار کرده اید و کائنات هیچ گاه به کسی بدهکار نمی ماند». حواستان را شش دانگ جمع کنید. اگر زمانی احساس کردید که مسیر بخششتان در حال انحراف به سمت حساب و کتاب کردن است، دست نگه دارید و کاری انجام ندهید. به ذهنتان زمان بدهید تا دوباره به مسیر درست بازگردد، آنگاه بخشش را آغاز کنید.

دکتر پائول هارتونین:

بخشش حقیقی، بدون بردن اسمی صورت می گیرد. اگر شخص مبلغ زیادی را به یک موسسه خیریه کمک کند که آن ها اسم او را بر سردر موسسه بگذارند، این عمل، تجارت است نه بخشیدن.

قدم بزنید و زندگیتان را خلق کنید

جذب مسیر رسیدن به خواسته هایمان چیزی بی شباهت به جادو نیست. گویی انسان ها، فرصت ها و حتی اشیای بی جان همچون یک جورچین سر جای خود قرار می گیرند تا تصویر واضحی از خواسته ما را به جهان فیزیکی نشان دهند. در حقیقت، تمام خواسته های بشر از قبل پاسخ داده شده اند. تنها کاری که باید به عنوان یک بشر انجام دهیم، کم کردن فاصله میان خودمان و خواسته هایمان است. برای این کار نیز قانون جذب، سپاسگزاری و بخشش، میلیاردها سال قبل از تولد ما آماده به خدمت و گوش به فرمان خلق شده اند. بدون شک، زندگی در این جهان شگفت انگیز که با افکار و احساس ما شکل جدیدی به خودش می گیرد بسیار خارق العاده و لذت بخش است. به عنوان کسی که در زندگی اش معجزه های زیادی را به تماشا نشسته به شما توصیه می کنم حداقل به مدت دو ماه، به نکته های گفته شده در این مقاله عمل کنید. اجازه بدهید، جهان هستی و کائنات، هدف خلقتشان را به شما نشان دهند. مطمئن باشید، وقتی طعم شیرین خلق کردن با ذهنتان را بچشید، آن را هرگز رها نخواهید کرد.

خلاصه ای ازآنچه باهم گفتیم

  • قانون جذب، حقیقتی آشکار و نعمتی بی پایان و جاری در وجود ما و تمام کائنات است.
  • جهان هستی، کهکشان ها، انسان ها و هر آنچه که ذهن انسان توانایی تصورش را دارد بر اساس قانون جذب بناشده است.
  • تمام انسان های بزرگ و اندیشمندان سراسر جهان در طول تاریخ از قانون جذب استفاده کرده اند.
  • بخواهید یا نخواهید افکار شما در هرلحظه امواج مغناطیسی را به سمت جهان هستی ارسال می کند. چیزهایی که در زندگی تان می بینید، نتیجه ارسال همان امواج مغناطیسی هستند.
  • آگاهی از افکارتان، اولین قدم در تغییر فرکانس ارسالی به کائنات است.
  • بپذیرید که خودتان مسئولیت ۱۰۰ درصد زندگی تان را بر عهده دارید. زندگی شما، خوب یا بد، نتیجه فکرها و اعمال خودتان است نه دیگران.
  • خواسته های خود را به صورت شفاف و روشن مشخص کنید.
  • سه مرحله اصلی قانون جذب شامل، خواستن، ایمان داشتن و هم جهت بودن با خواسته تان است.
  • تصور کردن، پلی است که خواسته هایتان را به سمت شما هدایت می کند.
  • احساس، حرف اول و آخر را در قانون جذب می زند. تمام ماجرا به احساس خوب شما بازمی گردد.
  • چگونگی رسیدن به خواسته ها در حوزه قلمروی کائنات است. با آن درگیر نشوید و تمرکز خود را روی دریافت خواسته تان بگذارید.
  • دونیرو به کمکمان می آیند تا بهتر و قدرتمندتر از قانون جذب استفاده کنیم. آن دونیرو سپاسگزاری و بخشش هستند.
  • سپاسگزاری، وضعیت ذهنی شمارا از منفی به مثبت تغییر می دهد.
  • برای آغاز سپاسگزاری، هرروز ده مورد از نعمت هایی که درگذشته داشتید، هم اکنون دارید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
  • سپاسگزاری تنها در صورتی اثر می گذارد که احساستان با آن درگیر شود.
  • بخشش، به راه انداختن جریان نعمت در جهان هستی است.
  • هر چیزی که از سوی قلبتان بخشیده شود، در دستانتان قرار خواهد گرفت.
  • قانون جذب، نعمتی بی پایان برای بشریت است. آن را به نفع خودتان به راه بیندازید.

نظر شما چیست؟

قانون جذب را چطور می بینید؟ آیا از این نعمت بزرگ و شگفتی ساز در زندگی خود استفاده می کنید؟ اگر تجربه ای در این زمینه دارید خوشحال می شویم که آن را با ما و خوانندگان خانه سرمایه به اشتراک بگذارید.

 

ادامه مطلب
حسابداری ذهنی
حسابداری ذهنی چیست و چه تاثیری...

حسابداری ذهنی، کندوکاوی در فلسفه سود و زیان از نظر مغز ما

حسابداری، بخش بزرگ و مهمی از سیستم های مالی را تشکیل می دهد. این سیستم، فقط به دفترهای حساب و نرم افزارهای مالی محدود نمی شود. بزرگ ترین و مرموزترین سیستم حسابداری که گاهی خیلی بی سر و صدا در مغز ما کار می کند، «حسابداری ذهنی» نام دارد. این سیستم، تنها در چهارچوب پول تعریف نمی شود و ریشه تمام حساب و کتاب زندگی ما را در برمی گیرد. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ حسابداری ذهنی می رویم تا از سازوکار آن سر درآوریم و راهکاری برای استفاده هر چه بیشتر از این سیستم پیدا کنیم.

ماهاتما گاندی: بدون یک حسابداری صحیح، حفظ واقعیت در شکل اولیه اش غیرممکن است.

سروکله حسابداری ذهنی از کجا پیدا شد؟

حسابداری ذهنی، مفهومی بود که ریچارد تیلر (Richard Thaler) برای اولین بار آن را بیان کرد. تیلر را می توان شوالیه حسابداری ذهنی در نظر گرفت. او دانش آموخته دکترای اقتصاد و برنده جایزه نوبل اقتصاد است که بیشتر به خاطر تحقیق هایش درزمینهٔ «اقتصاد رفتاری» شناخته می شود. «Mental accounting» یکی از دستاوردهای علمی ریچارد تیلر است که باعث درک و ایجاد ارتباط عمیق تر بین علم اقتصاد و روانشناسی شد.

حسابداری ذهنی چیست؟

اجازه بدهید تعریفی ساده از این سیستم حسابداری درونی داشته باشیم. حسابداری ذهنی، سازوکار تمام سیستم های آشنا و ناآشنای اطراف ما را در برگرفته است؛ فرقی هم نمی کند که این سیستم، خانواده ای دونفره یا یک شرکت بزرگ با هزاران کارمند باشد؛ چون هرکدام از آن ها سیستم حسابداری مخصوص به خودشان را دارند. تنها تفاوت در این است که برای برخی این سیستم حسابداری، مشخص و روشن است و برای عده ای دیگر، جایی در پس زمینه ذهنشان وجود دارد. سیستم حسابداری ذهنی بر تصمیم های مالی مان تأثیر مستقیم می گذارد و به دنبال روشن کردن منطق پولی ما می گردد. به همین دلیل، پیگیری این سیستم و سردر آوردن از شیوه عملکردش می تواند یک الگوی درست برای ارزیابی های آینده در اختیارمان قرار دهد. در حقیقت وقتی بدانیم تصمیم های مالی ما از کجا ناشی می شوند، می توانیم برای تقویت تصمیم های درست و کاهش قدرت تصمیم های اشتباهمان یک اقدام هوشمندانه انجام دهیم.

حسابدار حقه باز یا مهربان!؟

حسابداری ذهنی چیست؟

ما در ذهن خود حساب های مختلفی داریم. دسته بندی و حتی امکان وجود این حساب ها بر عهده سیستم حسابداری ذهنی ما است. اجازه بدهید با یک مثال این موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید شما یک کارمند هستید و حقوق این ماه خود را دریافت کرده اید. در این حالت، حسابدار ذهنتان که همیشه روشن است دست به کار می شود، حقوق شمارا تجزیه و تحلیل کرده و آن را به دودسته «بودجه دوره ای» و «هدف خرج» تقسیم می کند؛ یعنی چیزی شبیه به این:

  • بودجه دوره ای

در این بخش، قسط ها یا بدهی هایتان قرار دارند. شما چاره ای جز پرداخت این قسط ها ندارید. درنتیجه، این اولین تقسیم بندی حسابدار ذهن شما خواهد بود.

  • هدف خرج

در بخش دوم، ذهنتان تمام خرج های طول ماه را برایتان به صف می کند؛ چیزهایی مانند هزینه خورد و خوراک، پرداخت قبض ها، شارژ ساختمان و غیره. باوجود این که پول باقی مانده پس از پرداخت قسط ها به زور تا آخر ماه دوام می آورد، اما شما در یک حرکت غافلگیرکننده برای خودتان لباسی گران قیمت می خرید یا اولین شام پس از دریافت حقوقتان را در یک رستوران گران قیمت می خورید. پرسش اصلی این است که چه اتفاقی برای منطق تصمیم گیریمان رخ داده است؟ چرا تصمیمی از روی هیجان گرفتیم و خودمان را به هچل انداختیم؟ خب، باید بگوییم که همه این ها زیر سر حسابدار ذهنی است. درواقع، قانع کردن و دور زدن منطق، یکی از توانایی های قدرتمند سیستم حسابداری ذهنی به شمار می رود.

چگونه حسابدار ذهن، منطق ما را گمراه می کند؟

حسابدار ذهن، معمولاً از ترفندهایی ناجوانمردانه برای خلع سلاح کردن قدرت منطقمان استفاده می کند. یک بار دیگر مثالی که باهم زدیم را در نظر بگیرید. در حقیقت این حسابدار با گفتن حرف هایی از زبان دلمان ما را قانع به انجام کارهایی عجیب می کند؛ مثلاً در گوشمان زمزمه می کند«تو یک ماه تمام جون کندی و زحمت کشیدی، خوردن یک شام مفصل، کمترین پاداشی که می تونی به خودت بدی». گاهی هم از در مقایسه و کوچک نمایی ظاهر می شود و می گوید:

«هزینه این لباس در مقابل هزینه ای که فلان آدم برای خریدن لباس هایش می کند هیچی نیست. با خیال راحت برو خریدت رو انجام بده. این حقه توئه!» به همین دلیل فهمیدن ترفندهای این سیستم ذهنی بسیار مفید است. اگر بتوانیم نکته های مثبت این حسابدار را پررنگ کنیم و از آن ها به نفع وضعیت مالی مان بهره بگیریم، به موفقیت بزرگی در زندگی مان دست می یابیم.

حسابداری ذهنی چگونه با معامله ها برخورد می کند؟

اینجا خانه سرمایه و بحث داغ هر روز، بازار بورس است. بسیاری از رفتارهای بورسی ما به طور مستقیم تحت تأثیر حسابداری ذهنی ما قرار می گیرند. در این بخش از مقاله با استفاده نظریه «چشم انداز» با سازوکار حسابداری ذهنی بیشتر و دقیق تر آشنا می شویم. درک این بخش به شما کمک می کند تا فرصت های پیش روی خود را به خاطر بهانه های حسابدار ذهنتان از دست ندهید. قبل از آغاز ماجرا، بد نیست نگاهی به نظریه چشم انداز بیندازیم. نظریه چشم انداز در سال ۱۹۷۹ توسط «دنیل کانمن» و «آموس تورسکی» به عنوان چهارچوبی برای تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان معرفی شد. بر اساس نظریه چشم انداز، ترجیحات افراد در تصمیم گیری به طور همزمان به «تابع ارزش» و «احتمالات وزنی» هر تصمیم بستگی دارد. تابع ارزش، تعیین کننده میزان عایدی یا سود به دست آمده از هر معامله و تابع احتمال وزنی نیز نشان دهنده اهمیت هر تصمیم است. بسیاری از نظریه پردازان، حسابداری ذهنی را به عنوان «تابع ارزش» در تجزیه و تحلیل خود قبول دارند. این تابع، شیوه ارزیابی مردم از معامله ها را تحت تأثیر قرار می دهد. بیایید کمی ساده تر به این موضوع نگاه کنیم. یکی از ابتدایی ترین و اصلی ترین تابع های ریاضی (x و y) هستند. ذهن انسان، مدام در حال کدگذاری روی ارزش این دو تابع است و تمام تلاشش را می کند تا پاسخ این معادله به نفع ما تمام شود. در این میان حتی اگر لازم باشد منطق را هم زیر پا می گذارد؛ چیزی شبیه به همان ماجرای شام و حقوق سر ماه!

آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی: هیچ پولی به اندازه آن پول مفید نیست که درراه به دست آوردنش صدمه دیده ایم؛ زیرا آن را بازکاوت خود معامله کرده ایم.

 (x و y) در خدمت معادله ها و معامله ها

حسابداری ذهنی چیست؟

حسابدار ذهن ما، تمام کدگذاری هایش را در یک چهارچوب ساده می گنجاند. بیایید نگاهی به این چهارچوب داشته باشیم.

  • معادله دو سر سود

در این حالت، ارزش «x» و «y» هر دو به ما سود می رسانند؛ اما نکته ای در این میان نهفته است که ما را به جدا کردن این دو ارزش از هم تشویق می کند. درواقع، وقتی ارزش «x» باارزش «y» جمع شود سودی که شامل ما می شود بیشتر از زمانی خواهد بود که تنها یک ارزش را در نظر بگیریم، اما در عوض هر دو تابع را باهم جمع بزنیم؛ یعنی چیزی شبیه این:

ارزش (x+y). به زبان ساده، این موضوع شبیه همان ماجرای عسل و خربزه است. عسل و خربزه هرکدام به تنهایی از ارزش بالایی برخوردار هستند؛ اما ترکیب آن دو با این که امکان پذیر است اما ارزش جذب کننده ای برایمان ندارد. درنتیجه، تمایل داریم به صورت جداگانه از ارزش عسل و خربزه استفاده کنیم. با خواندن مثال بالا شاید با خودتان بگویید:

«عسل و خربزه چه ربطی به تابع های ریاضی داشت؟» در پاسخ باید بگوییم که حسابداری ذهنی، محدود به عددها نیست و مفهوم عددها نیز همیشه به آن شکل خاص از ریاضی که همه آن را در مدرسه خواندیم محدود نمی شود. در حقیقت، هر چیزی که می دانیم و می خوانیم به نوعی با ریاضی در ارتباط است. اجازه بدهید در این مورد مثال دیگری هم بزنیم. تصور کنید دو آدم با روش های کاری کاملاً متفاوت اما بسیار حرفه ای وجود دارند. ارزش کار هرکدام به صورت جداگانه بالا است و در کار خود درجه یک به شمار می روند؛ اما وقتی از این دو نفر که روش کارشان از زمین تا آسمان باهم متفاوت است بخواهیم به صورت تیمی روی یک پروژه کار کنند، به جای تحویل یک کار حرفه ای، با مشاجره و خوابیدن پروژه روبه رو می شویم. چون ارزش این دو نفر در کنار هم به نوعی یکدیگر را خنثی می کند. هرکدام از آن ها به تنهایی ارزشمند هستند اما باهم کاری از پیش نمی برند. درنتیجه استفاده جداگانه از توانایی هر یک از این دو نفر برای ما بسیار سودمندتر از زمانی است که این دو در قالب یک تیم باهم همکاری کنند.

  • معادله دو سر ضرر

معادله بعدی را می توان انتخاب بین بد و بدتر دانست. چون ارزش «x» و «y» هر دو باعث از دست رفتن سود و ضرر کردن ما می شوند. در این حالت، (ارزش x-) + (ارزش y-) کوچکتر از ارزش ((y+x)-) می شود. به زبان ساده، اگر هرکدام را جداجدا از دست بدهیم بهتر از آن است که هر دو را باهم از دست بدهیم. چون در این صورت، کمتر دچار ضرر می شویم. در این مورد هم مثال های گوناگونی وجود دارد. تصور کنید شما دو درخت میوه دارید که چندین سال برایشان زحمت کشیده اید. در اثر یک طوفان، درخت کاجی که پشت سر آن ها قرار داشت از زمین جدا می شود و روی هر دو درخت سنگینی می کند. وضعیت به شکلی شده که یا باید از خیر یکی از درخت های میوه تان بگذرید یا تنه بلند درخت کاج، هر دو درخت میوه را از بین می برد. از طرفی، درختان میوه شما در اثر طوفان به اندازه ای آسیب دیده اند که تنها یک فصل می توانند میوه بدهند و بعد از آن چاره ای جز قطع کردنشان ندارید. در این حالت، به ناچار تصمیم می گیرید که یکی از درخت های میوه خود را از دست بدهید و از درخت باقی مانده نیز به اندازه یک فصل، میوه برداشت کنید. باوجود این که طوفان، قطع کردن و نکردن درخت ها را با ضرر همراه کرده اما شما بهترین گزینه که کمترین خسارت را وارد می کند، برمی گزینید.

  • مخلوط ترکیبیِ به دست آوردن

در این حالت، ارزش «x» معادل به دست آوردن سود و ارزش «y» معادل از دست دادن سود است؛ اما ارزش سودآوری در این معامله بیشتر از ارزش ضرر آن است. درنتیجه ما تصمیم می گیریم که از ضرر چشم پوشی کنیم و آن را به سود به دست آمده ببخشیم. نمونه این وضعیت را می توان در سرمایه گذاری های پرسودی که ریسک اندکی دارند پیدا کرد. در چنین وضعیتی، ارزش ضرر، همان ریسک معامله معنا می شود و ما به علت این که ارزش سودآوری بسیار بیشتر از ارزش ریسک است، معامله را انجام می دهیم. افراد در این جور مواقع به خودشان و دیگران می گویند«نیمه پر لیوان را ببین!»

  • مخلوط ترکیبیِ از دست دادن

آخرین ترکیب نیز محتوای جالبی دارد. در این ترکیب، بازهم ارزش «x» معادل به دست آوردن سود و ارزش «y» معادل از دست دادن سود است؛ اما ارزش ضرر در این معامله بیشتر از ارزش سودآوری آن است. حسابداری ذهنی، ما را به ترکیب هر دو تابع و انجام معامله سوق می دهد. نمونه این ترکیب را می توان درگیر افتادن بین مرز شکست و پیروزی پیدا کرد. تصور کنید شما تمام سرمایه خود را برای راه اندازی کسب و کارتان هزینه کرده اید و درست زمانی که می خواهید میوه تلاش هایتان را برداشت کنید، شریکتان سرمایه اش را طلب می کند! در چنین وضعیتی یا باید کلاً قید کسب و کارتان را بزنید یا به جای تسلیم شدن، تلاش بیشتر را انتخاب کرده و ادامه دهید. باوجود این که ادامه کار بسیار سخت و حتی با خطر ورشکستگی همراه است اما شما ترجیح می دهید که این ریسک بزرگ را بپذیرید و به پیش بروید. چون نگاه شما به جای تمرکز بر حجم ترسناک ضرر احتمالی، بر سود آینده دوخته شده است. وضعیت چهارم در تابع های «x» و «y»، همان «روزنه امید» است؛ چیزی کوچک اما بسیار قدرتمند.

بده بستان حسابداری ذهنی و تابع مطلوبیت

یکی از نمونه های نامحسوس به کاربردن حسابداری ذهنی، «تابع مطلوبیت اصلاح شده» نام دارد. شاید شنیدن نامش کمی عجیب به نظر برسد اما وقتی پای خرید و فروش در میان باشد، همه ما به صورت حرفه ای از این تابع استفاده می کنیم. این تابع، احساس رضایت درونی یا شکست پنهانی را در ما زنده می کند. هر معامله ای – فرقی نمی کند چقدر بزرگ یا چقدر کوچک – دو ارزش دارد؛ «ارزش خرید» و «ارزش مبادله ای». ارزش خرید، آن مقدار پولی است که حاضر هستیم درازای گرفتن یک محصول بپردازیم. برای همین به هنگام خرید با خودمان دودوتا چهارتا می کنیم تا ببینیم این محصول به قیمتی که روی آن زده اند ارتباطی دارد یا نه؟ به زبان ساده، اصلاً می ارزد که پولمان را بابت چنین محصولی از دست بدهیم؟

تیم کوک، مدیر اجرایی تجارت، مهندس صنعتی، توسعه دهنده و هفتمین مدیرعامل شرکت اپل

قیمت به ندرت مهم ترین چیز است. ممکن است تعدادی از محصولی ارزان فروخته شود. یک نفر آن را می خرد و هنگام پرداخت پول، احساس خوبی دارد، ولی وقتی آن را به خانه می برد و استفاده می کند، لذتش تمام می شود.

اما ارزش مبادله ای کمی باارزش خرید تفاوت دارد. درواقع می توانیم این طور بگوییم که ارزش مبادله ای اندکی عمیق تر از ارزش خرید است. ارزش مبادله ای به میزان ارزشی که برای یک معامله قائل هستیم بازمی گردد. در این ارزش، مسئله پول نیست، بلکه سنجش فرصت ها است. درواقع این نوع نگاه ما به معامله است که ارزشش را مشخص می کند؛ آیا معامله پیش رویمان را تکرار نشدنی در نظر می گیریم یا آن را به چشم معامله ای کم اهمیت و پرتکرار می بینیم؟ مبنای بسیار ساده ای برای سنجش ارزش مبادله ای وجود دارد. اجازه بدهید این ارزش را با یک مثال ساده برایتان تعریف کنیم. تصور کنید که شما از یک کیف چرمی نفیس خوشتان می آید و دلتان می خواهد هر طور شده آن را بخرید. چون برچسب قیمت روی کیف زده نشده، حسابدار ذهنتان دست به کار می شود و یک قیمت روی آن کیف می گذارد. درواقع آن را ارزش گذاری می کند. در چنین وضعیتی سه حالت پیش می آید:

  • اگر قیمت ذهنی شما باقیمت واقعی کیف، برابر باشد، ارزش مبادله ای صفر می شود. در این هنگام شما با خودتان می گویید: «همین فکر رو هم می کردم.» باوجود این که حدستان درست بوده اما احتمال این که محصول را خریداری نکنید بالا است.
  • اگر قیمت ذهنی شما از قیمت اصلی کیف، بالاتر باشد – یعنی کیف ارزان تر از آن چیزی باشد که شما فکرش را می کردید- ارزش مبادله ای منفی می شود و با خودتان فکر می کنید: «آن قدرها هم ارزش نداشت.»
  • اگر قیمت ذهنی شما کمتر از قیمت اصلی کیف باشد، ارزش مبادله ای مثبت می شود. در این هنگام نه تنها ارزش آن کیف نزد شما افزایش می یابد، بلکه تمایلتان به خرید آن محصول بیش از پیش می شود. به همین علت است که در بازاریابی، قیمت پایین یک محصول را برتری در نظر نمی گیریم.

پس می توان این طور نتیجه گرفت که میزان رضایت یا همان مطلوبیت کل دریافت شده ما از این معامله با در نظر گرفتن هر دو ارزش خرید و ارزش مبادله ای به دست می آید.

دوراهی لغزان نقد و اقساط

حسابداری ذهنی چیست؟

حسابداری ذهنی، یک توانایی مهم و سودمند است؛ اما بدون خطا نیست. یکی از خطاهای حسابداری ذهنی زمانی خودش را نشان می دهد که بین خرید قسطی و نقدی گیر می افتیم. حسابدار ذهن ما، تمایل زیادی به پرداخت درزمانی به جز الان دارد. به همین دلیل، وقتی حرف از پرداخت نقدی یا قسطی می شود – حتی اگر پول کافی برای پرداخت نقدی داشته باشیم – ما را به سمت خرید قسطی هدایت می کند. این حسابدار ترسو، آسمان و ریسمان را به هم می بافد و هزار و یک جور بهانه را پشت سر هم ردیف می کند تا پول نقدمان را خرج نکنیم؛ مثلاً به ما می گوید:

«حسابت رو خالی نکن، بذار پول در حسابت بمونه. خرید قسطی بهتره. کم کم از حسابت برداشت میشه و بیشتر پولت سر جاش باقی میمونه». اما در حقیقت، خرید قسطی به ضرر ما است. درست است که با خرید قسطی، پول نقدمان را خرج نمی کنیم اما درنهایت مجبور می شویم هزینه ای بیشتر از قیمت اصلی محصول را بپردازیم.

خطای قطره قطره

یکی از چیزهای نه چندان مناسب که گاهی دردسرهای زیادی برایمان درست می کند «ریزه خوری» است. در این خطای حسابداری، ما قدرت چیزهای کوچک را نادیده می گیریم و دردسر از همین جا آغاز می شود. شاید افرادی را دیده باشید که عادت دارند رقم های خرد را گِرد کنند؛ مثلاً ۲۵۷۳ را ۲۵۰۰ در نظر گرفته و آن مقدار کوچک را ناچیز به حساب می آورند؛ اما این مقدارهای کوچک وقتی کم کم در کنار هم جمع شوند، رقم بزرگی را ایجاد می کنند که می تواند مشکل ساز شود. ریزه خوری و نادیده گرفتن قدرت چیزهای کوچک تنها شامل پول نمی شود. این مورد را می توان درباره رژیم های غذایی نیز به کاربرد. تصور کنید که شما برای لاغر کردن، رژیم غذایی گرفته اید. در این صورت باید حجم و کالری دریافتی خود را مرتب چک کنید. در حالت عادی، مبنای محاسبه کالری مواد غذایی ۱۰۰ گرم است؛ مثلاً می گوییم ۱۰۰ گرم چیپس فلان مقدار کالری دارد. در این میان یک حباب ایجاد می شود. حسابدار ذهن ما با خودش می گوید:

«۱۰۰ گرم چیپس کالری زیادی دارد اما یک عدد چیپس که کالری چندانی ندارد. پس می توان گاهی یک عدد چیپس خورد». نتیجه این می شود که ما در طول رژیم غذایی خود سختی های زیادی را تحمل می کنیم اما به خاطر حساب نکردن کالری چیزهای کوچک – مثلاً همان چیپس ها – نه تنها وزنمان کم نمی شود بلکه شاید دچار افزایش وزن هم بشویم. درواقع چیزی شبیه به همان ضرب المثل معروف که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود، برای ما اتفاق می افتد. یادمان باشد که راضی نگه داشتن ما، هدف اصلی حسابداری ذهنی است. به همین علت، گاهی چیزهایی نه چندان مناسب را در نظر ما خوب جلوه می دهد. راه تشخیص این خطا، شناسایی جنس فکرها و تفکیک آن ها است.

پوبلیوس سیروس، نویسنده لاتین جملات قصار، سخنان زیبا و ضرب المثل روم باستان:

یک انسان خردمند با استفاده از خطاهای دیگران، خطاهای خود را تصحیح می کند.

حسابداری ذهنی، دوست یا دشمن؟

حسابداری ذهنی چیست؟

حسابداری ذهنی، جنبه های مثبت زیادی دارد و گزینه ای مهم و کمک کننده به شمار می رود. بهترین شیوه برخورد با حسابدار ذهنی، شناخت بیشتر این سیستم است تا بتوانیم راهی برای استفاده هر چه بیشتر از گزینه های مثبتش پیدا کنیم و از قدرت جنبه های منفی اش بکاهیم. نمونه ساده این کار، استفاده معکوس از خطای ریزه خوری است. در این مورد می توانیم به جای گرد کردن به کم، گرد کردن به زیاد را در خودمان نهادینه کرده و مبلغ اضافی نهایی را به حساب پس اندازمان بیفزاییم. شناخت و تمرکز روی بخش های مثبت این سیستم، بهترین استراتژی برای برخورد درست با حسابداری ذهنی است.

خلاصه ای ازآنچه باهم گفتیم

  • حسابداری ذهنی روشی است که ذهن ما با استفاده از آن برای هر معامله ای که پیش رویش گذاشته می شود، تصمیم گیری می کند.
  • ریچارد تیلر، اقتصاددانی است که مفهوم حسابداری ذهنی را برای اولین بار مطرح کرد.
  • بودجه دوره ای و هدف خرج، دو دسته بندی اصلی حسابدار ذهن ما در برخورد با هر نوع بودجه ورودی به زندگی مان است.
  • حسابدار ذهن برای رهایی از فشارهایی که بودجه بندی ها بر سرمان می آورند، منطق را زیر سؤال می برد و ما را به انجام رفتارهای هیجانی مثل خرج کردن غیرمعقول، تشویق می کند. نتیجه این رفتار هیجانی تنها مدت کوتاهی ما را خوشحال می کند و بعد از آن باید چند برابر فشار را تحمل کنیم.
  • ذهن ما از یک چهارچوب ساده برای کدگذاری تمام معامله هایی که با آن روبه رو می شود استفاده می کند. این چهارچوب شامل معامله دو سر سود، معامله دوسر ضرر، ترکیب از دست دادن و ترکیب به دست آوردن است.
  • ما حتی به هنگام خرید کردن و تخمین قیمت یک محصول نیز با حسابدار ذهنی مان سخت مشغول حساب و کتاب هستیم. شاید این سنجش ها ساده به نظر برسند اما چون باعث ایجاد یک رفتار می شوند درنتیجه مهم و استراتژیک به شمار می روند. شرکت های بازاریابی و تولیدکنندگان از سنجش حسابدار ذهن برای فروش محصول های خود استفاده زیادی می کنند.
  • حسابداری ذهنی، ما را به سمت پرداخت درزمانی دورتر و کمتر سوق می دهد. به همین دلیل بیشتر مردم تمایل دارند تا خریدهای خود را به صورت قسطی انجام دهند. در حالی که چنین رفتاری واقعاً به سود ما نیست.
  • ریزه خوری یکی از خطاهای حسابداری ذهنی به شمار می رود. در این خطا، ما قدرت چیزهای کوچک را بی ارزش تلقی می کنیم و به همین دلیل دچار دردسر می شویم.
  • با شناخت بیشتر سیستم حسابداری ذهنی می توانیم رفتارهای مالی مان را شناسایی و بهبود ببخشیم.

شما چه نظری دارید؟

آیا با حسابدار ذهن خود آشنا شده اید؟ چه رفتارهایی را در خودتان سراغ دارید که به طور مستقیم از حسابدار ذهنتان ناشی می شود؟ آیا برای دور زدن فشارهای ناشی از کمبود بودجه، به توصیه های حسابدار ذهنتان گوش کرده اید؟

ادامه مطلب
۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق
۱۱ راز و اصول سرمایه گذاران...

اسرار سرمایه گذاران موفق چیست؟ در این مقاله قصد داریم ۱۱ عادت افراد موفق که به مدیریت استراتژیک دارایی ها و کسب بازده های عالی منجر می شود، بپردازیم. این نکات به سرمایه گذاران کمک خواهد کرد تا سرمایه خود را به روشی بهتر و کارآمدتر مدیریت کنند.

سرمایه گذاران موفق از چه اصولی پیروی می کنند؟

۱- ایجاد یک تعهد الزام آور

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

سرمایه گذاران برای ایجاد تعهدی الزام آور، می توانند از سه روش استفاده کند:

  1. به کارگیری روش “تخصیص دارایی استراتژیک ” که به معنای طراحی مجدد ترکیب سبد دارایی ها به منظور تطبیق با تغییرات بازار است.
  2. رعایت “تنوع ” در سبد سرمایه گذاری که درواقع قاعده مشترکی است که هر سرمایه گذار باید از آن پیروی کند و به اصطلاح می گویند “همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار نده “
  3. سرمایه گذاری به طور منظم انجام شود

به کارگیری استراتژی همراه با تاکتیک

سرمایه گذار باید استراتژی را با تاکتیک همراه کند یعنی بر استراتژی سرمایه گذاری نماید. سرمایه گذاران باید براساس استراتژی خود و بسته به درجه ریسک پذیریشان تصمیم بگیرند که می خواهند در سهام سرمایه گذاری کنند یا اوراق قرضه. روش “تخصیص دارایی استراتژیک” می تواند به راحتی در سبدهای دارایی متعادل شده مورد استفاده قرار گیرد. اگر همه چیز به طور فعال مدیریت شود، انجام اصلاحات تاکتیکی برای مدیران پرتفوی کار آسانی خواهد بود (بدون اینکه حتی سرمایه گذاران نگران چیزی شوند).

  • ایجاد تنوع

هیچ سرمایه گذاری نباید همه تخم مرغ هایش را در یک سبد قرار دهد. با این وجود، تنها تعداد معدودی از آن ها از این قاعده پیروی می کنند. باید در نظر داشت که همیشه نمی توان بهترین ترکیب ممکن را برای پرتفوی انتخاب کرد اما با این حال نیز نباید تمام سرمایه گذاری خود را به یک سهام، دارایی یا اوراق قرضه اختصاص دهید.

  • سرمایه گذاری منظم

اگر قرار باشد پس انداز کنید شیوه کار کاملاً مشخص است اما اگر قصد دارید بیشتر از این به دست آورید باید ریسک کنید که این ریسک می تواند به شکل ریسک بازار، ریسک بازار سهام یا ریسک تورم باشد.اگرچه هیچ تضمینی برای رسیدن به نتیجه دلخواه وجود ندارد، اما سه اثر وجود دارند که می توان آن ها را به صورت تاکتیکی باهم ترکیب کرد.

  • اثر متنوع سازی

سرمایه گذاری منظم به شما این امکان را می دهد تا سبد سرمایه گذاری سهام و اوراق قرضه خود را متنوع سازید. استراتژی متنوع سازی سرمایه گذاری، کلید کسب بازده بالا از سرمایه گذاری است و سرمایه گذاران موفق همیشه این روش را ترجیح می دهند.

  • اثر هزینه متوسط

زمانیکه در برنامه پس انداز بازنشستگی صحبت از پرداخت مقدار مبلغی معین به طور منظم به میان می آید، اساساً به این معناست که سهام با مبالغ مختلفی خریداری می شوند چراکه قیمت آن ها با تغییر روند بازار سرمایه دائماً در حال تغییرند.

  • اثر بهره مرکب

اگر می خواهید از مزایای اثر بهره مرکب از طریق سرمایه گذاری مجدد در توزیع بهره مند شوید، باید برای مدت زمان طولانی پس انداز کنید.

۲- بدانید “چه چیزی می خواهید ” و سپس “خودتان را به چالش بکشید”

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

عملکرد مغز ناشی از فرآیند بهبودی است که در طول زمان همیشه در حال رخ دادن است. به همین دلیل است که مغز ما برخی اوقات الگوهای رفتاری خاصی را نشان می دهد که ازنظر منطق به راحتی قابل توضیح نیستند. برای شفافیت بیشتر این موضوع، اجازه دهید مثالی بزنیم:

شما به عنوان یک سرمایه گذار اغلب از یک چارچوب مشخص برای مشاهده جهان سرمایه گذاری استفاده می کنید. شما هر آنچه را که می خواهید ببینید، می بینید و به جای اینکه به دنبال گزینه های بهتری برای نتایج بهتر باشید، دائماً زیان را زیر نظر دارید. شما ترجیح می دهید جریان عمومی را دنبال کنید، به دنبال جمعیت حرکت کنید و یا بر احساسات خاصی تکیه کنید که به شما دائماً حس طمع و ترس ضرر را القا می کند. قبل از هرگونه تصمیم گیری، خود را آزمایش کنید. ببینید از ابتدا ذهنتان دنبال این است که، اگر ضرر کنم چه؟ و یا اینکه شانس برنده شدنتان را بیشتر از ضرر کردن می بینید؟ اگرچه که میل به بیشتر خواستن ممکن است هم خوب باشد و هم بد، اما تنها حقیقتی که منعکس می کند، “ترجیحات ” شماست. اگر ترجیح می دهید همه پس انداز خود را در یک حساب پس انداز بگذارید و صرفاً به دلیل ترس از دست دادن، فکر بازده بیشتر را از سرتان بیرون کرده اید، این طرز تفکر می تواند برای شما به عنوان یک سرمایه گذار بسیار خطرناک باشد.

اگر اسبتان مرد، از آن پیاده شوید

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

آیا با عقاید داکوتاهای هندی آشنا هستید؟ آن ها به اصطلاح می گویند: “اگر اسبتان مرد، از اسب پایده شو “. هنوز سرمایه گذاران زیادی در بازار وجود دارند که در زمان درست، باقیمت خوبی سهامشان را می خرند اما پس از افت بازار، حتی باگذشت سال ها هنوز امید دارند که قیمت سهمشان به همان سطح قبلی بازخواهد گشت و به آن امید همچنان سهامشان را نگه داشته اند. با این حال، حتی اگر تصمیم به فروش سهام خود را نیز بگیرند و بخواهند آن را با سهامی جدید جایگزین کنند (که ممکن است بازده خوبی نیز داشته باشد)، بازهم درنهایت ترجیح می دهند تا بر عقیده خود پایبند بمانند و برای کسب سود از سهامشان آن را برای مدت زمان طولانی نگه دارند. همانطور که زمان درست سرمایه گذاری و خرید سهام مهم است، به همان اندازه زمان مناسب برای خروج از سهام نیز اهمیت دارد.

۳- قانون اساسی سرمایه گذاری

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

یک سرمایه گذار موفق به خوبی از این واقعیت آگاه است که اگر ریسک را نادیده بگیرد، نمی تواند از مزایای ریسک بهره مند شود. زمانیکه صحبت از سرمایه گذاری است، این یکی از قوانین اساسی است. برای درک اهمیت سرمایه گذاری در دارایی های ریسکی، باید بازده بالایی که از این گونه سرمایه گذاری ها به دست می آیند را در نظر گرفت. به همین ترتیب نیز سرمایه گذاری هایی که ریسک اندکی دارند، بازده آنچنانی به همراه ندارد. صرف ریسک و نحوه محاسبه آن:

تفاوت بازده دارایی از بازده بدون ریسک را، (صرف ریسک) می نامند. بازده بدون ریسک – بازده دارایی = صرف ریسک

۴- سرمایه گذاری کنید، نه سفته بازی

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

در مقوله سرمایه گذاری، الزاماً نیازی نیست تا برای مشخص کردن بهترین زمان ورود یا خروج به طور مداوم حرکات قیمت و بازار را دنبال کنید. از طرفی هم نمی توان به پیش بینی افراد مختلف در خصوص زمان مناسب سرمایه گذاری اکتفا کرد. با این حال، اگر واقعاً قصد دارید سرمایه خود را برای مدت زمانی طولانی جمع آوری کنید، از حدس و گمانه زنی دست بردارید و شروع به سرمایه گذاری کنید. حدس و گمان چیزی شبیه به شرط بندی بر روی حرکات قیمت اما به صورت کوتاه مدت است. اما سرمایه گذاری به این معناست که سرمایه خود را در کاری قرار دهید که می تواند در درازمدت برای شما سود به همراه داشته باشد. نمودار زیر این تمایز را بر اساس بخش های مختلف بازار سهام آمریکا به خوبی نشان می دهد:

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

اگر سهام اروپا را در نظر بگیرید، می بینید که در نمودار سرمایه گذاری های متنوعی انجام شده است. اگر این سرمایه گذاری ها به مدت ۲۵ سال به صورت متنوع انجام شود، به طور متوسط ۸٪ بازده سرمایه گذاری به همراه دارد. اما اگر بشینید و فقط منتظر قیمت های بهتر باشید و ۲۰ روز طلائی را از دست دهید، شما فقط ۲٪ سود یا کمتر به دست می آورید و با از دست دادن ۴۰ روز، میزان ضرر شما ۲٫۳% خواهد بود. بهتر است اجازه دهید، پولتان به جریان بیافتد. علاوه بر این از دست دادن روزهای طلایی ریسک بسیار بالایی دارد.

۵- “حفظ قدرت خرید ” به جای “تضمین ” آن

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

تصمیمات سرمایه گذاری شما باید به سمت “حفظ قدرت خرید” باشد، نه “تضمین آن “. واژه “تضمین” برای جهانی امن بکار می رود که در آن بازارش نوسان قیمت نداشته باشد. در حالی که بازار سهام یکی از مکآن هایی است که سرمایه گذاران را با شرایط عدم اطمینان فراوانی رو به رو می کند. در این شرایط، قابل درک است که سرمایه گذاران ترجیح دهند از نوسانات قیمت دوری کنند. اما با این حال اگر آن ها دائم سرگرم حفظ شرایطی امن شوند، ریسک از دست دادن قدرت خریدشان و بازده ۰ درصدی پس اندازشان را نادیده خواهند گرفت و این بسیار ناخوشایند است. شما نمی توانید اوراق قرضه دولتی را راه حلی برای همه نیازهایتان در نظر بگیرید. در بحث سرمایه گذاری بر روی اوراق بهادار، سرمایه گذاران باید به این واقعیت آگاه باشند که بازده آن ها کمتر از میزان سرمایه گذاریشان خواهد بود. درنتیجه اگر هدف حفظ سرمایه است، نباید تنها بر نبود نوسان قیمت تمرکز داشته باشید. “حفظ قدرت خرید” باید حداقل خواسته شما از سرمایه گذاریتان باشد. مثالی خوب در این زمینه، نرخ تورم سال های اخیر ایران است که قدرت خرید افراد و ارزش پول ملی را بسیار کاهش داده است. درنتیجه اگر شما برای خرید کالایی X میلیون تومانی پول خود را از چند سال پیش پس انداز کرده باشید و با توجه به نرخ تورم چاره ای برای حفظ قدرت خریدتان نیاندیشیده باشید، در شرایط فعلی با افزایش قیمت آن کالا و کاهش قدرت خریدتان دیگر نمی توانید خرید خود را انجام دهید.

۶- کاری که امروز می توان انجام داد را به فردا موکول نکنید

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

در همین حال که شما منتظر روزهای آینده برای سرمایه گذاری هستید، خود را از سودهای بسیاری که امروز در بازار وجود دارند محروم می کنید. برای برنامه پس انداز بلندمدت، دیدگاه متفاوتی نسبت به اثر بهره مرکب وجود دارد. اجازه دهید با مثالی این موضوع را توضیح دهیم:

یک سرمایه گذار قصد دارد برای دوران بازنشستگی خود تقریباً ۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان پس انداز داشته باشد. اگر تصمیم بگیرد که تا ۳۶ سال آینده این میزان سرمایه را جمع آوری کند، باید حداقل در ماه حدوداً ۵۰،۰۰۰ تومان با متوسط بازده ۷٫۵۰% را کنار بگذارد. اما اگر این سرمایه گذار افق زمانی ۱۲ ساله را برای رسیدن به هدف خود در نظر داشته باشد، باید هرماه تقریباً ۴۰۰،۰۰۰ تومان پس انداز کند. انتظار برای فردا با فرض اینکه بازار هم طبق برنامه ریزی های شما پیش برود، تنها اتلاف وقت و منابع است.

۷ – سرمایه گذاری غیرفعال

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

یکی دیگر از عادت های سرمایه گذاران موفق این است که ترجیح می دهند به دنبال استراتژی سرمایه گذاری های منفعل بروند. تمرکز سرمایه گذاری منفعل بر کسب “بازده در بلندمدت ” است. این نوع از سرمایه گذاران ترجیح می دهند میزان سرمایه گذاری خود را به میزان حداقل نگه دارند و بازده بالایی را در درازمدت کسب کنند. در مدیریت منفعل، هیچ سرمایه گذاری نمی خواهد پولی بابت هزینه های اضافی یا هرگونه هزینه جانبی پرداخت کند. سرمایه گذاری های منفعل، هیچ هزینه پنهانی ندارند. سرمایه گذاران زیرک می دانند که تکیه بر ارزش طلا می تواند دشوار باشد؛ اما سرمایه گذاری منفعل هیچ کاری با بالا یا پایین آمدن قیمت طلا ندارد. در این نوع از سرمایه گذاری، سرمایه گذاران مجبور نیستند وقت خود را برای ارزیابی گزارش های شرکت تلف کنند. درعوض آن ها می توانند برگرفتن تصمیمات سرمایه گذاری بهتر متمرکز شوند. علاوه بر این، سرمایه گذاری منفعل تماماً به معنای شفافیت است. این سرمایه گذاران از میزان وجوهی که در اختیاردارند، کاملاً آگاهی دارند و این قابلیت پیش بینی را به همراه می آورد. ماهیت قابل پیش بینی بودن سرمایه گذاری های منفعل، باعث می شود تا گرفتن تصمیم برای سرمایه گذاران آسان تر شود.

۸- در نظر گرفتن هزینه ها

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

اگر می خواهید یک سرمایه گذار موفق باشید، باید از عادات سرمایه گذاران موفق نیز پیروی کنید و هزینه ها را زیر نظر داشته باشید. برای مثال اگر تصمیم دارید سهام و یا اوراق دولتی خاصی را بخرید، قبل از اینکه تصمیم نهایی خود را بگیرید، هزینه های آن را بررسی کنید. بسیاری از سرمایه گذاران بی تجربه فکر می کنند که بررسی هزینه ها، تلف کردن زمان است و باعث به تاخیر افتادن تصمیم گیری می شود (که گاهی نیز این اتفاق می افتد). اما در بسیاری از اوقات، این می تواند بسیار کمک کننده باشد. بازار سهام همیشه در حال نوسان است و درنتیجه هزینه ها ممکن است در فواصل زمانی مختلف افزایش و یا کاهش یابند. در نظر داشتن هزینه سهام، ممکن است به شما در پس انداز و تصمیم گیری بهتر کمک کند و این در درازمدت می تواند بازده بالایی را برایتان به همراه داشته باشد.

۹- ابتدا تصمیم سرمایه گذاری خود را بررسی و در رابطه با آن تحقیق کنید و سپس به آن پایبند بمانید

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

سرمایه گذاری و ریسک کردن، یکی از رایج ترین کارهایی است که سرمایه گذاران موفق دائم در حال انجام آن هستند. اما هیچ وقت “کورکورانه” ریسک نمی کنند. یک سرمایه گذار موفق ترجیح می دهد قبل از آنکه برای سرمایه گذاری آماده شود، تحقیقات خود را به طور کامل انجام دهد. سرمایه گذاری، به خودی خودکار بسیار دشواری است و شما نیز انتظار دارید در طولانی مدت از مزایای آن بهره مند شوید. اما اگر به بازده مورد انتظار خود نرسید، می تواند بسیار ناامیدکننده باشد. به همین علت باید قبل از هرگونه اقدامی، تحقیقات بسیاری انجام دهید. اگر در سهام یک شرکت سرمایه گذاری می کنید، ابتدا گزارش عملکرد آن را ارزیابی کنید. بررسی کنید که این شرکت چه فراز و نشیب هایی را پشت سر گذاشته است. قبل از امضای هرگونه قرارداد سرمایه گذاری، اطمینان حاصل کنید که همه شرایط و قوانین را مطالعه کرده اید و هیچ هزینه پنهانی وجود ندارد که در زمان شروع کسب بازده از سرمایه گذاری تان، به ناگهان ظاهر شوند. پس از آنکه تصمیم خود را گرفتید، کار بعدی که باید انجام دهید این است که “به تصمیم خود پایبند بمانید”. اگر شما فرد دودلی هستید و توانایی پایبند ماندن به تصمیمات خود ندارید، تحقیقات شما هیچ ارزشی پیدا نخواهند کرد. سرمایه گذاری، تماماً به معنای مهارت تصمیم گیری در خصوص یک شرکت است و به همین دلیل شما باید به تصمیمات خود پایبند بمانید.

۱۰- افراد مناسبی را دور خود جمع کنید

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

یک رهبر کامل کسی است که بهترین تیم را دارد و می داند چگونه آن را مدیریت کند. بسیاری از سرمایه گذاران جدید اهمیت سرمایه گذاری بر روی یک تیم خوب را درک نمی کنند. در حالی که، یک سرمایه گذار موفق می داند داشتن یک تیم درست چقدر مهم است. برای توضیح بهتر این مفهوم، اجازه دهید با یک مثال پیش برویم: فرض کنید شما وظیفه نقاشی یک آپارتمان در ۳۰ روز را بر عهده دارید و می دانید انجام این کار بسیار دشوار است. با این حال، اگر ۱۰ نفر را پیدا کنید که متخصص این کار هستند و پشتکار لازم رادارند، می توانید این کار را با تلاش بسیار اعضای تیم، به ثمر برسانید. از طرف دیگر، اگر از شما خواسته شود تا نقاشی همین آپارتمان را با تیمی ۲۰ نفره انجام دهید که این افراد نه متخصص این کارند و نه به اندازه کافی باتجربه، در این حالت حتی اگر شما این کار را در مدت زمان معین تکمیل کنید، هیچ ظرافتی در کارتان وجود نخواهد داشت. بنابراین، یک سرمایه گذار خوب همیشه ترجیح می دهد افرادی باتجربه و حرفه ای در تیم خود داشته باشد. حضور افراد متخصص در تیمتان، کلید اصلی پیش بردن فعالیت خود به دور از نگرانی های مداوم است. با داشتن تیمی حرفه ای دیگر شما می توانید تحقیقات، بررسی نرخ های بازار و ارزیابی گزارش ها را به صورت ماهانه انجام دهید، چراکه تیمتان همه این وظایف را به نحو احسن انجام خواهد داد و دیگر نیازی نیست تا شما دائماً نگران نوسان قیمت ها باشید.

۱۱- بر رویکردها سرمایه گذاری کنید

۱۱ عادت سرمایه گذاران موفق

یک سرمایه گذار موفق معتقد است که در زندگی، به جای نگاه به گذشته باید رو جلو حرکت کرد. آیا تا به حال دیده اید که اتومبیلی خلاف جهت حرکت کند و همچنان برنده مسابقه باشد؟ سرمایه گذاری، یعنی اینکه پیش بینی کنید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد و کمتر بر روی آنچه درگذشته اتفاق افتاده است، تمرکز کنید. هیچ شکی نیست که تحقیقات در رابطه با عملکرد هر شرکت یا سهام به شما کمک می کند تا در خصوص سرمایه گذاری خود تصمیم بگیرید؛ اما با این حال، شما باید مطمئن شوید که تصمیماتتان فقط بر اساس داده های گذشته نیست. به مثال زیر توجه کنید:

۵۰ سال قبل پدربزرگ شما در یک شرکت که بازده بالایی داشته سرمایه گذاری می کند. در حال حاضر نیز شما میزان سرمایه ای کافی در اختیار دارید که به سرمایه گذاری مجدد فکر کنید و به دنبال گزینه های سرمایه گذاری و سایر راه حل های مدیریت سرمایه باشید. فقط به این دلیل که ۵۰ سال قبل پدربزرگ شما با سرمایه گذاری در آن شرکت سود خوبی به دست آورده به این معنی نیست که شما ثروت خود را مدیون این شرکت هستید و باید همیشه با آن بمانید. تصمیم شما در خصوص این سرمایه گذاری باید براساس عملکرد فعلی شرکت باشد نه بر اساس احساسات یا وابستگی عاطفی شما به آن شرکت. علاوه بر این، شما باید بیشتر بر روی بازده بلندمدت تمرکز کنید تا بر سودهای خوبی که ممکن است فقط در کوتاه مدت اتفاق بیافتند (همانند آنچه درگذشته پدربزرگتان انجام داده بود)، چراکه ممکن است تاریخ مجدداً تکرار نشود.

 

ادامه مطلب
emad9
هوش مالی و اقتصادی چیست و...

هوش مالی در ایران

هوش مالی چیست؟

هوش مالی یا همان financial IQ توانایی یک فرد برای حل مشکلات مالی خود و دیگران است. هر چه ما هوش مالی بالاتری داشته باشیم راحت تر می توانیم به درآمد بیشتر و زندگی با مشکلات مالی کمتر دست یابیم. در ادامه این مطلب در این مورد خلاصه ای مفید ارائه می دهیم و راهکار افزایش هوش را توضیح می دهیم. شما نیز باید سعی کنید چند دقیقه از زمان خود را با حوصله به خواندن این مقاله اختصاص دهید. این مقاله می تواند سرآغاز ورود شما به دنیای بزرگ مالی و افزایش فوق العاده سرعت رشد مالی شما باشد، این مقاله برای هر فردی در هر سطح مالی کاملا مفید است و می تواند دید خوبی برای شروع بحث جذاب هوش مالی به شما بدهد. البته حل مشکلات مالی در بحث هوش اقتصادی برای هر فرد متفاوت تعریف می شود مثلا برای فردی شاید مسأله اول کسب درآمد باشد و برای فردی دیگر کاهش هزینه باشد در هوش مالی مهمترین مساله اولویت بندی کاری است که اول باید انجام دهیم.


چرا باید هوش مالی خود را افزایش دهیم؟

مشکلات مالی زندگی، درآمد نه چندان کافی و ساعت های کاری زیاد در مقابل درآمد موانعی هستند که مانع زندگی مطلوب ما می شوند پس باید برای رسیدن به زندگی ایده ال خود موانع مالی را از پیش روی خود برداریم و این کار تنها از طریق حل مشکلات مالی امکان پذیر است. بدون داشتن هوش اقتصادی بالا در ایران، شما زندگی بسیار سخت تری نسبت به فردی مشابه خود در کشور های پیشرفته مثل آمریکا و یا کشور های اروپایی خواهید داشت زیرا آنجا حداقل درآمد و حداقل سطح رفاه بسیار بالاتری نسبت به ایران وجود دارد و یک فرد با هوش اقتصادی کم در کشور های توسعه یافته امکانات و سطح زندگی بسیار بالاتری را تجربه میکند حتی نسبت به افرادی که در ایران سطح هوش مالی متوسط و یا خوبی دارند. جالب است بدانید در شاخص رفاه لگاتوم، ایران در بین ۱۴۹ کشور رتبه ۱۱۸ را دارد و این آمار تاییدی بر این موضوع است.


هوش مالی از زبان معروف ترین نویسنده کتاب هوش مالی جهان:

رابرت کیوساکی در کتاب هوش مالی خود معتقد است حل مشکلات مالی باعث افزایش هوش مالی شما می شود، او معتقد است حل نکردن مشکلات مالی کوچک باعث این می شود که بعد از مدتی آن مشکلات کوچک تبدیل به مشکلات بزرگی شود که حتی ممکن است به ورشکستگی مالی ما در زندگی بیانجامد. همچنین او معتقد است دلیل فقر این است که تعداد مشکلات مالی شما از تعداد راه حل ها بیشتر است و این یعنی فقر! رابرت کیوساکی معتقد است قوانین پول در جهان تغییر کرده است و معتقد است پول باید مثل آب جاری باشد و چنانچه از حرکت باز ایستد به سرعت ارزش خود را از دست می دهد.

  • چرا پول دار ها پولدارتر می شوند؟

یکی از بخش های زیبای کتاب رابرت کیوساکی این بخش است که می نویسد: پولدارها پولدار تر می شوند چون یاد می گیرند که مشکلات مالی را حل کنند، پولدارها به مشکلات مالی به عنوان فرصتی برای یادگیری، پیشرفت و باهوش تر شدن نگاه می کنند و میدانند هر چه مشکلات بزرگتری را حل کنند به پول بیشتری دست پیدا خواهند کرد.

  • از نظر رابرت کیوساکی فقرا چگونه با مشکلات مالی برخورد می کنند؟

از نظر او فقرا خود را قربانی مشکلات مالی میدانند و اصلا تلاشی برای حل آنها نمی کنند برای همین همیشه فقیر می مانند و هیچ کدام از آنها نمی دانند که این شیوه نگرش آنها به مشکلات مالی است که باعث می شود فقیر بمانند و هر روز مشکلات پولی بیشتری داشته باشند و به حای افزایش هوش مالی خود فقط باعث افزایش مشکلات مالی خود می شوند.

  • طبقه متوسط جامعه چگونه فکر می کنند؟

رابرت کیوساکی به فقرا قربانیان پول و به طبقه متوسط جامعه زندانیان پول می گوید و معتقد است آنها می خواهند با زرنگ بازی و روش های اشتباه مشکلات مالی خود را حل کنند. مثلا بسیار برای تحصیلات و مدرک دانشگاهی هزینه می کنند تا مدرک بالاتر شاید درآمد بیشتری داشته باشند یا مثلا کم خرج می کنند و مادام در حال پس انداز هستند. او معتقد است از ویژگی های این گروه زیاد کار کردن است و این دسته را زندانیان در دفتر کار خود می نامد. این دسته معمولا کارمندان برجسته ای هستند که به امید روز های آینده و زمان بازنشستگی کار می کنند تا روزهای خوبی را تجربه کنند، غافل از اینکه در فکر اشتباهی هستند.

رابرت کیوساکی هوش مالی را در ۵ جنبه بیان می کند:

  1. کسب پول بیشتر
  2. حفاظت از پول
  3. بودجه بندی و برنامه ریزی برای پول
  4. اهرم کردن پول
  5. ارتقا آگاهی مالی

هوش مالی در ایران

اما مفاهیمی که رابرت کیوساکی و امثال او در کتاب های خود آموزش می دهند بر پایه شرایط اقتصادی کشور هایی همچون آمریکا و کشورهای اروپایی است اما در ایران به دلیل ساختار اقتصادی متفاوت (مثل وجود تورم، ریسک های متفاوت با کشور های پیشرفته و ….) هوش اقتصادی باید به گونه ای دیگر بررسی گردد. در یک دوره مجازی با عنوان {هوش مالی در ایران} که توسط مهندس علی صابریان ویژه اقتصاد ایرانی ساخته شده است با راهکار اصلی رشد و تقویت هوش مالی در ایران آشنا می شوید. برای تدوین مباحث آموزش داده شده در این دوره ساعت ها زمان گذاشته شده و مهندس صابریان علاوه بر مطرح کردن مباحث علمی مباحث کاملا کاربردی و مختص ایران را مطرح می کنند. رضایت دانشجویانی که در این دوره شرکت کرده اند به شدت بالا بوده و به گفته آنها پس از گذراندن این دوره تصویر روشنی از مسیر اقتصادی جهش مالی پیش روی آنها قرار گرفته است.

آموزش هایی مثل کتاب های رابرت کیوساکی و یا افرادی که آموزش ها مشابه ایشان را در ایران تدریس می کنند با کاری که یک فرد برای موفقیت مالی در ایران باید انجام دهد فاصله زیادی دارد مثل فاصله فردی که خواندن و نوشتن را می داند و فردی که نویسنده یک رمان پر فروش تاریخ است. برای رسیدن به موفقیت مالی و افزایش هوش اقتصادی باید مطالب با عمق بیشتری آموزش داده شوند و دقیقا مشخص شود که ما برای رسیدن به هوش اقتصادی بالا چه گام هایی را باید مرحله به مرحله طی کنیم.

فیلم بخشی از کارگاه هوش مالی و هوش اقتصادی در خانه سرمایه

ادامه مطلب
post-blog-alt
پدر پولدار، پدر فقیر فقط در...

مقایسه نگرش و طرز فکر پدر پولدار و پدر فقیر از نگاه رابرت کیوساکی

پدر پولدار پدر فقیر

۱

پدر بی پول: من برای پول کار می کنم.
پدر پولدار: پول برای من کار می کند.

۲

پدر بی پول: عشق به پول، ریشه همه شرارت ها است.
پدر پولدار: فقدان پول، ریشه همه شرارت ها است.

۳

پدر بی پول: نمی توانم از عهده مخارج برآیم.
پدر پولدار: چگونه می توانم از عهده مخارج برآیم و چه کاری باید انجام دهم تا بتوانم از عهده مخارج برآیم؟

۴

پدر بی پول: من علاقه ای به پول ندارم و هرگز ثروتمند نخواهم شد.
پدر پولدار: پول قدرت است و من مرد ثروتمندی هستم.

۵

پدر بی پول: در مورد مسایل مالی با احتیاط رفتار کن و از ریسک کردن بپرهیز.
پدر پولدار: یاد بگیر که چگونه با پول ریسک کنی.

پدر پولدار پدر فقیر

۶

پدر بی پول: به خاطر داشتن فرزند، نمی توانم پولدار شوم.
پدر پولدار: به خاطر فرزندانم باید پولدار شوم.

۷

پدر بی پول: تنها تحصیلات عالیه دانشگاهی، لازم است.
پدر پولدار: برخورداری از دانش مالی به اندازه تحصیلات دانشگاهی، اهمیت دارد.

۸

پدر بی پول: خوب درس بخوان تا یک شرکت خوب برای کار کردن پیدا کنی.
پدر پولدار: خوب درس بخوان تا بتوانی یک شرکت خوب، درست کنی …

ادامه مطلب