میانه تان با سخت کار کردن چطور است؟ آیا آن را قبول دارید یا مخالفش هستید؟ در حقیقت، برای سخت تلاش کردن، هم می توان نمونه مثبت پیدا کرد و هم نمونه منفی. همه ما کسانی را دیده ایم که در تمام طول عمرشان هر روز و بی وقفه سخت کار کردند اما وقتی بعد از سال ها کار به خودشان آمدند، نه آهی در بساط داشتند و نه رمقی در جانشان باقی مانده بود.

فهرست []

    از طرفی، افراد بسیار موفق و میلیاردهایی را به چشم دیدیم که با سخت تلاش کردن و عبور از موانع توانستند به موفقیت های چشمگیری برسند. وجود این تناقض در نتیجه، باعث شده است که عده ای مخالف سخت تلاش کردن باشند و برخی دیگر آن را تنها راه برای رسیدن به موفقیت بدانند. گویی در این میان، چیزی از قلم می افتد و همین یک قلم، نتیجه بازی را به نفع عده ای خاص و به ضرر بقیه تمام می کند. در این مقاله از خانه سرمایه به موضوع سخت کار کردن می پردازیم و سعی می کنیم برای این علامت سوال کلیدی، پاسخی مناسب پیدا کنیم.

    سایمون سینک:

    قهرمانان کسانی نیستند که همیشه برنده مسابقات می شوند. قهرمانان کسانی هستند که بیرون می روند و تلاش می کنند و دفعه بعد بیشتر تلاش می کنند و دفعه بعد حتی بیشتر هم تلاش می کنند.

    هدفتان از سخت کار کردن چیست؟

    هر ماجرایی وقتی به یک پایان منطقی می رسد که از ابتدا هدفی داشته باشد. کمی فکر کنید. چرا سخت کار می کنید؟ می خواهید به کجا برسید؟ آیا از مقصدتان خبر دارید یا تاکنون فقط پایتان را روی پدال گاز فشار داده اید و به سمت هیچ کجا حرکت کرده اید؟ اجازه بدهید تفاوت سخت کار کردن با هدف و بی هدف را برایتان مشخص کنیم. سخت تلاش کردن با وجود یک هدف مشخص:

    • معنا و مفهومی به روزهایتان می دهد.
    • هر روز رو به جلو حرکت خواهید کرد.
    • نیروی انگیزه و امید را در وجودتان زنده نگه می دارد.

    اما وقتی بدون داشتن یک هدف و فقط سخت کار می کنید:

    • احساس افسردگی به سراغتان می آید.
    • در تمام مدت کار، احساس می کنید که یک قربانی یا زندانی بدون راه فرار هستید.
    • به جای جلو رفتن، در زندگی تان درجا می زنید.
    • روحتان خسته و جسمتان فرسوده می شود.
    • شادی را گم می کنید و نیروی امید در قلبتان خاموش می شود.

    پس، قبل از اینکه به سخت تلاش کردن بد و بیراه بگویید یا از زندگی تان ناامید شوید، یک قدم به عقب برگردید و سری به اهدافتان بزنید. یادتان باشد، یک درخت تنومند تنها زمانی که ریشه داشته باشد می تواند از آفتاب لذت ببرد یا در مقابل باد ایستادگی کند.

    به قول «ناپلئون هیل»

    قدرت و رشد تنها از طریق تلاش و مبارزه مداوم بدست می آید.

    وقتی سخت کار کردن به یک نقاب تبدیل می شود

    گاهی سخت کار کردن تنها یک بهانه است که آن را به خودمان و دیگران تحویل می دهیم؛ بهانه ای با این عنوان که: «من دارم خیلی زحمت می کشم.» در حقیقت، ما در چنین وضعیتی در حال بازی کردن نقش یک قربانی هستیم. چرا؟ چون این کار چند مزیت برایمان دارد:

    • دیگر مجبور نیستیم درباره هدف هایی که به آنها نرسیدیم به دیگران جواب پس بدهیم. چون دقیقا جلوی چشم آنها در حال سخت تلاش کردن هستیم.
    • وقتی دیگران ما را مشغول سخت کار کردن می بینند، احساس ترحمشان نسبت به ما افزایش پیدا می کند.
    • در چنین وضعیتی، خیلی راحت می توان از زیر مسئولیت ها شانه خالی کرد. چون سطح انتظار دیگران از ما کم می شود.

    اما همان طور که مه صبحگاهی هیچ دوامی ندارد، پنهان شدن پشت بهانه ها و بازی کردن نقش یک قربانی هم راه به جایی نمی برد. بهتر است به جای مشغول نشان دادن خودمان و اسیر شدن در دایره امنی که ذهنمان برایمان ساخته است، کمی با خودمان خلوت کرده و به آنچه که واقعا می خواهیم فکر کنیم.

    بین سخت تلاش کردن و خلاقیت چه رابطه ای وجود دارد؟

    حتی در این مورد هم نمی توان سخت تلاش کردن را متهم کرد یا آن را به عنوان روشی برای شکوفایی خلاقیت به حساب آورد. چون در هر دو مورد می توان نمونه هایی را پیدا کرد. در واقع، این موضوع باز هم به معنایی که از سخت تلاش کردن در ذهنمان نقش می بندد بستگی دارد و منظورمان از سخت کار کردن، پافشاری و تمرین روی یاد گرفتن یک مهارت باشد، می توان گفت که بدون سخت تلاش کردن نمی توان در کاری به مهارت رسید و آن را یاد گرفت.

    گذشته از این ها ما در میان این پافشاری برای آموختن، در آن کار یا مهارت غرق می شویم. همین موضوع می تواند جرقه ایده های تازه را در ذهنمان روشن کند. از طرف دیگر، گاهی منظور از سخت تلاش کردن، انجام کارهای تکراری و پُرفشار است؛ مثل کار در معدن، کارخانه و حتی شرکت ها. در این صورت، نه تنها چشمه خلاقیتمان خشک می شود بلکه از انرژی درونی مان هم چیزی باقی نمی ماند. در حقیقت، این «چگونه کار کردن» است که نتیجه مشارکت سخت کار کردن و خلاقیت را مشخص می کند.

    نادیا کومانچی، ژیمناست رومانیایی، برنده ۵ مدال طلای المپیک:

    سخت تلاش کردن، آسانش می کند؛ راز من این است و به همین دلیل است که پیروزم.

    آیا سخت کار کردن همیشه عذاب آور و خسته کننده است؟

    برای یافتن پاسخ این پرسش باید قبل از هر چیز موضوعی را روشن کنیم. هر کدام از ما لغتنامه درونی خاص خودمان را داریم که در آن معنای واژه ها را نوشته ایم. مثلا خوشبختی برای عده ای با داشتن ۱۰۰ میلیارد تومان پول، معنا می شود و برای برخی دیگر با نفس کشیدن کنار عزیزانشان معنا پیدا می کند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید، افراد مختلف، حتی بسته به شرایطی که در آن قرار دارند، معنای متفاوتی را به یک واژه نسبت می دهند.

    با این حساب، تعریف شما از واژه «سخت» چیست؟ سخت تلاش کردن برای عده ای یادآور گذراندن لحظه هایی تمام نشدنی، عذاب آور و خسته کننده است و برای برخی دیگر به معنای قدم برداشتن در مسیر تحقق آرزوهایشان به شمار می رود. در حقیقت، حلقه گمشده این موضوع، علاقه است. وقتی کسی کار مورد علاقه اش را انجام می دهد، آن را به حساب تلاش کردن می گذارد نه سخت کار کردن.

    به همین دلیل، گاهی برخی از افراد در نظرمان سخت مشغول کار کردن هستند با وجود اینکه خودشان اصلا چنین احساسی ندارند. آنها از انجام کار مورد علاقه شان لذت می برند و آن را سخت یا خسته کننده به شمار نمی آورند. پس اگر احساس می کنید که روزهایتان در محاصره کارهای سختی که باید انجامشان دهید قرار گرفته، بهتر است در مورد ادامه آن کار، تجدید نظر کنید. چون این طور که نظر می آید، کاری که انجام می دهید را دوست ندارید.

    هوشمندانه و خوب کار کنید

    شاید سخت تلاش کردن، آن چیزی نباشد که واقعا به دنبال آن هستیم. چون چیزی که عیار زحمت و تلاش ما را مشخص می کند؛ نه کار سخت بلکه نتیجه انجام آن کار است. افراد بسیار زیادی در سراسر جهان، هر روز مشغول کار کردن هستند و بیشتر آنها هم کارهای سخت یا آسان را به سختی انجام می دهند.

    اما آیا همه آنها موفق می شوند؟ آیا همه آنها می توانند در فهرست میلیاردهای جهان، جایی برای خودشان باز کنند؟ پاسخ منفی است. ولی بیایید به این طرف ماجرا هم نگاهی بیندازیم. آیا یک انسان موفق را سراغ دارید که بدون کار و تلاش شبانه روزی توانسته باشد به موفقیت برسد؟ لطفا قبل از شمردن مثال هایتان، افرادی که با پول های بادآورده، ارث و میراث یا از طریق انجام کارهای خلاف به ثروت رسیده اند را از فهرست خود حذف کنید.

    هدف ما مثال زدن افرادی است که با تلاششان، روی خود و انسان های جهان تاثیری مثبت و تغییری ماندگار گذاشتند و می گذارند. صد البته، ورود انسان ها به دنیای وب باعث شده تا سخت کار کردن شکل تازه ای به خود بگیرد و سرعت رسیدن افراد به آرزوهایشان بسیار کوتاه تر شود. اما هنوز هم نمی توان از زیر کار کردن شانه خالی کرد. وقتی هوشمندانه کار کنید، روی هدفتان متمرکز باشید و مرتب استراتژی های خود را بهینه کنید، می توانید به آرزوها و اهدافتان جامه عمل بپوشانید.

    لیونل مسی:

      باید مبارزه کنی تا به رویاهایت برسی. باید فداکاری کنی و سخت تلاش کنی.

    خلاصه ای از آنچه با هم گفتیم

    • سخت تلاش کردن با وجود داشتن یک هدف مشخص به عاملی برای پیشرفت انسان تبدیل می شود اما وقتی بدون داشتن هدف انجام شود، تنها باعث خستگی جسمی و روحی می شود.
    • گاهی ما از سخت کار کردن به عنوان بهانه ای برای بازی کردن نقش یک قربانی استفاده می کنیم.
    • وقتی منظور ما از کار سخت، پافشاری و تمرین روی یادگیری مهارت ها باشد، دست به اقدامی مفید زده ایم. اما وقتی سخت تلاش کردن با انجام کارهایی تکراری و پرفشار صورت می گیرد به مانعی برای ظهور خلاقیت افراد تبدیل می شود.
    • اگر از انجام کارمان لذت ببریم و آن را دوست داشته باشیم، با میل و اشتیاق روی آن کار می کنیم و از سختی یا آسانی آن چیزی نمی گویم. اما وقتی این حد از تلاش روی کاری باشد که از آن متنفر هستیم یا دست کم، دوستش نداریم لحظه لحظه انجام آن کار برایمان عذاب آور می شود.
    • هنگامی که تکنولوژی و فناوری روز را با اهداف مشخص و کار کردن ترکیب کنیم می توانیم تغییراتی بزرگ و مثبت را در جهان خودمان و دیگران، رقم بزنیم.

    نظر شما چیست؟

    به نظر شما سخت تلاش کردن چه ویژگی های مثبت و منفی دیگری دارد؟ آیا خودتان اهل سخت کار کردن هستید؟