ما معامله گران

آن ها به ما می گویند قمارباز، می گویند که ما به شانس وابسته ایم، آن ها ادعا می کنند که هیچکس نمی تواند حریف بازار شود و اینکه ما داریم وقتمان را هدر می دهیم. آن ها می گویند که این یک شغل واقعی نیست و ما باید بیخیال این سرگرمی بشویم ولی اگر آن ها فقط می دانستند که ما استاد ریسک کردن هستیم، ما عصاره روحیه کارآفرینی و جریان جاری اقتصاد هستیم، ما باهوشمان زندگی می کنیم چیزی که شکار می کنیم را می خوریم، خودمان را بامنظره و جنگل همیشه درحال تغییر که شبیه همان بازار است، تطبیق می دهیم. وقتی که خرید می کنید ما واحد پولی را که شما دنبالش می گردید را معامله می کنیم. ما با کارخانه ای که داخلش کار می کنید هرروز معامله می کنیم. ما طلای ساعت مچی شما را معامله می کنیم. وقتی که شما زیرفشار شکست خم می شوید ما سختی ها را می بلعیم. ما ازشکست خوردن نمی ترسیم، از اینکه درباره شکست های خود حرف بزنیم تا ازشکست ها درس بگیریم. آن ها لحظات تعیین کننده ما هستند، نظم و خودآگاهی دوستان ما حساب می شوند، ما چیزی هستیم که شما آرزو داشتید بتوانید به آن تبدیل شوید و داریم از سایه ها بیرون میایم، ما تاجریم!.