یادم میاد، داستان مورد علاقه مادربزرگم این بود که در دوران جوانیش همه چیز فقط ۲ سنت بود اما امروزه همه چیز سریع گرون میشه و همه اینا تقصیره دولت هستش. اون احمق های بی سواد نمیدونن که چطور باید قیمت ها رو کنترل کنند. وقتی که من به این داستانا گوش می دادم اونا ساعت ها به شکایت کردن ادامه می دادند و کار افراد واکنش پذیر هم همینه، اونا مدام روی چیزی تمرکز می کنند که کنترلی روی اون ندارن. امکان نداره که چیزی به اسم تورم وجود داشته باشه اما اگرهم وجود داشت امکان نداشت اونا درموردش چیزی ندونن. اما افراد عامل میگن حتی اگرشکایت کردن من به جا و هدفمند باشه کمکی به من نمی کنه برای همین روی چیزی تمرکز می کنم که بتونم کنترلش کنم. اگر شخص عامل تجارتی داشته باشه که در اون محصولی رو میفروشه به جای این که به بگه چرا امروز مردم به محصولات خوب تمایلی ندارند و دولت قوانین بدی وضع کرده، میگه چطور محصولم رو ارتقاع بدم تا مشتریانم بدون اون نتونن زندگی کنن. آیا میدونی چه قدر بار مسئولیت، فداکاری و کارسخت به دنبال پرسیدن این سوال هستش؟ به نظر شما مغز راحت طلب ما کدوم گزینه رو انتخاب می کنه؟ برای همین هستش که اکثر مردم رو چیزی تمرکز میکنن که نمیتونن کنترلش کنند.

فهرست []

    عادت شماره یک عامل باشید

    تصور کنید در مراسم ختم هستید اما این مراسم با بقیه مراسم های ختم فرق داره این بار شما بالای تابوت می ایستید و خودتون میبینید، درباره خودتون چی میگید؟ این یکی از قویترین سوال هایی هست که میشه پرسید. آیا کارای کنونی شما چیزی هست که در راستای حرف اون زمانتون باشه؟ میخواید بگید همسرخوبی بودین پس چرا وقتی خونه میاید بلافاصله شروع به رفتار منفی با همسرتون می کنید. این در راستای حرف شماست آیا می خواید به عنوان کسی شناخته بشین که ارزش هایی رو به جامعه اضافه کرده؟ در این صورت آیا تلاش شما در اون راستا هست؟ یا از شکست میترسید و فقط میانه روی رو پیش گرفتین؟ تقریبا همه ما درجواب این سوال باید شیوه زندگیمون رو تغییر بدیم!

    عادت شماره دو با در نظر گرفتن پایان شروع کنید

    حالا اگر از شما بپرسم مهمترین چیزها تو زندگیتون چیه؟ رایج ترین جواب ها (سلامتی، روابط خانواده، همسر و فرزندان شماست) هیچکس نمیگه مرتبط کردن پوشه ها و تماشای تلویزیون! اما چه قدر ازما بیشتر از اون که تلویزیون نگاه کنیم و پوشه ها رو مرتب کنیم باشگاه میریم و مراقب غذایی که میخوریم هستیم تا محیط خانوادمون سلامت باشه، شکاف بزرگی میان حرف و عمل ما وجود داره!”.

    عادت شماره سه به مسائل مهم اولویت بیشتری بدید

    تصور کنین من و شما هردو نویسنده ایم و کتابای جذاب می نویسیم و هردو حدود ۱۰۰ هزار نفر مخاطب داریم، من کتابای شما رو میخونم و ازش خوشم میاد بنابراین تصمیم میگیرم اون را با مخاطبینم به اشتراک بزارم. درنتیجه حالا هزاران نفر دیگه کتاب شما رو میخرند و ایده های شما رو میخونند، شما میفهمین و با خودتون میگین این شخص کیه منم باید کتاباشو بخونم. شما شروع به مطالعه کتابم می کنید و به نظرتون ایده های ارزشمندی دارم برای همین اون کتابارو با مخاطبینتون به اشتراک می گذارید و به این ترتیب حالا هزاران نفردیگه کتاب منو میخرند و ایده هامو میخونند. ببینید این چه فرقی داره با وقتی که من یه حساب تقلبی بسازم و کتاب شما رو پیدا کنم و نظربدی بزارم و امیدوار باشم چند نفردیگه از خرید کتاب شما منصرف بشن و کتاب منو بخرند.

    عادت شماره چهار به معامله برد برد فکر کنید

    همه چیز برد و باخت خالص نیست برای برد شما لروزما نباید یه نفر دیگه نباید ببازه!. من همیشه میخوام مخاطبینم عضو کانالم بشن اما هیچوقت نمیام بگم که خب من خیلی سخت کارکردم و ساعت ها وقت گزاشتم لطفا عضو بشین، چه کسی اهمیت میده که سخت کار کردم و چندین روز برای ساخت این ویدئو وقت صرف کردم، سوال اصلی این هستش که آیا برای شما ارزشی داره؟ و این که چرا شما باید وقت بزارید و عضو بشین وقتی که میتونین خودتون به کارای خودتون برسید.

    عادت شماره پنج اول سعی کنید بفهمید بعد فهمیده بشید

    حالا تصور کنین دونفر با یه درخت که ۵ سیب برروی آن هست وجود دارد، هردوی اونا برای رسیدن به سیب ها قدکوتاه هستند اما اگرروی شونه دیگری بشینه میتونه به هر ۵ سیب برسیه به این میگن همکاری. “کل بزرگتر از مجموع اجزاست!”. قبول دارم که با همه نمیشه این رویه رو پیش گرفت اما همیشه باید درجستجوی فرصت ها برای خلق همکاری باشین. هربار که یه فرصت همکاری ایجاد کنین بیشتر از اون چیزی که به تنهایی میتونستین سیب به دست میاورید.

    عادت شماره شش همکاری کنید

    یه مرد ساعت هاست که درحال بریدن یک درخت هستش، بعد ازمدتی همسایش طاقتش تموم میشه و به اون میگه اگه اره رو تیز کنی سریعتر میتونی درخت و ببری، اما مرد جواب میده تیزکردن اره زمان بره، ممکن به این داستان بخندین اما خود ما هم اغلب این کار رو میکنیم، ما نمیتونیم روزی نیم ساعت و هفته ای ۴ بار برای رفتن به باشگاه ورزشی وقت بزاریم، سلامت ما به نقطه ای رسیده که دیگه نمیتونیم در کارامون موثر باشیم نمیتونیم ۱۵ دقیقه در روز کتاب بخونیم و ازنظر روانی خودمون رو تقویت کنیم، نه این چیزا زمان زیادی می برند! ولی هنوز جسارت اون و داریم که دنبال نکات برای موثر مفید بودن داشته باشیم. انگار به یه مهندس بگیم نگران زیربنا نباش!، کجا میتونم عاجرهای جادویی که در هوا معلق میمونن پیدا کنم؟

    عادت شماره هفت اره را تیز کن

    تمامی موارد ذکر شده هفت عادت مردمان موثر و نوشته استیون کاوی می باشد.