خلاصه کتاب هفت گناه کبیره در بورس و راه های غلبه بر آن ها

ما معامله گران بازار بورس، پیوسته رفتارهایی از خودمان نشان می دهیم که باعث از دست رفتن سود می شوند. در سطح زیرین این رفتار نگرش های احساسی ای نهفته اند که چنین رفتارهای ویرانگری را موجب می شوند. زمانی که اقدامی انجام می دهیم، قویاً بر این باوریم که این اقدام به صلاح ماست و در عین حال به درست بودنش شک داریم. بعداً شاید به این نتیجه برسیم که دیگر چنین اقدامی را تکرار نخواهیم کرد و باز هم تکرار می کنیم، سه باره و ده باره تکرارشان می کنیم. درحالیکه کوچکترین سودی به حالمان ندارد. این نوشته که خلاصه کتاب هفت گناه کبیره در بورس به نوشته روث بارونز روزولت است، به معرفی هفت نگرش و رفتار خطا در عالم بورس می پردازد که پیوسته سود معامله گران را به خطر می اندازد و در ادامه راهکارهای عملی غلبه بر این گناهان مهلک را به ما می آموزد.

★ غلبه بر گناه ترس

ترس از فراگیرترین عواطف موجود در عالم معامله گری است که رفیق دیرینه اش طمع، همواره با یک قدم فاصله همراهی اش می کند. ترس یکی از احساساتی است که از آینده نشأت می گیرد. ما معامله گرها پیوسته در معرض خطر ناشی از رخدادهای آینده قرار داریم و نمی توانیم آنها را ببینیم، می توانیم درباره شان حدس هایی بزنیم. این موضوع می تواند بسته به دیدگاه ما نسبت به آینده ترسناک یا هیجان انگیز باشد. اگر بتوانیم بر اوضاع کنترل داشته باشیم، ترس ما هم کم می شود. ما نمی توانیم اخبار یا رفتارهای بازار را کنترل کنیم ولی می توانیم واکنش مان نسبت به رویدادها و قیمت ها را کنترل کنیم. واکنش ها در برابر ترس می تواند متفاوت باشد، از جمله این واکنش ها عبارتند از فرار، مبارزه، میخکوب شدن و … . یکی از پادزهرهای ترس اشتیاق است. اشتیاق تمرکز ذهن را از آنچه نمی خواهیم رخ بدهد برمی دارد و به سوی چیزی می برد که می خواهیم رخ دهد. ترس می تواند شما را در داخل یا خرج از معامله میخکوب کند؛ ترس می تواند موجب شود از معامله ای بیرون بپرید، آن ها درست وقتی اوضاع دارد روی غلتک می افتد؛ ترس می تواند باعث شود بر خلاف روند بازار سرمایه گذاری کنید.

فهرست []

    ✰ غلبه بر ترس با شهامت

    شهامت به معنای نترسیدن نیست. شهامت؛ یعنی اقدام در عین ترسیدن. شهامت یک پدیده مسری است. یک اقدام شجاعانه، اقدام شجاعانه ی دیگری به دنبال دارد و آن اقدام هم اقدام شجاعانه دیگر. و به همین ترتیب سبک معامله گری شما شکل می گیرد.

    ✰ اعتماد به نفس، نه به ترس

    برای اینکه در معامله گری اعتماد به نفس داشته باشید و تجربه کسب کنید، سعی کنید تمرینات ذهنی انجام دهید. سعی کنید معاملات را به طور ذهنی با خودتان تمرین کنید و این تمرین را بارها به طور مستمر انجام دهید. اگر در معامله ای خطا کردید به جای سرزنش کردن خود آن خطا را زیربنای موفقیت بعدی خود کنید. هرگاه معامله ای را به نحو احسن انجام دادید، خودتان را تشویق کنید.

    غلبه بر گناه طمع

    طمع نوعی خواستن نامتعادل است. چیزی را که می خواهید به دست می آورید و بعد بازهم بیشتر می خواهید. در نتیجه طمع، هربار که به هر دلیل معامله ای را از دست می دهید به طرز وحشتناکی عصبی می شوید، معامله هایی که درشان موفق بوده اید از یاد می برید و تمام هوش و حواس تان معطوف ضررهایتان می شود. لذا برای جبران ضرر به هر چیزی که پیش چشم تان می آید چنگ می اندازید. وقتی این روش جواب نمی دهد، میزان سرمایه گذاری را دو برابر می کنید چاله را عمیق و عمیق تر می کنید. طمع اغلب از احساس کمبود سرچشمه می گیرد؛ با این تصور که پول هر اندازه باشد هیچ گاه کافی نیست. معامله گرانی که در وجودشان احساس وفور دارند هرگز طمع، خواستن افراطی و غیر منطقی را تجربه نمی کنند.

    نوع دیگری از طمع، طمع ناشی از احساس خود بزرگ بینی است. در چنین حالتی معامله گر بر این باور است که چون در گذشته از پس کاری برآمده یا دیده که دیگران توانسته اند، او هم می تواند بیشتر و بیشتر درآمد کسب کند. باور خودبزرگ بینی، ریشه در توهم شکست ناپذیری دارد. اعتماد به نفس کاذب و احساس خودشایسته بینی نامعقول موجب می شود، معامله گر تماسش را با واقعیت در حال تغییر از دست بدهد. در این حالت، امکان دید باز و اقدام معقول از دست می رود. چنین معامله گرانی در بازارهای متلاطم و متغیر، پیوسته در معرض خطا و نابودی قرار می گیرند. اگر طمع (چه ناشی از احساس کمبود باشد چه خودبزرگ بینی) بر ما غلبه کند، تماس مان را با تجربیات پیشین و واقعیت حال از دست می دهیم و موجب می شود مسائل را نه آنگونه که هست بلکه مطابق خواسته مان ببینیم. گاهی طمع شما را بر آن می دارد که عجولانه و بدون فکر وارد عمل شوید؛ ترس از دست دادن فرصت، یا ترس باختن پول ما را طوری عجول می کند که از مشاهده واقعیات باز می مانیم.

    ✰ پادزهری برای طمع

    پیوسته بکوشید از پنجره وفور به دنیا نگاه کنید. به تمامی فرصت ها و ثروت هایی که دارید فکر کنید و در عین حال در انتظار بیشترش باشید. فرصت های بیشماری وجود دارند که می توانند از سوی شما کشف شوند، وقتی به این مسئله توجه کنید، دیگر نیازی به پافشاری بیش از اندازه روی یک فرصت وجود ندارد. این تنها یکی از هزاران فرصت برای کسب درآمد است.

    غلبه بر گناه بی مبالاتی

    بی مبالاتی، یعنی بدون حساب و کتاب وارد عمل شدن. یعنی فرد بدون در نظر گرفتن هر پیامدی اقدام کند. معامله گرهای بی مبالات، هیچ زمانی را صرف بررسی احتمالات نمی کنند. آن ها معامله را تنها به خاصر لذتش انجام می دهند. نگرش از روی بی مبالاتی، به فرد احساس آزادی و ماجراجویی می دهد. ما می خواهیم و باید در بازی زندگی باقی بمانیم و برای یک عمر معامله گری کنیم. درست است که ترس چیز خوبی نیست، اما با سر به قعر خطر رفتن هم از عقل به دور است.

    هیجان و تشویش

    برخی افراد جوینده ی هیجان اند و برخی دیگر، حذرکننده از تشویش. برخی هم هر دو را هم زمان انجام می دهند. نقطه مقابل هیجان، ملال است و نقطه ی مقابل تشویش، آرامش. اغلب معامله گرها حین انجام معامله در حالت بیش انگیختگی قرار دارند. چگونگی تفسیر معامله از سوی معاملع گر است که تعیین می کند کدام یک از دو احساس هیجان یا تشویش بر او غالب باشد. آن هایی که هیجان را تجربه می کنند، مدام به شصت و پنج درصد احتمال سودی که یک معامله در اختیارشان قرار می دهد، می اندیشند و آن هایی که مشوش اند، کسانی هستند که به سی و پنج درصد احتمال باخت فکر می کنند. بی مبالاتی با انواع لباس مبدل به سراغ فرد می آید و فقط به شکل ماجراجویی نمود پیدا نمی کند. بزرگی و تعدد معاملات و قمار روی رویدادهای مختلف نمونه هایی از دیگر اشکال بی مبالاتی است. تنبلی یکی دیگر از اشکال بی مبالاتی است. معامله گری که کارش را بدون آمادگی شروع می کند، به همان اندازه دارایی اش را به خطر می اندازد. افراد بی اعتماد هم به همان اندازه بی مبالات اند. آن ها کسانی اند که روش کاری مؤثری را در پیش گرفته اند، اما از علائم ورود و خروج، به طور مستمر پیروی نمی کنند. اینکه در انتظار تأییدیه رسمی بنشینید تا مطمئن شوید سیگنالی قرار است مطابق میل شما پیش رود و بعد وارد عمل شوید، نوعی بی مبالاتی است. معامله کردن بدون آگاهی از رخدادهای تصادفی نیز نوعی بی مبالاتی محسوب می شود.

    غلبه بر گناه کمال طلبی

    معامله گری هرگز یک بازی کامل نبوده و نیست. معامله گری بازی احتمالات است. شما پایه های طرح معامله گری تان را بر احتمالات بنا می کنید نه کمال. یک نهم از معامله گران با علم به اینکه ما معامله گرها هیچ دستاویزی جز احتمالات نداریم، هنوز به دنبال این اند که احتمالات برد را تا صد در صد بالا ببرند. باید بدانید الگوها پیوسته به طور دقیق تکرار نمی شوند. همیشه باید جایی برای انحراف بگذارید. مثلا اگر منتظر بمانید که سهام تان دقیقا به همان ارزشی که در نظر دارید برسد تا بعد بفروشیدش، ممکن است برای ما به التفاوتی ناچیز، کلی ضرر کنید.

    ترس

    ترس اصلی کمال طلبان این است که کم بیاورند، خطا کنند، شأن شان آسیب ببیند، بد و ناکارآمد به نظر برسند یا به حد لازم خوب نباشند. میل اصلی شان این است که خوب، با فضیلت، دقیق و خطاناپذیر به نظر برسند. بنابراین پیوسته با همین اندیشه درونی که چنانچه کار درست را انجام دهند، خوب یا به اصطلاح ((اوکی)) هستند، باقی می مانند. ولی در عالم معامله گری از کجا باید بدانیم کار درست کدام است؟

    درست و غلط

    نخستین چیزی که یک معامله گر کمال طلب باید درک کند، این است که هیچ روش درست یا نادرستی برای معامله وجود ندارد. بله، ما معاملات برنده و بازنده داریم، باید انتظار هر دو را داشته باشیم و بپذیریم شان. هدف اصلی این است که تحقیق کنیم و بهترین روش برنده ی مناسب با شرایط مان را برگزینیم. معامله گرهای کمال طلب پیوسته به دنبال این هستند که ببینند چه کاری را غلط انجام داده اند تا اصلاحش کنند. مطمئنا این کار منجر به بهبودی می شود اما ببینید به جای تمرکز به نقاط قوت، به نقاط ضعف توجه زیادی شده است. سعی کنید با قدردانی و اعتماد به نفس به عملکرد خود نگاه کنید.

    غلبه بر گناه غرور

    معامله گری از شما سخن نمی گوید. وقتی خودتان را در معامله مقدم بر همه چیز قرار می دهید، اول از همه توجه و تمرکزتان به موردی غیر مرتبط جلب می شود؛ یعنی خودتان. دوم، در تلاش برای حفظ و ارتقای وجهه شخصی تان، اطلاعات مهمی را تحریف یا حذف می کنید. غرور، کاری می کند که شما به جای تمرکز به ارائه ی سرحد تلاشتان، منیت خود را در کار دخالت بدهید. وقتی منیت را با خود به عالم معامله گری می آورید دوسره می بازید؛ هم پول تان و هم اعتماد به نفس تان را. دو نوع غرور وجود دارد؛ یکی از گستاخی ناشی می شود و این توهم را به وجود می آورد که شما از خطا مبرایید. دیگری از باد کردن خودتان برای جلب توجه دیگران نشأت می گیرد.

    غررور ناشی از خیره سری در زمانی که معامله گر فکر می کند کاملا شرایط معامله را تحت کنترل دارد، بر او عارض می شود. او در این حالت صدر در صد از موقعیت و توانایی هایش مطمئن است. او در این حالت از اعتماد به نفس کاذب، خودش را در معرض خطا و سرنگونی قرار می دهد. وقتی معامله گری به توانایی هایش شک می کند، با احساسی پر از اضطرار تصمیم می گیرد خودش را ثابت کند. کسب و کار معامله گری او به ابزاری برای سنجش میزان ارزشش بدل می شود. اغلب معامله گرانی که سعی دارند شخصیت اجتماعی خودشان را با موفقیت در معامله گری ثابت کنند، سابقه ی خود کم بینی دارند. آن ها معامله گری را ابزاری برای اثبات ارزشمند بودن به خودشان و سایرین می بینند.

    آنچه شما نیاز دارید، اعتماد به نفس خوش بینانه است نه غرور

    معامله گر گستاخ، اعتماد به نفس (کاذب) خودش را بر پایه ی واقعیت نساخته است. او در حجم زیاد و به تعدد معامله می کند. در مقابل، معامله گر فاقد اعتماد به نفس که وجهه ای قلابی برای خودش و دیگران ساخته، در واقعیت به قابلیت های معامله گری اش مشکوک است. هیچ یک از این دو، یک معامله گر با اعتماد به نفس واقعی نیست. معامله گر با اعتماد به نفس، مغرور نمی شود؛ همین طور که یک معامله گر خوشبین مغرور نیست. معامله گر خوشبین انتظار دارد این کسب و کار در دراز مدت به طور قطع برایش سودآور باشد، اگرچه می داند که احتمال باخت هم هست.

    غلبه بر گناه خشم

    معامله گری با خشم کورکورانه، بهترین راه برای از دست دادن پول و خودفرسایی است. تا به حال نشنیده ام که معامله گری بگوید خشم عملکردش را بهبود بخشیده است. با این حال خشم همچنان جزء پدیده های همیشه حاضر معامله گری است. هر احساسی، چه مثبت و چه منفی، دارای هدف و عملکردی معتبر است. از خواص مثبت خشم این است که به شما می گوید، کسی یا چیزی (حتی شاید خودتان) از استاندارهایتان عدول کرده است. از آنجایی که پیام خشم این است که باید برای محافظت از خودتان قدمی بردارید، در این مرحله لازم است وارد عمل شوید. اما اقدام باید مؤثر و منطقی باشد. اولین قدم این است که از احساسات خود آگاه باشید. در این حالت است که می توانید پیام خشم را دریافت کنید. کسی به ارزش هایتان تعدی کرده و شما باید برای محافظت از خودتان اقدام مؤثر انجام دهید. خیلی مهم است که نسبت به احساس خشم تان آگاه باشید و آن را بپذیرید.

    راه های مختلفی برای برخورد با خشم وجود دارد؛

    ① می توانید خشم را انکار و آن را سرکوب کنید که حاصل آن افسردگی و ناخوشی های جسمانی است.

    ② می توانید به خشم تان حالت دراماتیک بدهید. می توانید فریاد بزنید، پا به زمین بکوبید، کسب و کار را کنار بگذارید و غیره. در این حالت شما تحت تأثیر احساسا تتان هستید و کوچکترین قدرتی برای تفکر و معامله گری ندارید.

    ③ می توانید خشم تان را ببینید، به رسمیت بشناسید و از آن بیاموزید و برای حل مشکلی که باعث خشم شما شده است، آن برنامه ریزی کنید.

    ✰ بخشش، پادزهر خشم

    ضمن معامله کردن باید خودمان، خطاهایمان، افراطهایمان و بدرفتاری هایمان را ببخشیم. برای فرونشاندن خشم مخرب باید به این باور برسید که در معامله می توانید چیز بیاموزید و در نتیجه بصیرتتان را به رفتارهای جدید بدل کنید و معاملاتتان را بهبود ببخشید. وقتی شما معامله گری را به چشم یک فرایند یادگیری بی پایان می بینید، دلیلی برای خشمگین شدن وجود ندارد. در عوض، هر ضرر، فرصتی است برای ارتقای مهارت و بهبود فرآیند؛ و در نهایت بهتر شدن شما.

    غلبه بر گناه ناشکیبایی

    ناشکیبایی بسیاری از معامله گرها را به خطا وا می دارد. آن ها عجولانه وارد معامله یا از آن خارج می شوند. این امر مدل معامله گری را بی اثر می کند و احتمالات را در هالی از ابهام فرو می برد. معامله گر ناشکیبا، انگیزه های فراوانی دارد؛ گاهی ترس از دست دادن یک معامله یا عدم اقدام در زمان مناسب و گاهی تنها ترس از عدم خروج به موقع. برخی معامله گرها همیشه عجله دارند. اگر برای پول درآوردن در عالم معامله گری عجله داشته باشید، هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ حجم معامله، زیاده روی می کنید. زمان بندی، یکی از بخش های اصلی معامله گری است و اجرای زمان بندی دقیق در روش های کاری، نیازمند صبر و حوصله است. گاهی لازم است برای پخته شدن یک سیگنال ورود معتبر، صبر کنید و بردبار باشید.

    ویژگی های یک معامله گر نمونه

    ✔ معامله گر موفق، پیش از تاختن به بازار، روش های معامله گری را یاد می گیرد و با درنظر گرفتن شرایط، یک یا چند استراتژی را انتخاب و کار کردن با آن ها را تمرین می کند.

    ✔ معامله گر نمونه در پس استراتژی اش، خط مشی هایی دارد که در بازه های زمانی مختلف به او جهت می دهد. او پیوسته در بازه زمانی مورد معامله گری باقی می ماند.

    ✔ معامله گر نمونه اهل ریسک است. حاضر است برای رسیدن به موفقیت، موقعیتش را به خطر بیندازد و در عین حال پیوسته مراقب است ریسک را با بی مبالاتی اشتباه نکند. او با شهامت است اما بی پروایی ابلهانه ندارد. از شهامتش برای انجام ریسک های حساب شده استفاده می کند.

    ✔ او دیدی واضح و روشن دارد. حقایق و اخبار را جمع آوری می کند و پاسخ های بازار را پیوسته مدنظر دارد. او نه تنها آنچه را در جریان است می بیند، بلکه مشاهداتش را با آنچه احساس می کند قرار است رخ دهد، متعادل می کند.

    ✔ او در قالب احتمالات می اندیشد. می داند برآوردش از اقداماتش در آینده، تنها بر پایه احتمالات امکان پذیر است.

    ✔ معامله گر موفق، سودش را آهسته و پیوسته می خواهد و ضرر را به سرعت می پذیرد. در معاملات برنده صبور و در معاملات بازنده ناشکیباست.

    ✔ او همیشه خودش را می بخشد و در عین حال در تلاش برای بهتر شدن است.

    ✔ معامله گر نمونه ی ما، انعطاف پذیر و در عین حال ثابت قدم است. استراتژی اش را با یکپارچگی دنبال می کند و هرگاه لازم ببیند (البته به ندرت) تغییراتی در آن می دهد.

    ✔ او وظیفه شناس است و روی هدفش متمرکز. می داند از این تجارت چه می خواهد و هرآنچه لازم است برای موفقیت انجام می دهد. در عین حال می داند که خودش بیش از این تجارت ارزش دارد.

    ✔ مهم تر از همه، معامله گر ایده آل، از خودش مطمئن است. درباره ی خودش و تجارتش باورهای مفید دارد.

    نویسنده: روث بارونز روزولت

    ترجمه: امیر اسکندری