Lines_Background
مینی‌دوره رایگان درآمد روزانه ۱۰۰ دلار از فارکس
00روز
00ساعت
00دقیقه
00ثانیه
ثبت‌نام رایگان
لوگو خانه سرمایه
آموزش ترید از صفر صفر

کتاب تحلیل تکنیکال مستر کلاس

اندیکاتور مکدی
اندیکاتور مکدی چیست و چه کاربردی...

مکدی (MACD) یک اندیکاتور تکنیکالی معروف و محبوب از خانواده «روندیاب» است که توانایی تشخیص مومنتوم را هم دارد. جالب اینجا است که این اندیکاتور تکنیکالی بر اساس میانگین های متحرک طراحی شده است. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ «اندیکاتور مکدی» می رویم و با آن بیشتر آشنا می شویم. با ما همراه باشید.

با عناصر اندیکاتور مکدی آشنا شوید (MACD)

بر اساس تصویری که در ادامه می آید متوجه می شویم که اندیکاتور مکدی از سه بخش مهم تشکیل شده است: دو خط و یک هیستوگرام

  • خط مکدی: این خط، قلب اندیکاتور مکدی است. خط مکدی تفاوت بین میانگین های متحرک نمایی با دوره (۱۲) و (۲۶) را نشان می دهد. اندیکاتور مکدی یک «سیستم تقاطع میانگین متحرکی کامل» به شمار می رود که طرفداران خاص خود را در میان تحلیل گران دارد. چون از طریق تجزیه و تحلیل میانگین های متحرک، میزان تغییرات جهت و قدرت روند را تعیین می کند.
  • خط سیگنال: خط سیگنال، یک میانگین نمایی با دوره (۹) و بر اساس داده های خروجی خط مکدی است.
  • هیستوگرام مکدی: این هیستوگرام، اختلاف بین خط سیگنال و مکدی را نشان می دهد.

در این گفتار، تمرکز اصلی ما روی خطوط سیگنال و مکدی است. در واقع با استفاده از ترکیب این خطوط می خواهیم سیگنال های معنادار و درستی از نمودار قیمت دریافت کنیم. هیستوگرام، مبنای اصلی تصمیم گیری ما به شمار نمی رود. چون تاثیر قابل توجهی در قدرت سیگنال های معاملاتی ندارد.

اندیکاتور مکدی

در این تصویر، اندیکاتور مکدی در حالت استاندارد و پیش فرض با هیستوگرام در پس زمینه نمایش داده شده است که برای اهداف معاملاتی ما ضروری نیست. خطی که واکنش سریعی دارد مکدی و خط دارای حرکت آهسته تر، سیگنال است. ما از تنظیمات دوره ای پیش فرض (۱۲)، (۲۶) و (۹) استفاده کنیم.

چه سیگنال های معاملاتی بر مبنای اندیکاتور مکدی هستند؟

برای استفاده از اندیکاتور مکدی به عنوان یک سیستم معاملاتی می توانیم دو استراتژی قوی و منحصربه فرد را به کار ببریم:

۱- تقاطع خط مکدی و سطح صفر

خطوط عمودی در تصویر زیر، نقاط تقاطع خط مکدی و سطح صفر در پنجره اندیکاتور را نشان می دهند. البته ما میانگین های (۱۲) و (۲۶) را نیز برای ایجاد شفافیت بیشتر به نمودار اضافه کرده ایم. تقاطع میانگین های متحرک در نمودار، سیگنالی مشابه خطوط مکدی ارائه می دهد. چون مکدی بر اساس همین دو میانگین متحرک تدوین شده است. تقاطع دو میانگین متحرک نشانه ای از تغییر در ساختار روند است. در واقع، تقاطع نزولی میانگین های کوتاه و بلندمدت – میانگین کوتاه مدت پایین تر از میانگین بلندمدت – به معنی کاهش قیمت به کمتر از میانگین بلندمدت خودش است که در بیشتر موارد، شروع یک روند نزولی جدید را گوشزد می کند. حالا به جایگاه خطوط عمودی در نمودار قیمت توجه کنید. این خطوط به طور دقیق، بخش های تقاطع میانگین های متحرک را به تصویر کشیده اند.

اندیکاتور مکدی

در بیشتر موارد، اگر دو میانگین متحرک با هم تقاطع داشته باشند این ماجرا نشانه ای از وقوع یک سیگنال جدید در اندیکاتور مکدی خواهد بود. این تحلیل نموداری به روشنی نشان می دهد که خطوط مکدی به شیوه موثری تغییر روند را نشان داده اند و جهت آن را تایید می کنند.

۲- خط سیگنال

متناسب با دور شدن خطوط موجود در پنجره اندیکاتور مکدی، قدرت روند جاری افزایش پیدا می کند. چون در این وضعیت، قیمت با سرعت بیشتری نسبت به گذشته رشد می کند. بنابراین هر چه دو خط از یکدیگر دور شوند، قدرت روند افزایش خواهد یافت. در نقطه مقابل، وقتی دو خط سیگنال و مکدی به یکدیگر نزدیک – یا در اصطلاح، همگرا می شوند نشان می دهد که روند در حال ضعیف شدن است. در واقع، تا زمانی که قیمت بالاتر از میانگین های متحرک حرکت کند و خطوط مکدی نیز بالاتر از خط صفر باشند، بازار در یک روند صعودی قرار دارد. تمام این نکته ها برای درک بهتر وضعیت نمودار قیمت کاربردی هستند. در تصویر زیر مشاهده می کنیم که خط سیگنال به خوبی جهت روند را نشان می دهد. در این تصویر نیز خطوط عمودی، نقاط تقاطع را در اندیکاتور و نمودار قیمت مشخص کرده اند.

اندیکاتور مکدی

بخش (۱) روند صعودی کوتاهی را نشان می دهد که خطوط مکدی در این بخش به سرعت تقاطع می کنند. در بخش (۲) روند قوی تری قابل مشاهده است و هر دو خط اندیکاتور مکدی برای مدت طولانی پایین تر از خط صفر بوده اند. در ابتدای بخش سوم، مکدی یک سیگنال صعودی صادر کرده است. در واقع، خطوط مکدی در جریان این روند صعودی همواره بالاتر از خط صفر حرکت کرده اند. در طول یک بازار خنثی، خطوط مکدی و سیگنال بسیار نزدیک به یکدیگر حرکت کرده و در اطراف نقطه صفر نوسان می کنند.

در واقع، از حالت خطوط اندیکاتور مکدی این گونه برداشت می شود که در شرایط فعلی هیچ روند و مومنتومی وجود ندارد. در نتیجه، مکدی همانند میانگین های متحرک در بازارهای بدون روند یا خنثی عملکرد مناسبی ندارد و نباید از آن استفاده کنیم. اگر قیمت به طور ناگهانی یک شکست صعودی ایجاد کرده و در جهت مشخصی – افزایشی – شروع به حرکت کند، هر دو خط اندیکاتور مکدی رشد می کنند و از یکدیگر فاصله می گیرند. بسیاری از معامله گران برای تشخیص چنین شکست هایی از ترسیم سطوح حمایت و مقاومت در پنجره اندیکاتور مکدی بهره می برند. زمانی که خطوط مکدی و سیگنال دوباره مسطح شوند و به سمت خط صفر میل کنند، روند جاری به پایان رسیده است. به طور طبیعی این ماجرا به معنی تغییر ناگهانی و کامل جهت قیمت نیست و فقط نشان دهنده ضعف تدریجی قدرت روند به شمار می رود.

چگونه از سیگنال های مکدی استفاده کنیم؟

در تصویر زیر، نمونه ساده و رایجی از شیوه کاربرد اندیکاتور مکدی در فرآیند معامله گری به نمایش درآمده است. بعد از شکست خط روند سمت چپ در پنجره اندیکاتور مکدی – نقطه ۱ – روند صعودی جدیدی آغاز شده است. در طول یک فاز روندی صعودی، خط مکدی همیشه بالای خط صفر بوده است. بنابراین، قیمت نیز پیوسته بالاتر از میانگین ها حرکت کرده است (نقطه ۲). در فاز تثبیت، یعنی نقطه ۳، از خطوط روند برای تشخیص الگوی کنج استفاده کرده ایم. با خروج قیمت از این محدوده، خطوط مکدی دوباره رشد کردند و از یکدیگر جدا شده اند (نقطه ۴). در پایان روند نیز یک واگرایی را مشاهده می کنیم (نقطه ۵). احتمال بازگشت قیمت و تغییر روند در چنین شرایطی بسیار بالا است. چون وقوع سیگنال واگرایی منجر به کاهش تمایلات خرید می شود. در ادامه با وقوع هم زمان شکست کاهشی بین قیمت و میانگین ها، تقاطع نزولی میانگین های متحرک و سقوط خط مکدی به کمتر از سطح صفر، روند نزولی جدید شروع شده است؛ به نقطه (۶) توجه کنید.

اندیکاتور مکدی

اندیکاتور مکدی ابزار ایدئالی برای تعقیب حرکت های قیمت در جریان بازارهای روندی است.

منظور از واگرایی مکدی چیست؟

در نمودار تصویر زیر، با وجود ثبت سقف های جدید در طول روند صعودی، مکدی تمایل به ایجاد سقف های پایین تر و در نتیجه تشکیل واگرایی دارد. در چنین شرایطی معامله گر باید صبر کند تا قیمت، میانگین های متحرک را قاطعانه بشکند و در مطلوب ترین حالت ممکن، کف قیمتی جدیدی نیز در نمودار قیمت ایجاد شود.

اندیکاتور مکدی

واگرایی اندیکاتور مکدی، تغییر جهت روند را از قبل پیش بینی می کند.

بهترین اندیکاتور کدام است؟

به یاد داشته باشید که هیچ اندیکاتوری نسبت به دیگری برتری ندارد. در واقع، این موضوع همیشه به زمینه کاربرد اندیکاتور و شیوه استفاده توسط معامله گر بستگی پیدا می کند. اندیکاتور، یک ابزار تحلیل نموداری است که برای اهداف خاصی طراحی شده است. بسیاری از معامله گران به اشتباه در شرایط نامناسبی از اندیکاتورها استفاده می کنند. اجازه بدهید برای روشن تر شدن ماجرا یک مثال بزنیم. یک چکش را در نظر بگیرید؛ در حالت معمولی، این وسیله فقط برای کوبیدن میخ مناسب است. اگر از آن برای سفت کردن پیچ استفاده کنید، نتیجه ای جز خرابی به دنبال نخواهد داشت. با این وجود، نباید چنین برداشت کرد که چکش، ابزار نامناسبی است.

در واقع، نکته اصلی، استفاده از ابزار صحیح در شرایط مناسب است. همین موضوع در مورد اندیکاتورهای تکنیکالی نیز برقرار است. اولین نکته در راستای استفاده صحیح این است که شرایط بازار کاملا مشخص و واضح باشد. یعنی باید بدانیم که در یک فاز روندی هستیم یا خنثی؟ سپس می توان اندیکاتور مناسب برای تحلیل درست نمودار قیمت را انتخاب کرد. علاوه بر این، یک اندیکاتور، سیگنال های معاملاتی کامل و مستقلی را ارائه نمی دهد و فقط نشانه های نموداری خاصی را به نمایش درمی آورد. هرچند این ابزار، فرآیند تصمیم گیری را آسان می کند، اما مبنای اصلی استراتژی معاملاتی شما نیست. بنابراین اندیکاتورها فقط باید به عنوان گواه های معاملاتی برای ایجاد نقاط تلاقی در نمودار قیمت استفاده شوند.

نیم نگاهی به مسیر پیش روی شما به عنوان یک معامله گر

حتی با وجود مطالعه و درک نکته های فراوان، معامله گری به هیچ وجه آسان نیست. در جریان این فرآیند، ترس ها و تردیدها به سرعت بر معامله گران غالب می شوند. بنابراین، شما باید به دنبال ایجاد یک استراتژی معاملاتی شخصی و بهینه باشید تا بتوانید در میدان معامله ها طعم پیروزی را بچشید.

ادامه مطلب
میانگین متحرک
آموزش اندیکاتور تکنیکال میانگین متحرک و...

یکی از مشهورترین اندیکاتورهای تکنیکالی میانگین متحرک یا (Moving average) است که توسط تعداد زیادی از معامله گران مورد استفاده قرار می گیرد. این ابزار به قدری شناخته شده است که همواره در گزارش های خبری و تحلیلی رسانه های مالی نیز مشاهده می شود. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ میانگین های متحرک می رویم و باب آشنایی با آنها را بازتر می کنیم.

میانگین متحرک چگونه عمل می کنند؟ (Moving Avrage)

میانگین قیمت در بازه زمانی مشخصی را محاسبه می کند. مثلا یک میانگین با تنظیمات دوره ای ۱۴، میانگین نوسانات قیمت طی ۱۴ میله یا کندل استیک اخیر را نمایش می دهد. میانگین قیمت از اهمیت بالایی برخوردار است. زیرا با بررسی آن متوجه می شویم که قیمت فعلی از میانگین خود بالاتر یا پایین تر بوده است. گذشته از این، میانگین قیمت، ملاکی برای تشخیص گران یا ارزان بودن قیمت دارایی نسبت به گذشته به شمار می رود.

انواع مووینگ اوریج ها

  1. میانگین متحرک ساده SMA
  2. میانگین متحرک نمایی EMA
  3. میانگین متحرک خطی-وزنی LWMA or WMA

میانگین متحرک ساده، میانگین واقعی قیمت ها را نشان می دهد به همین دلیل، برای تعیین سطوح مقاومت و حمایت کاربرد فراوانی دارد. اما میانگین متحرک نمایی، با دادن وزن بیش تر به داده های انتهایی، نوسان بیش تری نسبت به میانگین متحرک ساده را تجربه می کند و به همین دلیل، نسبت به قیمت یک سهم واکنش بیش تری نیز نشان می دهد.

میانگین متحرک خطی-وزنی، با دادن وزن بیش تر به داده های اخیر و کاهش وزن داده های گذشته به صورت خطی، نوسانات سهم مورد نظر را مورد بررسی قرار می دهد.

معرفی مهم ترین اندیکاتور مووینگ اوریج ها

  1. EMA 20
  2. SMA 50
  3. SMA 100
  4. SMA 200
  5. EMA 200

میانگین های ساده و نمایی چه تفاوتی با هم دارند؟

تنها تفاوت این دو نوع میانگین متحرک، در نحوه محاسبه میانگین قیمت است. در محاسبات میانگین متحرک نمایی، وزن بیشتری به داده های قیمتی اخیر اختصاص داده شده است. به همین دلیل، نسبت به میانگین ساده حرکات سریع تری دارد. در نقطه مقابل، فرمول میانگین متحرک ساده، اطلاعات قیمتی تمام کندل استیک های آن دوره را یکسان (دارای وزن مشابه) در نظر می گیرد. مقایسه انجام شده در تصویر زیر، به روشنی مشخص می کند که میانگین نمایی با سرعت بیشتری خود را با قیمت جاری بازار وفق می دهد. حالا به نظر شما این خوب است یا بد؟ جواب پرسش بالا، هیچ کدام است! در واقع مزیت هر کدام از این میانگین ها عیب دیگری به شمار می رود.

در تصویر زیر مشاهده می کنیم که میانگین متحرک نمایی، هنگام تغییر جهت قیمت واکنش های سریع تری از خود نشان می دهد. این بدان معنی است که میانگین نمایی، مستعد ارائه سیگنال های زودهنگام و کاذب بیشتری است. از طرف دیگر، میانگین متحرک ساده با سرعت کمتری خود را با نوسانات جاری قیمت انطباق می دهد. در نتیجه با استفاده از آن می توانیم به شیوه بهتری سیگنال های کاذب را فیلتر کنیم. با این حال افرادی که در معاملات خود از میانگین متحرک ساده استفاده می کنند تغییرات جهت روند را کمی دیرتر متوجه خواهند شد. چون سیگنال های آن با سرعت کمتری صادر می شوند. بنابراین در فرآیند معامله گری بر اساس میانگین های متحرک، درست یا غلطی وجود ندارد. بلکه این موضوع به تجربیات معامله گر و نحوه به کارگیری این ابزار در جریان معاملات بستگی پیدا می کند.

میانگین متحرک

سرعت واکنش میانگین متحرک نمایی در برابر نوسانات صعودی و نزولی قیمت به طور قابل ملاحظه ای نسبت به میانگین ساده بیشتر است.

بهترین تنظیمات برای میانگین متحرک کدام است؟

در مرحله بعدی با این پرسش رو به رو می شویم که بهترین تایم فریم و تنظیمات دوره ای کدام است؟ برای پاسخ به این سؤال باید نکاتی را در نظر بگیریم:

معامله گر روزانه هستید یا نوسانی؟

افق زمانی سرمایه گذاری و روش معامله گری شما عامل اصلی در انتخاب بهترین نوع میانگین متحرک است. افرادی که می خواهند موقعیت های معاملاتی بلندمدتی داشته باشند و علاقه ای به خروج از بازار در جریان حرکات اصلاحی کوچک ندارند باید دوره های زمانی بالاتری برای میانگین های خود انتخاب کنند. با این حال، معامله گرانی که استراتژی آن ها مبتنی بر واکنش سریع در برابر نوسانات قیمتی است و به طور مداوم در حال ورود و خروج از بازار هستند باید میانگین متحرک های با دوره کوچک تر را برگزینند. در واقع، این موضوع وجه تمایز اصلی بین معامله گران روزانه ای که موقعیت های معاملاتی آن ها حداکثر نیم ساعت باز مانده و معامله گران تایم فریم های بالاتر شامل یک یا چهار ساعته و روزانه که – در اصطلاح به آنها نوسانی گفته می شود – است. دسته اول معمولا واکنش سریعی در برابر نوسانات قیمت دارند و تعداد معاملات زیادی را در طول روز انجام می دهند. از طرفی، تفکر استراتژیک و بلندمدت برای معامله گران نوسانی بسیار مهم است. زیرا آن ها بیشتر موقعیت های معاملاتی خود را برای چندین روز باز نگه می دارند. نکته های زیر، نقش مهمی در انتخاب دوره زمانی میانگین متحرک دارند:

  1. دوره عددی ۹ یا ۱۰: تنظیمات دوره ای ۹ یا ۱۰ میانگین متحرک بسیار مرسوم هستند. زیرا در مقابل تغییرات قیمت، واکنش سریعی دارد. این اعداد به ویژه برای معاملات روزانه در تایم فریم های کوچک مناسب هستند.
  2. دوره عددی ۲۰ یا ۲۱: این یک بازه عددی میان مدت برای تنظیمات میانگین متحرک است که به طور یکسان در تایم فریم های کوچک و بزرگ استفاده می شود. میانگین متحرک ۲۱ روزه یک ابزار رایج در تحلیل تکنیکال است.
  3. دوره عددی ۵۰: عدد ۵۰ در میان معامله گران مبتنی بر میانگین متحرک بسیار محبوب است. در بیشتر موارد این میانگین به عنوان یک ابزار حمایت و مقاومت به کار برده می شود. زیرا در این شرایط با یکی از مفاهیم کلیدی تحلیل تکنیکال یعنی «اصل پیشگویی خود تحقق پذیر» نیز سازگار خواهد شد. هم چنین میانگین متحرک با تنظیمات ۵۰ به عنوان یک «ابزار روندیاب» نیز کاربرد دارد. زیرا بازه طولانی مدتی از نوسانات قیمت را تجزیه و تحلیل می کند.
  4. دوره عددی ۱۰۰ و ۲۰۰: این میانگین ها همیشه توسط معامله گران نوسانی در تایم فریم های بزرگ استفاده می شوند. حتی تحلیل بازار سهام بر اساس میانگین ۱۰۰ یا ۲۰۰ روزه در تلویزیون یا سایر رسانه های مالی نیز بسیار رایج است. در تصویر زیر، این میانگین ها بارها به عنوان حمایت و مقاومت در نمودار قیمت ایفای نقش کرده اند.

میانگین متحرک

میانگین های ۱۰۰ و ۲۰۰ روزه به شیوه موثری فازهای روندی و جهت آن ها را مشخص می کنند. هم چنین در نقاطی که با علامت ضربدر قرمز مشخص شده اند، این خطوط به عنوان حمایت و مقاومت عملکرد مناسبی داشته اند.

نگاهی به اصل پیشگویی خود تحقق پذیر

پیشنهاد ما این است که همواره از میانگین متحرک های محبوب با تنظیمات رایجی که دارد استفاده کنید و هرگز از تاثیر اصل پیشگویی خود تحقق پذیر غافل نشوید. در واقع، زمانی که میلیون ها نفر از فعالان بازار، رسانه های مالی و حتی ربات های معاملاتی – نرم افزارهای خرید و فروش خودکار دارایی های مالی – از یک میانگین مشابه استفاده کنند، قدرت تاثیرگذاری این ابزار بسیار بیشتر می شود.

ساز و کار استفاده از میانگین ها بر اساس پنج نشانه نموداری

اگر معامله گری با استفاده از میانگین ها را به دقت بررسی کنیم به پنج نوع کلی از نشانه های نموداری می رسیم:

جهت روند و فیلتر کردن آن

در کتاب «جادوگران بازار» یک معامله گر موفق و افسانه ای به نام «مارتی شوارتز» معرفی شده است. او که طرفدار سرسخت میانگین های متحرک بود در کتاب خود با عنوان «پیت بول؛ درس هایی از یک قهرمان معامله گری روزانه در وال استریت» در مورد استفاده از میانگین های متحرک می نویسد:

«اندیکاتور مورد علاقه من برای تعیین روند بازار، میانگین متحرک نمایی ۱۰ روزه است که آن را «چراغ قرمز و سبز» می نامم. اگر قیمت بالاتر از میانگین متحرک نمایی ۱۰ روزه قرار گیرد، شما در وضعیت چراغ سبز یعنی بازار صعودی قرار دارید. در این شرایط باید به دنبال فرصت های خرید باشید. در طرف مقابل، اگر قیمت، پایین تر از میانگین خود باشد به معنی وجود روند نزولی و روشن بودن چراغ قرمز است. در این شرایط، راهکار هوشمندانه گرفتن موقعیت های معاملاتی فروش در زمان مناسب است. به زبان ساده، معامله گری موفق با استفاده از این ابزار، نیازمند آن است که از سیگنال های درست میانگین متحرک در راستای افزایش احتمال سودآوری معاملات خود بهره ببریم.» مارتی شوارتز از میانگین های متحرک برای تعیین جهت روند و تمایز دادن سیگنال های خرید و فروش استفاده می کند. این نکته بسیار ارزشمندی است. زیرا هرگز نباید در جریان یک روند نزولی موقعیت خرید بگیرید یا برعکس، در جریان یک روند صعودی، موقعیت فروش را دنبال کنید. در این زمینه، میانگین ها همانند یک فیلتر عمل می کنند. نکته ای که در ادامه خواهیم گفت می تواند به تنهایی یک استراتژی معاملاتی باشد:

«قیمت بالای میانگین متحرک، گرفتن موقعیت معاملاتی خرید

  قیمت پایین میانگین متحرک، گرفتن موقعیت معاملاتی فروش»

معامله گرانی که از این قانون پیروی کنند با روند غالب بازار همراه می شوند و معمولا در طول روند، فرصت های معاملاتی مناسبی نیز نصیب آن ها می شود. هم چنین تشخیص دقیق روند با استفاده از میانگین متحرک در تایم فریم بالا و برنامه ریزی برای ورود به معاملات هم جهت روند در تایم فریم پایین، یک رویکرد معاملاتی بسیار مؤثر است. تصویر زیر میانگین متحرک ۱۰۰ روزه ای را نمایش می دهد که با درجه اطمینان بالایی فرصت های معاملاتی در جهت روند بلندمدت بازار را تشخیص داده است.

میانگین متحرک

اگر قیمت در فاز روندی باشد میانگین متحرک ۱۰۰ روزه به عنوان یک فیلتر تعیین جهت روند عمل می کند. اگر قیمت بالاتر از میانگین متحرک باشد روند بازار صعودی است و بالعکس. هم چنین شکست خط میانگین متحرک یک سیگنال مهم به شمار می رود.

استراتژی معاملاتی تقاطع طلایی

«تقاطع طلایی» یکی از متداول ترین استراتژی های پیروی از روند است. سیگنال معاملاتی استراتژی تقاطع طلایی زمانی صادر می شود که میانگین ۵۰ و ۲۰۰ روزه یکدیگر را قطع کنند. منطق اصلی تقاطع میانگین های متحرک این است که با قرار گرفتن میانگین متحرک کوتاه مدت پایین تر از میانگین بلندمدت یک چرخش مهم در بازار روی می دهد. زیرا قیمت به کمتر از میانگین بلندمدت خود کاهش یافته است. همان طور که در تقاطع طلایی موجود در تصویر زیر می بینیم این سیگنال بیشتر برای تعیین روند بلندمدت و شناسایی فرصت های معاملاتی در جهت روند مناسب است. خطوط عمودی محل های تقاطع میانگین ها را نمایش داده اند. البته در این تصویر فقط استفاده از دوره های ۵۰ و ۲۰۰ مورد نظر نبوده است و سایر ترکیب های عددی مناسب و متداول همچون ۱۲ و ۲۶ نیز در این زمینه عملکرد بسیار مناسبی دارند. این ترکیب دوره میانگین ها به دلیل کوچک بودن اعداد، واکنش سریعی دارند و در بیشتر موارد برای معامله گران کوتاه مدتی بهتر هستند.

میانگین متحرک

سیگنال مربوط به تقاطع طلایی معمولا شروع یک فاز روندی جدید را نشان می دهد. در این مورد میانگین های ۵۰ و ۱۰۰ روزه در نمودار چهارساعته به کار رفته اند. میانگین های متحرک در انواع نمودارها و تایم فریم ها کاربرد دارند.

حمایت و مقاومت

میانگین های متحرک یک ابزار عمومی و پرکاربرد برای بسیاری از معامله گران هستند و حتی ممکن است برخی آن ها را به عنوان یک ابزار حمایت و مقاومت نیز در نظر بگیرند. استفاده از متداول ترین تنظیمات دوره ای میانگین ها برای بهره مندی از تأثیرات مثبت استفاده جمعی معامله گران از یک ابزار مشخص بسیار مفید است. در جریان یک فاز روندی، بسیاری از معامله گران میانگین ها را با هدف یافتن فرصت های ورود مجدد در جهت روند غالب بازار به هنگام بازگشت قیمت به محدوده میانگین متحرک در جریان حرکات اصلاحی به کار می برند. این استراتژی به عنوان ورود حین بازگشت قیمت (پولبک) یا «بوسه خداحافظی» شناخته می شود. اگر قیمت توسط میانگین متحرک حمایت شود، این یک سیگنال خرید برای بسیاری از معامله گران است. به ویژه میانگین های بلندمدت شامل ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ روزه در این زمینه ابزار مهمی به شمار می روند، زیرا معامله گران بسیاری از آن ها استفاده کرده اند. این مورد در افزایش کارایی معاملاتی میانگین های متحرک تأثیر بسیاری دارد. در تصویر زیر، نقاط برخورد دارای ماهیت حمایت و مقاومت را با علامت ضربدر قرمز نشان داده ایم. همانند خطوط روند، معامله گران از این نقاط برخورد قیمت با میانگین برای یافتن فرصت های معاملاتی در جهت روند غالب بازار استفاده می کنند.

میانگین متحرک

این تحلیل نموداری با استفاده از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه انجام شده است. تقریبا در تمام نقاط تماس، خط مربوط به میانگین به عنوان یک حمایت یا مقاومت نسبت به قیمت واکنش می دهد. اگر سایر ابزار تحلیل همچون سطوح حمایت و مقاومت افقی را نیز به این نمودار اضافه کنید تحولات قیمتی را با جزئیات کامل تری تفسیر خواهید کرد.

فاصله از میانگین متحرک

فاصله بین قیمت و میانگین متحرک، قدرت روند را نشان می دهد. هرچه قیمت، توانایی بیشتری در دور شدن از میانگین متحرک داشته باشد، حرکت قدرتمندتری خواهیم داشت. اگر قیمت به میانگین نزدیک شده یا آن را بشکند، این یک سیگنال مهم بازگشت روند است. اما اگر فاصله قیمت و میانگین متحرک افزایش یابد، این نشانه ادامه روند جاری خواهد بود. دور شدن قیمت با یک حرکت شارپی و سریع از میانگین متحرک، همیشه باید به عنوان یک هشدار در نظر گرفته شود تا آمادگی وقوع یک سیگنال بازگشت روند، نظیر الگوی کلاسیک صعود و سقوط شدید (Bump and run) را داشته باشید. تصویر زیر، دور شدن قیمت از میانگین متحرک در جریان فازهای قوی روندی را به تصویر می کشد. نواحی مشخص شده با خطوط عمودی در نمودار را به دقت مشاهده کنید. شکست میانگین متحرک توسط قیمت در بیشتر موارد منجر به تغییر روند جاری بازار می شود.

میانگین متحرک

در این تحلیل تکنیکی از میانگین متحرک با دوره ۵۰ استفاده شده و تأثیرگذاری آن را به روش قابل درکی نمایش می دهد. در جریان فاز روندی، قیمت از میانگین متحرک دور می شود. زمانی که روند به پایان می رسد قیمت در ابتدا به میانگین متحرک نزدیک شده و سپس به طور کامل آن را می شکند. خطوط عمودی این نقاط شکست را نشان می دهند که در بیشتر موارد ناحیه شروع یک فاز روندی بلندمدت هستند.

مومنتوم

  • معامله گر تا زمان تقاطع و جدا شدن میانگین ها از یکدیگر منتظر می ماند تا از امکان وقوع یک روند جدید اطمینان حاصل کند و سپس وارد معامله (خرید یا فروش) شود.
  • تا زمانی که این میانگین ها تقاطع یا همگرایی نداشته باشند روند غالب همچنان پابرجا است و معامله گر در فرصت های ناشی از حرکات اصلاحی وارد بازار می شود. این فرآیند تا زمانی ادامه پیدا می کند که میانگین ها همگرا شده و در نهایت متقاطع شوند.

خطوط عمودی تصویر زیر، نقاط تقاطع دو میانگین متحرک را نشان می دهند. تقاطع قیمت و میانگین متحرک در بیشتر موارد، تغییر جهت روند را به صورت کاملا ملموس نشان می دهد.

میانگین متحرک

اگر دو میانگین متحرک با یکدیگر تلاقی داشته باشند روند قیمتی جدیدی آغاز می شود. فاصله بین دو میانگین متحرک در جریان فازهای روندی، قدرت روند غالب را نشان می دهد. تقاطع میانگین ها در ناحیه عمودی آبی رنگ سیگنال های کاذبی را صادر کرده است. زیرا قیمت در یک محدوده خنثی نوسان می کند. در این نمودار میانگین های متحرک با دوره های ۱۲ و ۲۶ مورد استفاده قرار گرفته اند.

ادامه مطلب
مدرسه اندیکاتورها
مدرسه اندیکاتورها

در کنار الگوهای شمعی، ساختارها و سایر ابزارهای نموداری، اندیکاتورها نیز بخش مهمی از تحلیل تکنیکال را شامل می شوند. در این قسمت از خانه سرمایه، گذشته از توضیح کامل این ابزار، کاربردها و انواع آن را هم به شما معرفی می کنیم. با ما همراه باشید.

اندیکاتور چیست؟

مدرسه اندیکاتورها

اندیکاتور، ابزاری کمکی در تحلیل نموداری است که با استفاده از فرمول های خاص، داده های قیمت خام را پردازش می کند تا معامله گران در جریان ارزیابی چشمی نمودار قیمت، تفسیر درستی از شرایط بازار داشته باشند. معمولا داده هایی مانند قیمت های باز و بسته شدن، اندازه، شیوه تشکیل کندل استیک ها و هم چنین نسبت قدرت میان خریداران و فروشندگان بر اساس شمع های قیمتی در اندیکاتورها فرمولیزه و تحلیل می شوند تا اطلاعاتی راجع به تحولات جاری بازار و نسبت قدرت غالب در اختیار تحلیل گران تکنیکال قرار بگیرد.

آیا اندیکاتورها سیگنال های معاملاتی دیرهنگام صادر می کنند؟

بسیاری از معامله گران، دیدگاه مخالف متعصبانه ای نسبت به اندیکاتورها دارند و با اطمینان ادعا می کنند که شاخص های نموداری اصلا مفید نیستند. مبنای طرز تفکر آن ها این است که خروجی این ابزار بر اساس داده های قیمتی قبلی یا جاری بازار محاسبه شده است. بنابراین، هیچ مفهوم یا نکته جدیدی به تحلیل نموداری فرد اضافه نخواهند کرد. کلیدی ترین واژه مورد استفاده این افراد «تأخیر» است. در واقع، آن ها به دنبال اثبات این موضوع هستند که به دلیل استفاده از داد های گذشته نمودار، اندیکاتور نسبت به خود قیمت تأخیر دارد و سیگنال های دیرهنگامی صادر می کند. باید بگوییم که این یک قاعده عمومی و درست نیست.

اگر با دقت به این موارد بنگریم، مشابه همین انتقاد ها نسبت به کندل استیک ها و الگوهای قیمتی نیز مطرح می شوند. زیرا الگوهای کندلی و نموداری هم فقط پس از اتمام و تثبیت فعل و انفعالات قیمتی، قابل تشخیص هستند. بنابراین، چاره ای جز استناد کردن به داده های قیمتی گذشته نداریم. به هر حال، تمام ابزار تحلیلی بازارهای مالی، نکته های مثبت و منفی خاص خودشان را دارند. این موضوع باعث نمی شود که ارزش تحلیلی برای اندیکاتورها قائل نباشیم. اگر یک معامله گر، توانایی تفسیر درست اطلاعات موجود در نمودار قیمت را داشته باشد در بیشتر مواقع دیدگاه کُند بودن اندیکاتورها فقط به اطلاعات اندک معامله گران کم تجربه یا آموزش ضعیف این افراد مربوط می شود.

با انواع اندیکاتورها آشنا شوید

در تحلیل تکنیکال، تعداد بی شماری اندیکاتور وجود دارد. اما در نهایت، همه آنها به سه گروه اصلی تقسیم می شوند:

۱- مومنتوم

اندیکاتورهای این گروه به دلیل نوسانات مثبت و منفی در یک چهارچوب نموداری مشخص، بیشتر به عنوان «اسیلاتور» شناخته می شوند. این گروه از اندیکاتورها در زمینه تحلیل نسبت قدرت بین خریداران و فروشندگان به ما کمک می کنند تا اکثریت غالب بازار، وضعیت قدرت روند و ارتباط جهت حرکات قیمت با شیوه تشکیل کندل استیک ها را بهتر درک کنیم.

۲- روندیاب

از اندیکاتورهای روندیاب برای «تحلیل و تشخیص روند غالب بازار» استفاده می کنند. معمولا روندیاب ها در جریان بازار خنثی کارایی مناسبی ندارند. اما حین برقراری روند در بازار یکی از مهم ترین ابزارهای تحلیل قیمت به شمار می روند.

۳- نوسان نما

نوسان نماها «مقدار و بازه نوسانات قیمت» را بررسی می کنند. اطلاعات حاصل از این اندیکاتورها در تعیین عناصر اصلی هر سفارش معاملاتی شامل حد سود، زیان و حجم معامله، اهمیت به سزایی دارند.

چند و چون انتخاب درست اندیکاتورها

یکی از مهم ترین نکته ها در انتخاب اندیکاتور این است که نباید دو یا چند اندیکاتور هم گروه را با هم به کار بگیریم. با در نظر داشتن این اصل، به سادگی می توانیم از دریافت سیگنال های تکراری جلوگیری کنیم. مثلا اگر یک فرد از دو یا چند اندیکاتور مومنتوم استفاده کند در اغلب اوقات سیگنال های معاملاتی مشابهی را دریافت خواهد کرد. شاید این گواه های تحلیلی یکسان و متعدد، تاثیر قابل توجهی در شیوه تصمیم گیری او داشته باشند. حتی برخی از معامله گران اهمیت دوچندانی برای هر کدام از این سیگنال ها قائل می شوند. زیرا به طور ناگهانی تمام اندیکاتورها یک سیگنال خرید یا فروش واحد را صادر کرده اند؛ غافل از آنکه تمام این اندیکاتورها ماهیت مشابهی دارند و سیگنال های بعدی، اضافی به شمار می روند.

ادامه مطلب
مهم ترین ابزار تحلیل نموداری
مهم ترین ابزار تحلیل نموداری در...

تحلیل تکنیکال و درک ماجراهایی که در هر نمودار رخ می دهد، می تواند در انتخاب بهترین تصمیم معاملاتی راهگشای معامله گران حرفه ای باشد. در این میان، استفاده از ابزارهای تحلیل نموداری مکمل در تحلیل تکنیکال نیز می تواند کار با این نمودارها را بسیار آسان تر کند.

بهترین و مهم ترین ابزارهای تحلیل نموداری

در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ مهم ترین ابزارهای تحلیل نمودار می رویم. با ما همراه باشید.

۱- خطوط روند

این خطوط ابزار ساده ای برای توصیف روند جاری بازار هستند و در فرآیند تحلیل تکنیکال بازارهای مالی کاربردهای متنوع و فراوانی دارند.

ترسیم خط روند

رویکردهای مختلفی برای ترسیم خط روند وجود دارند. اما معمولا خطوط روند به وسیله اتصال نقاط کف یک روند صعودی یا اتصال سقف ها در طول یک روند نزولی ترسیم می شوند. این روش، پایه های تحلیلی قدرتمندی دارد. بر اساس تئوری های ابتدایی برای تحلیل تکنیکال یک خط روند باید آن خط از طریق اتصال حداقل سه نقطه در نمودار قیمت تشکیل شده باشد. شاید با اتصال هر دو نقطه تصادفی در نمودار نیز یک خط روند ترسیم شود، اما خطوط روند فقط زمانی تاثیرگذار هستند که نقطه برخورد سومی هم وجود داشته باشد. هم چنین باید مطمئن شویم که خط روند تداخل چندانی با خود کندل استیک ها نداشته باشد. به یاد داشته باشید که همواره باید از ترسیم خطوط روند متقاطع با بدنه شمع های قیمتی پرهیز کنید. با این وجود، شاید یک خط روند که با سایه های داخل کندل تداخل دارد، تحت شرایط خاصی عملکرد مناسبی از خود نشان دهد.

توصیف شرایط روند جاری همیشه بر اساس خطوط روند امکان پذیر نیست. زمانی که شرایط مناسب برای رسم یک خط روند منطقی در نمودار وجود ندارد، نباید خود را مجبور به کشیدن خط های روند کنیم. طی روند قیمتی که در تصویر زیر نشان داده ایم به واسطه اتصال نقاط کف به یکدیگر خط روند درستی ترسیم شده است. ایجاد سومین برخورد، نشانی از نخستین تایید خط روند به شمار می رود. نقطه تماس چهارم نیز نشانه دیگری از اعتبار بالای آن خط روند است. خطوط روند به طور یکسان توسط معامله گران پیرو و برخلاف روند استفاده می شوند. دسته اول – یعنی معامله گران پیرو روند – از بازگشت قیمت به این خطوط برای ورود به بازار در جهت روند غالب استفاده می کنند. نقطه (۴) در تصویر زیر، چنین موقعیتی را به تصویر می کشد. دسته دوم یعنی معامله گران خلاف روند، برای پیش بینی تغییر جهت بازار، منتظر شکست خطوط روند هستند و پس از تایید شکست، وارد بازار می شوند.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

خطوط روند ابزاری برای توصیف فازهای مختلف روند بازار هستند. برای داشتن یک خط روند معتبر به حداقل سه نقطه برخورد نیاز دارید.

زاویه خط روند

شیب امواج روند، نشان دهنده وضعیت افزایشی یا کاهشی قدرت روند است. الگوی بازگشتی نموداری (Bump and Run Reversal) که به اختصار (BARR) نامیده می شود، نوعی الگوی صعود و سقوط شدید است که از دو گام کلی زیر تشکیل می شود:

در این گام، قیمت به صورت ملایم رشد می کند که به آن «فاز تشکیل» می گویند. در ادامه اگر روند قیمت شدت بگیرد و از خط روند قبلی دور شود، بدان معنی است که بخش اول الگو یعنی حرکت صعودی شدید انجام شده است. از دست رفتن پایداری روند بعد از یک حرکت صعودی شدید قابل پیش بینی است؛ همین نکته، دلیل تشکیل الگوی (BARR) به شمار می رود. در واقع، افزایش چشم گیر زوایای خطوط روند یک نشانه احتیاطی برای معامله گران است. سیگنال بازگشت روند و تشکیل بخش دوم الگو نیز زمانی صادر می شود که قیمت، خط روند پر شیب قبلی را بشکند یا همچون شرایط موجود در تصویر زیر، یک کف جدید در نمودار تشکیل دهد.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

تحلیل تکنیکال نمودار فوق یک روند صعودی فزاینده را به همراه افزایش شیب خطوط روند نشان می دهد. قیمت این سهم در جریان فاز صعودی به صورت عمودی افزایش یافته است. این مورد، نشانه هایی از وجود حباب در قیمت را به تصویر می کشد. اگر قیمت، کف قبلی و هم چنین خط روند را به سمت پایین بشکند، به احتمال زیاد، روند نزولی جدید آغاز خواهد شد. سیگنال بعدی خط روند زمانی صادر می شود که روندهایی با زاویه کم یا کاهشی در نمودار شما شکل بگیرند. اگر قیمت در یک جهت مشخص به آرامی حرکت کند و زاویه روند، بسیار صاف باشد این شرایط به احتمال زیاد نشان دهنده عدم حمایت کافی بازیگران غالب بازار از روند فعلی و متعادل بودن نسبت قدرت خریداران و فروشندگان خواهد بود.

در واقع، برقراری چنین وضعیتی مانع از افزایش یا کاهش سریع قیمت می شود. الگوی «کنج» نمونه کاملا روشنی از این پدیده نموداری است. خط روند موجود در سمت چپ تصویر زیر، شرایطی را نشان می دهد که قیمت طی یک روند صعودی به آرامی و با شیب کمی حرکت می کند. اگرچه این موضوع تسلط خریداران را به تصویر می کشد، اما نشانه ای از ضعف تمایلات خرید در بازار است. زمانی که پتانسیل جذب تمام سفارش های خرید توسط فروشندگان وجود داشته باشد، یک تغییر جزئی عاملی برای تغییر روند خواهد بود. در نهایت شکست خط روند، تغییر جهت قیمت را تایید می کند. ایجاد روند نزولی پس از شرایط فوق نشان می دهد که یک خط روند مسطح نشانه مناسبی برای تشخیص نقطه پایان روند فعلی است. در انتها فروشندگان نیز به تدریج قدرت خود را از دست می دهند و نسبت تعادل قدرت میان بازیگران بازار بیشتر می شود؛ این ویژگی، اساس تشکیل الگوی کنج است.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

همان طور که بر اساس شرایط خطوط روند و کاهش زاویه آن ها نشان داده شده، روند نزولی موجود در سمت راست تصویر به سوی مسطح شدن پیشروی کرده است.

نقاط تلاقی (همپوشانی)

اگر دو یا چند الگو، ابزار تحلیل یا ساختار نموداری مانند کنج، الگوهای کندل استیکی و خطوط روند هم زمان در یک نقطه از نمودار قرار بگیرند و سیگنال مشترکی صادر کنند، قدرت این سیگنال ها با یکدیگر ترکیب می شود و ناحیه بسیار قدرتمندی برای ورود یا خروج از بازار پدید می آید. این پدیده در تحلیل تکنیکال «تلاقی» یا «همپوشانی» نام دارد. هر چه ابزارهای تکنیکالی بیشتری سیگنال یکسانی را در یک نقطه تلاقی صادر کنند، معمولا قدرت آن سیگنال معاملاتی متناسب با تعدد گواه های تحلیلی افزایش پیدا می کند. مثلا در مباحث کلی تحلیل تکنیکال ثابت شده که ترکیب الگوهای منفرد شمعی با ساختارهای نموداری در مقیاس بزرگ تر بسیار مفید واقع می شود. نمونه این موضوع کندل پوششی رد شکست در انتهای یک الگوی کف دوقلوی صعودی است. بر اساس آمار، تحلیل تکنیکال در میان سایر روش های تحلیل بازار از کارایی بالاتری برخوردار است، چون میلیون ها معامله گر از این روش تحلیل استفاده می کنند. این شرایط باعث ایجاد اصل «پیشگویی خود تحقق پذیر» می شود. بدون تردید، همه معامله گران از الگوی سر و شانه، خطوط روند یا الگوهای کندل استیکی استفاده نمی کنند. اما اگر چند الگو یا سیگنال به طور هم زمان اتفاق بیفتند معامله گران بیشتری از این شرایط با خبر می شوند و با نتیجه گیری مشابه خود باعث افزایش احتمال برد آن موقعیت معاملاتی می شوند.

شکست خطوط روند

شکست خط روند فعال، یکی دیگر از سیگنال های معاملاتی قدرتمند به شمار می رود. در بیشتر موارد این سیگنال چرخش، جهت روند بازار را پیش بینی می کند و نشان دهنده ایجاد تغییر در ساختار روند بازار است. تصویر زیر، چندین خط روند درست را نشان می دهد که اصل حداقل سه برخورد در ترسیم همه آن ها رعایت شده است. همان طور که مشاهده می کنید در بیشتر موارد، شکست قطعی خط روند باعث ایجاد روند جدیدی خواهد شد. نکته جالب این است که شکست خط روند نسبت به تغییر در ساختار کف و سقف های بازار تقدم دارد. زمانی که قیمت در جریان یک روند صعودی خط روند را می شکند در بیشتر مواقع پیش بینی تشکیل نقاط سقف پایین تر در نمودار امکان پذیر می شود. شکست خط روند، سیگنال اصلی را صادر می کند. چون به دلیل آن شکست، تغییر روند آغاز می شود.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

شکست خطوط روند درست می تواند فرصت های معاملاتی مناسبی را برای معامله گران رقم بزند. همان گونه که با علامت های ضربدر قرمز در تصویر نشان داده ایم، تغییر در ساختار نقاط کف و سقف بازار پیش از شکست نیز به روشنی قابل مشاهده است.

ماهیت خطوط روند

گاهی روش ترسیم و استفاده از خطوط روند برای معامله گران مشکل ساز می شود. چون همیشه موقعیت مناسب برای رسم یک خط روند درست مهیا نیست. اگر در شیوه استفاده درست از خطوط روند تجربه و اطمینان کافی ندارید از ترکیب آن ها با شکست سطوح افقی استفاده کنید. با استفاده از این روش، تحلیل و معامله گری شما علمی تر می شود. پس بر پایه سیگنال اولیه به هنگام شکست خط روند معامله نکنید. بلکه فقط پس از شکست یک ناحیه و تشکیل سقف یا کف جدید درباره گرفتن موقعیت های معاملاتی تصمیم بگیرید. این سیگنال ها همیشه و پیوسته ایجاد می شوند. به این ترتیب، معامله گر نیازی به صبر بیش از حد برای مشاهده یک سیگنال ورود ندارد. اما با این وجود نیز همواره می توانید کیفیت معاملات خود را ارتقا دهید و با اضافه کردن دیگر ابزارهای تحلیلی به استراتژی معاملاتی خود، سیگنال های قدرتمند چندوجهی – نقاط تلاقی – از نمودار قیمت دریافت کنید.

۲- منظور از حمایت و مقاومت چیست؟

حمایت و مقاومت از مهم ترین مفاهیم تحلیل تکنیکال هستند که در بیشتر استراتژی های معاملاتی استفاده می شوند. حمایت و مقاومت ابزارهای ایدئالی برای تشخیص سطوح قیمتی مهم هستند و به صورت ابزار تحلیلی جانبی – گواه تایید – در نقاط تلاقی نیز کاربرد دارند.

نگاهی به شیوه ترسیم نقاط حمایت و مقاومت

به بیان ساده، حمایت و مقاومت، نقاطی از نمودار را شامل می شوند که قیمت در گذشته با رسیدن به این سطوح واکنش بازگشتی از خود نشان داده است. نقطه توقف روند صعودی و ایجاد یک بازگشت نزولی در نمودار «مقاومت» نامیده می شود. در طرف مقابل، «حمایت» به محلی از نمودار قیمت گفته می شود که به واسطه ضعف قدرت فروشندگان، ادامه روند نزولی غیرممکن گشته و یک بازگشت صعودی ایجاد شده است. خطوط افقی بالا و پایینی تصویر زیر به ترتیب مقاومت و حمایت را نشان می دهند. همانند خطوط روند، قاعده حداقل سه برخورد به هنگام ترسیم حمایت و مقاومت نیز اعمال می شود. در واقع، اعتبار یک سطح نموداری به واسطه حداقل سه واکنش بازگشتی قیمت در برخورد با این نقاط مشخص خواهد شد.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

سطوح حمایت و مقاومت از نقاط بازگشتی مهم در نمودار به شمار می روند.

سطوح حمایت و مقاومت چه منطقی را دنبال می کنند؟

حمایت و مقاومت، سطوح کلیدی نمودار قیمت را نمایش می دهند. چون اگر قیمت بارها به یک سطح مشخص برخورد کند و از آنجا بازگردد، نشانه ای از اهمیت فوق العاده آن سطح به شمار می رود. به زبان ساده، در شرایط جاری بازار بسیاری از سرمایه گذاران موقعیت های معاملاتی خود را بر مبنای این نقاط از نمودار انتخاب می کنند. اگر یک روند صعودی پس از چندین بار برخورد به یک سطح مقاومتی از شکست آن ناتوان باشد، این به معنی تغییر ناگهانی نسبت قدرت میان خریداران و فروشندگان در سطح مقاومتی است. در این ناحیه، خریداران به طور کامل از بازار خارج نمی شوند. اما بی درنگ با شروع روند نزولی جدید قدرت غالب بازار به نفع فروشندگان تغییر می کند.

نگاهی به حمایت و مقاومت به عنوان سطوح بازگشت روند

به روش های مختلفی از حمایت و مقاومت برای گرفتن تصمیم های معاملاتی در بازارهای مالی استفاده می شود. بر اساس تئوری های سنتی تکنیکال، کاربرد اصلی این سطوح برای تشخیص نقاط احتمالی بازگشت روند در آینده است. اگر قیمت در جریان روند صعودی باشد و سپس به سطح مقاومتی قبلی خود نزدیک شود بسیاری از معامله گران برای استفاده از پتانسیل ایجاد بازگشت در روند بازار و گرفتن موقعیت معاملاتی فروش تا زمان رسیدن به سطح مورد نظرشان و مشاهده واکنش قیمت منتظر می مانند. برای افزایش شانس موفقیت خود در یک فرصت معاملاتی باید از ورود کورکورانه به معامله در هر سطح حمایت یا مقاومت پرهیز کنید.

در چنین شرایطی بهترین راهکار این است که منتظر جمع شدن چندین گواه معاملاتی یا ایجاد یک نقطه تلاقی باشید. مثلا ایجاد یک الگوی سر و شانه یا کف دوقلو در یک سطح حمایتی می تواند احتمال به دست آوردن نتیجه مثبت را افزایش دهد. در سمت راست تصویر زیر، نشان داده ایم که چگونه الگوی سر و شانه موجود در سمت چپ، خیلی دقیق روی یک سطح مقاومتی بلندمدت – نقطه (۴) در سمت راست تصویر، محل تشکیل الگوی سر و شانه را نمایش می دهد – تشکیل شده است. در واقع، بزرگنمایی و بررسی تصویر بزرگ تری از فعل و انفعالات نمودار می تواند در فهم بهتر بازار و دیدن سرنخ های مهم به شما کمک کند.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

وقتی تصویر را بزرگ نمایی کنیم، الگوی سر و شانه که خیلی دقیق در انتهای حرکت صعودی و پایین تر از سطح مقاومتی مهم تشکیل شده است را مشاهده خواهیم کرد. به این ترتیب می توانید در نقاط تلاقی نمودار و با اطمینان بالاتری معامله کنید.

ماجرای جذب سفارش ها در حمایت و مقاومت

بخش های حمایت و مقاومت همیشه توانایی جلوگیری از پیشروی روند بازار را ندارند. در بسیاری از مواقع شکست های قیمت هم می توانند سیگنال های معاملاتی با درصد موفقیت بالا را صادر کنند. بر اساس اصول تحلیل تکنیکال سنتی، هر چه قیمت، تعداد برخورد بیشتری به یک سطح حمایت یا مقاومتی داشته باشد آن سطح قدرتمندتر می شود. با این وجود، در درستی این تئوری تردیدهایی به وجود آمده است. به طور کلی با رسیدن قیمت به یک سطح حمایت یا مقاومت، تعادل قدرت میان خریداران و فروشندگان تغییر می کند. اگر طی روند صعودی قیمت به یک سطح مقاومتی برسد، فروشندگان بیشتری وارد بازار می شوند و موقعیت معاملاتی فروش را می گیرند. چنانچه قیمت دوباره به همان سطح مقاومتی برگردد، فروشندگان کمتری در این ناحیه وارد بازار می شوند و فرآیند کاهش تعداد سفارش های فروشندگان در طول برخوردهای بعدی نیز ادامه پیدا می کند. به این پدیده «جذب سفارش های معاملاتی» می گویند.

بعد از مدتی، مقاومت کم کم ضعیف می شود و خریداران دیگر با قدرت جدی روبه رو نخواهند بود. در نهایت، قیمت با ایجاد یک شکست رو به بالا روند صعودی خود را ادامه می دهد. یک سطح مقاومتی را در نظر بگیرید که به واسطه ایجاد چندین شکست کاذب به طور فزاینده ای ضعیف شده است و قیمت سریع تر از دفعه های قبلی به این سطح بازگشته یا شیوه تشکیل الگوهای قیمتی مانند «مثلث» یا «فنجان و دسته» را به دقت بررسی کنید. به این ترتیب، پدیده جذب سفارش ها در جریان شرایط و این الگوها به چشم می خورد. تصویر زیر، چند مثال واقعی از جذب سفارش ها را به تصویر می کشد. همان طور که فلش نقطه چین نشان می دهد، قیمت نقره هر بار زودتر از دفعه های قبلی به مقاومت باز می گردد. این شرایط نشان می دهد که هر بار معامله گران کمتری تمایل داشتند تا در این سطح تصمیم به فروش بگیرند. در نتیجه، آن مقاومت نیز پی در پی ضعیف شده است. بنابراین دقیقا قبل از وقوع شکست و در انتهای پیکان نقطه چین، قیمت، شتاب صعودی بالایی را تجربه کرده است. اما سرانجام قیمت سطح مقاومتی را می شکند و روند صعودی تا زمان ایجاد تمایلات فروش قدرتمند در بازار ادامه خواهد یافت.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

می توان پدیده جذب سفارش ها را در این تصویر مشاهده کرد. هر بار که قیمت به این سطح می رسد، آن مقاومت به تدریج ضعیف تر می شود.

۳- تقابل سطوح و نواحی

قیمت یک گزینه بسیار پویا است. مفهوم سنتی خطوط باریک حمایت و مقاومت منفرد نشان می دهد که این ابزار در بیشتر موارد فقط اندکی مفید بوده است. به همین دلیل، بسیاری از معامله گران تمایل چندانی به استفاده از این ابزار تحلیلی ندارند. بنابراین همواره پیشنهاد می کنیم که برای تفسیر بهتر نمودار قیمت از نواحی حمایت و مقاومت استفاده کنید. تصویر زیر، یک نمودار با سطوح قیمت سنتی تحت عنوان حمایت و مقاومت را نشان می دهد. در نگاه اول، نوسانات قیمت، تغییرات روند و نقاط بازگشت بازار به روشنی مشاهده می شوند.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

با دقت به نمودار، ترسیم خطوط حمایت و مقاومت برای تعیین نقاط بازگشت بازار موثر به نظر می رسد. طی بررسی دقیق نمودار این نکته مشخص می شود که سطوح حمایت و مقاومت به طور کلی تاثیر چندانی نداشته اند و در بیشتر موارد، قیمت تمایل به نادیده گرفتن یا عبور از این سطوح دارد. این موضوع در زیر نیز به خوبی نشان داده است. وقوع پیاپی این خطاها باعث ایجاد ناامیدی شدید در معامله گرانی می شود که به دلیل کمبود وجه تضمین اولیه، یک موقعیت معاملاتی سودده را از دست می دهند یا به دلیل رسیدن قیمت به ناحیه حد ضرر مجبور به خروج زودهنگام از موقعیت معاملاتی خود هستند. زمانی که یک معامله گر موقعیت سوددهی را از دست می دهد، تمایل دارد تا برای جبران آن ضرر، باز هم  دست به معامله بزند. اما اگر خیلی زود از معامله خارج شود، در آینده نسبت به خروج از معاملات بسیار بی دقت عمل خواهد کرد. معامله گرانی که درگیر چنین وضعیتی باشند، همیشه در حالت واکنش سریع قرار می گیرند و شرایط معاملاتی نامناسبی را تجربه می کنند. این وضعیت می تواند، باعث  خطاهای بزرگ و نهادینه شدن رفتارهای اشتباه معامله گری در افراد شود.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

طی بررسی دقیق تر متوجه می شویم که قیمت به ندرت واکنش دقیقی نسبت به این سطوح دارد. در بیشتر موارد، بیش از حد حرکت می کند یا خیلی زودتر بازمی گردد.

در تصویر زیر مشاهده می کنیم که به احتمال زیاد، در نظر گرفتن سطوح حمایت و مقاومت به صورت یک ناحیه، عملکرد بهتری دارد. چون به این وسیله ارزش تحلیلی این مفاهیم افزایش پیدا می کند. استفاده از نواحی حمایت و مقاومت به شما کمک می کند تا گرفتار سیگنال های معاملاتی کاذب و بی موقع نشوید. شاید در نگاه اول، این نواحی عریض به نظر برسند اما یک معامله گر باید این مناطق نموداری را محدوده هایی شامل نوسانات کاذب در نظر بگیرد و از گرفتن موقعیت های معاملاتی در این نواحی دوری کند. این روش برای سبک تحلیلی «چند زمانی» یا «مولتی تایم فریم» نیز ایدئال تلقی می شود. به این ترتیب که سطوح مهم در تایم فریم بزرگ تر را شناسایی می کند. سپس ورود به معامله بر اساس نقاط تلاقی تایم فریم های کوچک تر انجام می شود. مثلا معامله گر نواحی مهم مورد نظر خود را در تایم فریم روزانه مشخص می کند و در ادامه به دنبال فرصت های معاملاتی در تایم فریم های میان روزی – یک ساعته – می گردد.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

یکی از دلیل های ترسیم بخش ها این است که می خواهیم ارزش تحلیلی حمایت و مقاومت ها در راستای فیلتر نوسانات کاذب قیمت افزایش پیدا کند.

آشنایی با نواحی عرضه و تقاضا

مفهوم نواحی عرضه و تقاضا شبیه همان سطوح حمایت و مقاومت هستند و حتی کاربرد مشابهی نیز دارند. اما این مفاهیم تفاوت های مهمی با یکدیگر دارند. این موضوع باعث می شود تا معامله گران هر دوی آن ها را هم زمان و برای تشخیص تاثیرگذارترین نواحی در نمودار قیمت به کار ببرند.

منطق نواحی عرضه و تقاضا

محدوده های عرضه و تقاضا معمولا نواحی نسبتا باریک نموداری هستند. قیمت، تنها کمی قبل از حرکت شدید در جهتی مشخص و به هنگام شروع یک روند قوی جدید در آنجا توقف کوتاهی خواهد داشت. در این مناطق از نمودار، نسبت قدرت میان خریداران و فروشندگان به سرعت تغییر می کند. همین موضوع باعث دور شدن قیمت از این نواحی با حرکت تکانه ای شدیدی می شود. رفتار قیمتی یک ناحیه تقاضا در تصویر زیر به خوبی نشان داده شده است. مثلا اگر در ناحیه تقاضای شماره (۱) شکست صعودی قوی و ناگهانی داشته باشیم، نشان از جذب ناگهانی تمام سفارش های فروش توسط خریداران است.

این نبود تعادل معمولا در نواحی تقاضای معتبر بدون هیچ نشانه ای و به صورت لحظه‎ای ایجاد می شود که بیانگر تجمیع تقاضای خرید به صورت منبعی بالقوه در این ناحیه و لغو ناگهانی بخش عمده سفارش های فروش است. هم چنین به احتمال زیاد هنگام بازگشت مجدد قیمت به ناحیه تقاضا – محل ضربدر قرمز – علاقه به خرید وجود داشته باشد. چون همه فعالان بازار در جریان حرکت اول قیمت موفق به ورود نشده اند. بنابراین معامله گرانی که از مفهوم تقاضا پیروی می کنند در این مناطق به دنبال سایر سرنخ ها و گواه های تحلیلی هستند تا امکان استفاده از فرصت معاملاتی در حرکت بعدی صعودی را داشته باشند.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

در نقطه (۱) شاهد یک شکست قیمت سریع و شارپی هستیم که نشانه ای از قدرت بالای خریداران است. این منطقه از نمودار قیمت در تحلیل تکنیکال «ناحیه تقاضا» نام دارد. اگر قیمت به این ناحیه بازگردد تقاضای خرید دوباره فعال می شود و قیمت می تواند بار دیگر روند صعودی جدیدی را آغاز کند.

آشنایی با شیوه ترسیم نواحی عرضه و تقاضا

روش های مختلفی برای رسم نواحی عرضه و تقاضا در نمودار قیمت وجود دارند. پنج عامل مهم در این زمینه عبارت اند از:

نوسانات ملایم

نواحی عرضه و تقاضای معتبر معمولا تا حدودی باریک هستند و قیمت نوسانات قوی در طول این فاز تثبیت کوتاه مدت نخواهد داشت. این موضوع نشان دهنده وجود یک تعادل مناسب در قدرت بازیگران بازار است.

شکست به موقع

فاز تثبیت معمولا کوتاه است و قیمت برای طولانی مدت در یک ناحیه عرضه یا تقاضا توقف نمی کند. در واقع، با وجود تغییر ناگهانی تمایلات خرید و فروش در بازار، این عدم تعادل نباید خیلی طولانی شود. بخش سمت چپ تصویر زیر، یک ناحیه عرضه را به تصویر می کشد. به دلیل اینکه قیمت زمان زیادی را در جریان فاز تثبیت اولیه و تبدیل به یک روند خنثی نمی گذراند، به دنبال آن یک بازگشت بسیار قوی ایجاد می شود. این ویژگی ها وجود یک ناحیه عرضه معتبر را تایید می کنند. ورود مجدد قیمت – محل ضربدر قرمز – به این ناحیه باعث ایجاد یک روند نزولی قوی خواهد شد.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

ناحیه عرضه در سمت چپ نمودار به واسطه دو کندل استیک و پیش از شکست قیمت با مونتوم بالا ایجاد شده است. در نقطه ورود مجدد – محل ضربدر – تمایلات به فروش دوباره افزایش یافته و قیمت سقوط می کند.

شکست قوی

شکست – یا بازگشت – قوی مهم ترین ویژگی نواحی عرضه و تقاضا است. هر چه قدرت دور شدن قیمت از ناحیه اولیه بیشتر باشد، احتمال وجود چنین واکنشی در برخورد بعدی نیز افزایش پیدا می کند. در تصویر زیر، یک ناحیه عرضه قوی را نشان داده ایم. همان طور که ملاحظه می کنید، دور شدن قیمت از ناحیه عرضه با قدرت بالایی همراه است و باعث یک روند نزولی شدید می شود. دومین علامت ضربدر، بازگشت مجدد قیمت به ناحیه عرضه را نمایش می دهد. با مشاهده تصویر متوجه می شویم که به واسطه هر بار رسیدن قیمت به این منطقه یک حرکت نزولی ایجاد می شود.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

شکست نزولی ناحیه عرضه در سمت چپ نمودار طی دو کندل استیک و بدون هیچ علائم و نشانه ای اتفاق افتاده است. این یک عدم تعادل شدید و ناحیه عرضه قوی را نشان می دهد. در صورت بازگشت مجدد به ناحیه عرضه، به دلیل ایجاد تمایل به فروش در بازار قیمت دو بار – نقاط ضربدر قرمز – افت می کند. تصویر زیر یک منطقه تقاضا را نشان می دهد. قیمت پس از یک روند نزولی به طور ناگهانی از نقطه (۱) در سمت چپ تصویر با یک حرکت شدید به سمت بالا حرکت کرده است. این بازگشت یا واکنش صعودی قوی به وجود تمایلات خرید سنگین در این ناحیه اشاره می کند. قیمت در نقاط (۲) و (۳) به ناحیه تقاضا بازمی گردد و هر بار کاملا به سمت بالا رانده می شود. بر اساس شیوه واکنش، ناحیه تقاضای اولیه در نقطه (۱) می توان فهمید که تمام تمایلات فروش بی درنگ توسط خریداران جذب می شوند.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

در نقطه (۱) ناحیه تقاضا تشکیل شده و تقاضای خرید به قدری بالا است که قیمت، صدها واحد به سمت بالا حرکت می کند. در نقطه (۲) اگرچه قیمت تا اندازه ای به کمتر از ناحیه اولیه سقوط کرده است، اما بازگشت صعودی دوباره یک ناحیه واکنش قوی و عدم تعادل قابل توجهی را نشان می دهد. در نقطه (۳) نیز تمایلات خرید بار دیگر افزایش یافته است و دوباره روند صعودی شروع می شود.

  • جذب سفارش ها

متناسب با تعداد برخورد به سطوح قیمتی از قدرت جذب سفارش ها کاسته می شود. بنابراین فقط اولین یا حداکثر دومین برخورد به نواحی عرضه و تقاضا برای گرفتن موقعیت های معاملاتی مناسب ارزیابی می شوند. در واقع با هر بار ورود مجدد قیمت به این نواحی، بخشی از سفارش های خرید یا فروش موجود مورد استفاده قرار می گیرند. در نهایت، آن ناحیه تاثیر و کاربرد خود را از دست می دهد.

  • ساختار شکست کاذب

نقاط تلاقی همیشه در نواحی عرضه و تقاضا یافت نمی شوند. اما وجود این عوامل، کیفیت سیگنال های معاملاتی صادر شده از این نواحی را تا حد زیادی بهبود می بخشند. ساختار شکست کاذب که به آن «الگوی فنر» نیز می گویند تلاش نافرجام قیمت برای شکست ناحیه ای را به تصویر می کشد که در آن روند بازار بی درنگ پس از شکست ناموفق معکوس شده است. در سمت چپ تصویر زیر، یک ناحیه عرضه شامل الگوی شکست کاذب را نشان داده ایم. با دقت به نمودار متوجه خواهیم شد که تلاش قیمت در راستای ایجاد یک حرکت صعودی بی درنگ خنثی شده است. فروشندگان با مشاهده این تحرکات وارد بازار شده اند و جهت قیمت را به طور کامل معکوس کرده اند. نتیجه این کار باعث ایجاد یک روند نزولی شدید شده است. در واقع، عدم تعادل میان قدرت خریداران و فروشندگان در این نواحی نمودار باید به میزان قابل توجهی زیاد باشد. به دلیل این عدم تعادل قدرت بازیگران بازار، هر بازگشت قیمت به ناحیه عرضه باعث ایجاد یک حرکت نزولی جدید می شود.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

ناحیه عرضه در سمت چپ با یک الگوی فنر همراه شده است. در جریان حرکات بعدی قیمت، چندین واکنش نزولی مشاهده می شوند که نشان دهنده قدرت ناحیه عرضه هستند.

۴- تله نموداری چیست؟

بیشتر معامله گران با تجربه در طول مدت فعالیت خود در بازارهای مالی با فرصت های معاملاتی روبه رو شده اند که در نگاه اول بسیار مناسب به نظر رسیده اند. اما پس از گذشت مدت کوتاهی بازار بر خلاف شرایط مورد نظر حرکت کرده است. در بیشتر موارد با بررسی گذشته نمودار به سرعت متوجه می شویم که گرفتار یک تله نموداری گشته ایم و خیلی زود وارد معامله شده ایم. درک چگونگی وقوع این اتفاق و شیوه پرهیز از چنین موقعیت های معاملاتی، گامی مهم در زمینه تبدیل شدن به یک معامله گر موفق است.

ساز و کار ایجاد یک تله صعودی

برای درک شیوه تشکیل یک تله قیمتی باید فعل و انفعالات میان خریداران و فروشندگان را به دقت تجزیه و تحلیل کنیم. نمودار موجود در تصویر زیر یک تله صعودی را به روشنی نشان می دهد.

  1. در ابتدا و طی یک روند نزولی عادی، قیمت نوسانات کاهشی را تجربه می کند. بسیاری از معامله گران به این نتیجه می رسند که با از دست دادن حرکات ابتدایی این روند، فرصت های سودآور آینده را نیز از دست خواهند داد. اکنون آن ها بی صبرانه منتظر فرصت ورود بعدی هستند.
  2. قیمت یک کف بازگشتی می سازد. بر اساس تئوری کلاسیک داو، اکنون معامله گران منتظر شکست آن کف قیمتی برای ورود به موقعیت معاملاتی فروش هستند.
  3. آن کف قیمتی شکسته شده و فروشندگان وارد بازار می شوند. در ادامه بازار افت می کند. این ماجرا باعث می شود که معامله گران دارای موقعیت فروش، احساس خوبی داشته باشند. همین کاهش نسبی قیمت، باعث اطمینان نسبی از شروع روند نزولی و ورود فروشندگان بیشتر می شود. در بیشتر موارد، شروع پرقدرت شکست های قیمتی در تحلیل تکنیکال قابل مشاهده است. این یکی از دلایل اصلی جذابیت کاذب تله های قیمتی و به دام افتادن معامله گران مبتنی بر شکست به شمار می رود.
  4. ناگهان قیمت بالا می رود و معامله گران را به دام می اندازد! بازگشت خود به خودی قیمت پس از شکست جعلی در جریان یک تله نموداری بسیار قوی، معمولا فقط با یک کندل یا جهش شدید قیمت اتفاق می افتد. در بیشتر موارد، شکست نزولی کاذب توسط معامله گران حرفه ای آغاز می شود. به محض اینکه آنها از عملکرد موفق تله قیمتی و به دام افتادن فروشندگان تازه کار اطمینان حاصل کنند، به قصد بازگشت بازار موقعیت معاملاتی خرید می گیرند.
  5. پس از بازگشت قیمت، روند صعودی پیوسته در حال شتاب گرفتن است و فروشندگان ناگهان با ضرر بزرگی روبه رو می شوند. نکته جالب این است که آن ها برای خروج از بازار به ناچار باید موقعیت معاملاتی خرید – معکوس – بگیرند که همین باعث افزایش سرعت روند صعودی قیمت می شود.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

سازوکار تله قیمتی و شکست جعلی در این نمودار نفت خام کاملا مشخص است.

چگونه از تله های قیمتی دوری کنیم؟

همیشه نمی توان در پرهیز از تله های قیمتی موفق عمل کرد. در واقع، ضررهای گاه و بیگاه در فرآیند معامله گری چیزی عادی است. اما در بیشتر موارد با رعایت دو نکته زیر می توانیم تا اندازه زیادی از این تله ها دوری کنیم:

۱- از ورود دیرهنگام خودداری کنید

بیشتر تله ها پس از یک فاز روندی بلندمدت ایجاد می شوند. معامله گران در جهت روند باید از ورود دیرهنگام به یک روند قیمت پرهیز کنند و بسیار مراقب باشند. چون احتمال معکوس شدن یک روند دارای چهار یا پنج موج قیمتی کامل، بسیار بیشتر است. این نکته به ویژه در زمان تشکیل یک الگوی کنج یا مسطح شدن روند کاربرد دارد.

۲- منتظر تایید شکست بمانید

اگر همیشه به دنبال تایید قطعی شکست ها و سپس ورود به معامله باشیم، خودبه خود بسیاری از تله های قیمتی غربال می شوند. هیچ گاه از تحرکات قیمتی قبل از تثبیت شکست، برای ورود به بازار استفاده نکنید. پیشنهاد می شود که برای گرفتن تصمیم های معاملاتی، منتظر بسته شدن کندل استیک ها باشید. در واقع، برای تایید یک شکست قیمت، کندل باید سقف یا کف قیمتی قبلی را به طور کامل شکسته باشد و بیرون از آن بسته شود. همین نکته ساده می تواند احتمال به دام افتادن شما توسط یک تله قیمتی را تا حد قابل قبولی کاهش دهد. هم چنین رعایت این قاعده صبر شما را آزموده و از تاثیرگذاری طمع در فرآیند معامله گری جلوگیری می کند. به هر حال انتظار برای تایید شکست قیمت در بلندمدت استراتژی بهتری به شمار می رود. اگر با وجود رعایت نکته های گفته شده، در جریان یک موقعیت معاملاتی متوجه شدید که توسط یک تله قیمتی به دام افتاده اید برای پیش گیری از مشکلات بعدی باید اشتباه خود را بپذیرید و از آن معامله خارج شوید.

ساختار تله کف و سقف دوقلو

در بیشتر موارد، سقف و کف های دوقلو نواحی نموداری ایدئالی برای تشخیص و معامله با تله های قیمتی هستند. بسیاری از معامله گران شکست ها را نیز در همین سطوح معامله می کنند. عجول بودن نوعی ویژگی شخصیتی است که به ویژه در میان معامله گران دیده می شود. علت ورود زودهنگام به معامله و تاثیر زیاد تله ها به هنگام تشکیل کف و سقف های قیمتی نیز به همین دلیل است. هم چنین تله ها به هنگام ورود زودهنگام معامله گران مبتنی بر شکست در نواحی حمایت و مقاومت نیز مرتب تکرار می شوند. با بررسی سوابق نمودار قیمت، حرکت معکوس بازار پس از به دام انداختن این معامله گران کاملا قابل تشخیص است. متناسب با وجود پتانسیل ایجاد شکست در نمودار، احتمال وجود تله های قیمتی افزایش پیدا می کند.

ساختار شکست کاذب – الگوی فنر – یکی از عوامل مؤثر در نقاط تلاقی است که احتمال وجود یک تله در نمودار را تقویت می کند. هر چقدر سیگنال رد شکست در کندل استیک مربوط به الگوی فنر قدرتمندتر باشد به دلیل خروج پر تعداد معامله گران از بازار در آن ناحیه قیمتی، تله قیمتی تاثیر بیشتری خواهد داشت. تصویر زیر، مثالی از این مورد را نمایش می دهد. در جریان یک روند صعودی قیمت همواره در تلاش است تا سقف های قبلی نمودار را بشکند. اما ناتوانی در ایجاد شکست باعث بازگشت قیمت و ایجاد یک تله نموداری خواهد شد. در نهایت، ایجاد یک روند نزولی جدید اصلا دور از ذهن نیست. چون در جریان تشکیل آن تله قیمتی، تمام سفارش ها خرید توسط فروشندگان جذب می شوند.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

عوامل مختلف در نقطه تلاقی، پتانسیل ایجاد روند نزولی را گوشزد می کنند. تلاش نافرجام برای شکست قیمت در جریان فاز تثبیت، شکست آخرین کف نمودار به همراه خط روند، همگی گواه های معاملاتی نشان دهنده ایجاد روند نزولی هستند.

شکست های کاذب

تشکیل یک ساختار شکست کاذب در چهارچوب الگوی سقف یا کف دوقلو، زمینه مناسبی را برای ایجاد یک تله نموداری قوی فراهم می کند. الگوی فنر موجود در تصویر زیر، شامل یک کندل استیک منفرد است که تلاش نافرجام قیمت برای شکست نقطه سقف قبلی را نشان می دهد. کندل مربوط به شکست کاذب در حالت ایدئال، سایه بلند بالایی دارد که نشان از دفع نیروی حامی شکست و ناتوانی در عبور قیمت از این ناحیه است. شکست صعودی ناموفق این سقف قیمتی نشان می دهد که با وجود تلاش خریداران برای رشد قیمت، در نهایت روند بازار به واسطه اعمال قدرت فروشندگان معکوس شده است. معامله گران تهاجمی و ریسک پذیر می توانند از کندل مربوط به الگوی فنر به عنوان یک سیگنال مستقیم برای ورود به موقعیت معاملاتی فروش استفاده کنند. در طرف مقابل، افراد ریسک گریز منتظر گواه های معاملاتی دیگری نیز هستند و معمولا زمانی وارد بازار می شوند که قیمت، کف قبلی خود را شکسته و یک نقطه پایانی جدید را ثبت کرده باشد.

مهم ترین ابزار تحلیل نموداری

تشکیل الگوی فنر، تلاش ناموفق برای شکست سطوح را نشان می دهد. در واقع، ساختار شکست صعودی جعلی در حال ارسال سیگنالی است که در آن خریداران حضور چشمگیری در بازار ندارند. در ادامه با تکمیل الگوی فنر، روند نزولی از سر گرفته می شود.

ادامه مطلب
معامله گری
معامله گری چیست؟

بازار سهام، هر روز شاهد معامله های بسیار زیادی است. عده ای در این بازار، مشغول فروش سهام و عده ای دیگر، خریدار سهم های دیگران هستند. شاید هر کسی که دستی در خرید و فروش سهام داشته باشد خودش را یک معامله گر بداند یا دست کم ادعا کند که می تواند معامله گری را انجام دهد. اما واقعا معامله گری به چه معنا است؟ در این قسمت از خانه سرمایه مفهوم «معامله گری» را برایتان توضیح می دهیم.

معامله گری چیست و به چه کسی معامله گر می گویند؟

رایج ترین تعریف معامله گری این گونه است:

«معامله گر کسی است که بر اساس پیش بینی صحیح روند آتی قیمت، سعی دارد از خرید و فروش دارایی های مختلف، سود کسب کند.» در ادامه، اجزای مختلف این تعریف را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد.

پتانسیل کسب سود

معامله گری چیست؟

تصویر ۱: نمودار سمت چپ مربوط به جفت ارز (EUR/USD) است که معامله گر با پیش بینی روند صعودی، می تواند از رشد قیمتی آینده این دارایی، سود کسب کند. در نمودار سمت راست که نوسانات شاخص دلار را نشان داده است اگر در زمان مناسب، موقعیت معاملاتی فروش را انتخاب کنیم حتی می توانیم از کاهش قیمت نیز سود به دست آوریم. در فرآیند معامله گری، می توان به هنگام افزایش یا کاهش قیمت – بازارهای دوطرفه – سود کسب کرد. بنابراین، حتی در صورت وجود روند نزولی در بورس سهام یا سایر بازارهای مالی نیز همیشه موقعیت های سودده وجود دارند.

اگر یک معامله گر بر اساس یافته های تحلیلی خود انتظار رشد قیمت یک سهم مثلا «شرکت اپل» یا جفت ارزی نظیر «یورو دلار» را داشته باشد دست به خرید می زند و پس از افزایش قیمت، با فروش آن در سطوح بالاتر سود کسب می کند. همان طور که اشاره شد، چنین شرایطی در مورد بازار نزولی نیز برقرار است. در واقع، اگر نسبت به آینده قیمتی یک نماد، دیدگاه نزولی داشتید موقعیت معاملاتی فروش را انتخاب کنید و در صورت صحیح بودن پیش بینی در قیمت های پایین تر با سود از معامله خارج شوید. به طور طبیعی همیشه احتمال خطای تحلیل نیز وجود دارد و گاهی اوقات باید با پذیرش زیان، موقعیت معاملاتی خود را ببندید.

چگونه بازار را تحلیل کنیم؟

هر فرد می تواند برای گرفتن تصمیم ورود یا خروج از معامله، روش ها و ابزارهای گوناگونی را برای تحلیل وضعیت قیمت در نمودارهای بازار مالی به خدمت بگیرد. یک تحلیل گر بنیادی که بر مبنای داده های شرکت یا اقتصاد کلان تصمیم گیری می کند نسبت به یک تحلیل گر تکنیکال که فقط به دنبال الگوها و نشانه های خاص نموداری است، شرایط کاملا متفاوتی دارد. در این شرایط، انتخاب یک روش تحلیلی مناسب برای همه معامله گران بسیار دشوار است. شاید بهترین کار این باشد که هر کدام از ما به دنبال یافتن روش تحلیل و معامله گری مناسب خودمان باشیم.

معامله گری بلند مدت یا کوتاه مدت؟ مساله این است!

افق سرمایه گذاری، موضوع مهمی است که اساس سبک معامله گری شما را مشخص می کند. معمولا بخش عمده ای از فعالان بازار به دو دسته معامله گران «روزانه» و «کوتاه مدت» تقسیم می شوند. در معامله گری روزانه، فرآیند ورود و خروج از معاملات ظرف چند دقیقه یا ساعت انجام شده و دوره معاملات معمولا محدود به یک روز است. اگر مدت باز بودن یک معامله از چند روز تا نهایتا چند ماه باشد، این معاملات کوتاه مدت نامیده می شوند. استفاده از این روش های معامله گری بر اساس نیازها و شرایط افراد متفاوت است. معامله گری روزانه را در نظر بگیرید؛ این نوع معامله به دلیل محدودیت زمانی، مناسب افراد دارای شغل تمام وقت – غیر از معامله گری – نیست. زیرا برای این کار باید در طول ساعت کاری بازار، پیوسته در مقابل نمودار حضور داشت. مثلا زمانی که بازار بورس فرانکفورت در ساعت ۹ صبح آغاز به کار می کند، بیشتر مردم آلمان سر کار هستند و نمی توانند تحرکات قیمتی بازار را با تمرکز بالا رصد کنند. گذشته از این، یک معامله گر روزانه آلمانی می تواند به موازات در بازارهای سایر نقاط جهان نیز فعالیت کرده و پس از بسته شدن بازار آلمان در بورس های آسیا یا آمریکا معاملات خود را به طور جدی پیگیری کند.

معامله گری چیست؟

تصویر ۲: زمان روزانه باز شدن اکثر بازارهای مالی مهم جهانی. ممکن است ساعت های کاری بازارها در زمان تغییر ساعت تابستانی تغییر کنند.

بسیاری از سرمایه گذاران در پیش گرفتن رویکرد معامله گر نوسانی و بلندمدت را عملی تر می پندارند. زیرا زمان مورد نیاز برای تحلیل و سفارش گذاری در این سبک از معاملات به مراتب کمتر است. فراموش نکنیم که در بیشتر وقت ها معامله گری نوسانیای افراد دارای شغل تمام وقت، راه حل مناسب تری است. زیرا آن ها مجبور نمی شوند که ساعت ها در مقابل کامپیوتر بنشینند و خیلی سریع، تصمیم های معاملاتی بگیرند.

ادامه مطلب
اندیکاتور استوکاستیک
آموزش اندیکاتور استوکاستیک به صورت کاربردی

اندیکاتور استوکاستیک (Stochastic) اطلاعاتی راجع به مومنتوم و قدرت روند را در اختیار شما قرار می دهد. در واقع این اندیکاتور، سرعت و قدرت حرکات قیمتی را مشخص می کند. اما این اندیکاتور چطور این کار را انجام می دهد و به هنگام استفاده از آن باید چه نکته هایی را رعایت کرد؟ در این قسمت از خانه سرمایه به تمام این پرسش ها پاسخ می دهیم. اگر شما نیز در مورد اندیکاتور استوکاستیک کنجکاو شده اید، تا پایان این گفتار با ما همراه باشید.

منظور از اندیکاتور استوکاستیک چیست؟

شاید بتوانیم بهترین تعریف از اندیکاتور استوکاستیک را از زبان مخترع آن بشنویم. «گئورگ لین» که مبدع اندیکاتور استوکاستیک است در این باره می گوید: «اندیکاتور استوکاستیک، مونتوم حرکت قیمت را اندازه گیری می کند. تصور کنید یک موشک به هوا پرتاب می شود. اگر این موشک بخواهد فرود بیاید باید خاموش شود و اگر می خواهد خاموش شود باید سرعت خود را کم کند. به همین ترتیب، وضعیت مومنتوم همیشه قبل از خود قیمت تغییر می کند.» از گفته های گئورگ لین به این نتیجه می رسیم که جهت حرکت قیمت، ناگهان تغییر نمی کند. بلکه در ابتدا روند غالب کند می شود و سپس جهت آن به مرور و طی چند مرحله تغییر می کند. این رفتار بازار اغلب در تحلیل موج قیمتی قبلی هر نمودار کاملا قابل مشاهده است.

چگونه استوکاستیک، مونتوم قیمت را اندازه گیری می کند؟

اندیکاتور استوکاستیک بر اساس تنظیمات دوره ای پیش فرض ۵ یا ۱۴ تدوین شده است. در بیشتر موارد به هنگام تحلیل نمودار قیمت، خودمان را به تنظیمات دوره ای ۵ محدود می کنیم. اما استفاده از آن تفاوت چندانی با دوره ۱۴ ندارد. اندیکاتور استوکاستیک کف و سقف های مطلق – بالاترین و پایین ترین نقاط – نمودار را بررسی کرده و آن ها را نسبت به قیمت بسته شدن دوره انتخابی مقایسه می کند.

نمونه ای از استوکاستیک در ناحیه بالا

رسیدن استوکاستیک به ناحیه بالایی بدان معنی است که قیمت در نزدیکی سقف ۵ یا ۱۴ کندل اخیر بسته شده است. در نمودار تصویر زیر، بالاترین قیمت در طول ۵ کندل اخیر ۱۰۰ دلار، پایین ترین ۶۰ و قیمت بسته شدن در نزدیکی ۹۵ دلار بوده است. هم چنین استوکاستیک نیز عدد ۸۸ (درصد) را به ما نشان می دهد. بنابراین قیمت فقط ۱۲ درصد (۸۸-۱۰۰) کمتر از سقف قیمتی این دوره بسته شده است. به واسطه چنین اطلاعاتی می توانیم استوکاستیک را به شیوه بسیار بهتری درک کنیم. در واقع، قرار گرفتن استوکاستیک در ناحیه بالا به معنی بسته شدن قیمت در نزدیکی سقف مطلق – در طول یک دوره عددی – خود بوده و اینکه در حال حاضر، خریداران کنترل روند بازار را به دست گرفته اند.

محاسبات

  • پایین ترین سطح قیمتی در جریان پنج کندل اخیر: ۶۰ دلار
  • بالاترین سطح قیمتی در جریان پنج کندل اخیر: ۱۰۰ دلار
  • قیمت بسته شدن: ۹۵ دلار

فرمول محاسبات فوق

اندیکاتور استوکاستیک

اندیکاتور استوکاستیک

اندیکاتور استوکاستیک، قدرت حرکات قیمت در جهت روند غالب را اندازه گیری می کند و چگونگی بسته شدن قیمت، بالاتر از سقف یا پایین تر از کف روند جاری را نشان می دهد.

نمونه ای از استوکاستیک در ناحیه پایین

برعکس شرایط بالا، قرار گرفتن استوکاستیک در ناحیه پایین است و این یعنی «بسته شدن قیمت در نزدیکی پایین ترین ناحیه نموداری در جریان ۵ کندل اخیر.» در تصویر زیر مشاهده می کنیم که استوکاستیک به عدد ۱۷ (درصد) رسیده و این مقدار استوکاستیک نشانه ای از نزدیک شدن به آخرین کف قیمتی نمودار است.

محاسبات

  • کمترین قیمت در جریان پنج کندل اخیر: ۵۰ دلار
  • بیشترین قیمت در جریان پنج کندل اخیر: ۸۰ دلار
  • قیمت بسته شدن: ۵۵ دلار

فرمول محاسبات فوق

اندیکاتور استوکاستیک

اندیکاتور استوکاستیک

در این مثال نموداری، مقدار استوکاستیک به ۱۷ درصد رسیده است. این شرایط نشان می دهد که قیمت در نزدیکی آخرین کف خود در جریان روند نزولی بسته شده است.

ماجرای اشباع خرید در مقابل اشباع فروش

خطاهای تفسیری رایج در مورد نواحی اشباع خرید و فروش در مورد اندیکاتور استوکاستیک نیز صادق هستند. به طور کلی، استوکاستیک بالاتر از ۸۰ به عنوان اشباع خرید و کمتر از ۲۰ اشباع فروش در نظر گرفته می شود. اما نباید شانس بازگشت قیمت در این نواحی را بیشتر فرض کنیم. کمی قبل تر دیدیم که استوکاستیک در ناحیه پایین فقط به معنی حرکات نزولی قوی تر است. به طور مشابه، ناحیه اشباع خرید نیز فقط به معنی بازگشت قیمت نیست و تنها روند صعودی قوی را نمایش می دهد. بر اساس شرایط موجود در تصویر زیر، معمولا حرکات قوی روند، زمانی انجام می شوند که استوکاستیک در ناحیه اشباع خرید یا فروش است. بنابراین معامله گرانی که فقط به دلیل ورود استوکاستیک به ناحیه اشباع خرید در تلاش برای اتخاذ یک موقعیت معاملاتی فروش در جریان روند صعودی هستند، به زودی سرمایه خود را به خاطر تصمیم های معاملاتی اشتباه از دست خواهند داد. زیرا فهم کاملا اشتباهی از ابزار معاملاتی تحت اختیار خود دارند. همواره توجه داشته باشید، که ایجاد نواحی اشباع خرید و فروش طولانی مدت هیچ گاه دور از ذهن نخواهد بود.

اندیکاتور استوکاستیک

نواحی اشباع خرید و فروش، سیگنال های بازگشت روند قیمت نیستند. شاید صعود یا سقوط قیمت برای طولانی مدت ادامه پیدا کند. زیرا استوکاستیک در ناحیه بالا و پایین فقط روند قوی شدید را نشان می دهد.

با سیگنال های معاملاتی اندیکاتور استوکاستیک آشنا شوید

تفسیر سریع و درست اندیکاتور استوکاستیک نیازمند دانستن چند نکته است که در ادامه برایتان می گوییم:

  • شکست قیمتی: بر اساس تصویر زیر اگر استوکاستیک خیلی شدید و به طور ناگهانی افزایش پیدا کند و دو خط موجود در اندیکاتور از یکدیگر فاصله بگیرند در بیشتر موارد، نشانه احتمالی شروع روند قیمتی جدید خواهد بود. در واقع آن سیگنال به ما خاطرنشان می کند که مومنتوم روند صعودی در حال افزایش بوده و قیمت در حال رسیدن به نقاط بالاتر از سقف قیمتی خود در جریان ۱۴ کندل اخیر است. اگر این شرایط با شکست قیمت از نواحی خنثی نموداری همراه باشد سیگنال معاملاتی اولیه را تقویت می کند. همان طور که در تصویر نشان داده شده است، رسم خطوط روند در پنجره اندیکاتور به منظور دریافت تایید شکست به عنوان یک سیگنال معاملاتی، امکان پذیر است.

اندیکاتور استوکاستیک

شکست قیمتی فاز تثبیت با شکست خط روند در اندیکاتور استوکاستیک همراه بوده و افزایش مومنتوم قیمت را تایید می کند.

  • معامله گری بر اساس روند: تا زمانی که استوکاستیک در یک جهت به حرکت خود ادامه دهد، روند قیمت ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر، نباید در فرآیند تحلیل تکنیکال با استوکاستیک جنگید! در واقع استفاده از این اطلاعات برای گرفتن موقعیت های معاملاتی با احتمال برد بیشتر، راهکار هوشمندانه تری به نظر می رسد.
  • روندهای قوی: اگر استوکاستیک در ناحیه اشباع خرید یا فروش قرار بگیرد، باید موقعیت معاملاتی خود را حفظ کنید. زیرا امکان وجود یک روند بسیار قوی دور از انتظار نیست. حتی اگر قیمت در انتهای ناحیه اشباع خرید یا فروش نیز باشد، به معنای تغییر کامل جهت روند نخواهد بود. در برخی استراتژی های معاملاتی متداول، از مناطق اشباع خرید یا فروش به عنوان نواحی احتمالی ورود استفاده می شود. مثلا یکی از تئوری های فرضی این است که اگر قیمت از ناحیه اشباع خرید یا فروش خارج شود با ارزیابی سایر شرایط، ورود به معامله مناسب است. تصویر زیر شرایطی را به تصویر می کشد که استوکاستیک در حاشیه بازه نوسانی خود قرار دارد. در این نمودار مشاهده می کنید که پتانسیل ادامه طولانی مدت روند بازار در نواحی اشباع خرید و فروش چقدر زیاد است.

اندیکاتور استوکاستیک

حتی اگر در نهایت یک روند پس از قرار گرفتن در نواحی اشباع خرید یا فروش معکوس شود، قیمت برای مدت طولانی در حال افزایش یا کاهش بوده است. معامله گران هرگز نباید بر اساس احتمال تغییر روند به دلیل ورود استوکاستیک به نواحی اشباع خرید یا فروش، موقعیت معاملاتی جدیدی بگیرند. در نقطه مقابل، معامله گری بر اساس سیگنال ها در جهت روند هنگام ورود اندیکاتور به این نواحی، اقدام مناسب تری است.

واگرایی ها

همانند سایر اندیکاتورهای مومنتوم، واگرایی اندیکاتور استوکاستیک نیز نشانه مهمی برای تشخیص سناریو احتمالی بازگشت روند است. اگر قیمت و اندیکاتور، سیگنال های متضادی نشان دهند این شرایط نشان از وجود یک واگرایی است. تصویر زیر، چنین سناریویی را نشان می دهد:

«اگرچه قیمت در سمت چپ، یک کف پایین تر ایجاد کرده است. اما هم زمان استوکاستیک با ایجاد یک کف بالاتر، کاهش قدرت روند نزولی را نشان می دهد.»

اندیکاتور استوکاستیک

بنابراین معامله گران نباید موقعیت های معاملاتی فروش بگیرند یا تمام تمرکزشان را روی موقعیت های فروش باز بگذارند. در عوض باید منتظر نشانه هایی برای بستن معاملات خود در زمان مناسب باشند. در این شرایط، معامله گران برخلاف روند صبر می کنند تا قیمت، یک سقف جدیدتر ثبت کند و سیگنال ورود لازم را دریافت کنند. واگرایی ها در ترکیب با شکست سطوح سقف و کف می توانند سیگنال های قدرتمندی از بازگشت روند ارائه دهند.

نتیجه گیری

این اندیکاتور امکان اینکه نقاط حمایتی و مقاومتی در روند سهم را شناسایی کنیم مورد استفاده قرار می گیرد و در همین محدوده است که به شناسایی نقاط اشباع خرید و نقاط اشباع فروش مورد بررسی کامل قرار می گیرد. تنظیمات این اندیکاتور بستگی به دید معاملاتی معامله گران دارد. زمانی که تایم فریم کوتاه مدت را انتخاب می کنیم، نوسانات زیادی را در نقاط اشباع (خرید و فروش) مشاهده می کنیم. اما اگر تایم فریم های بلند مدت تری را انتخاب می کنیم، نوسانات به صورت کمتری قابل لمس می باشند چون بازه زمانی معاملاتی بلند مدت تر شده است. و در آخر اینکه این اندیکاتور این امکان را به معامله گر می دهد که سرعت و شتاب قیمت را اندازه گیری کند.

ادامه مطلب