Lines_Background
مینی‌دوره رایگان درآمد روزانه ۱۰۰ دلار از فارکس
00روز
00ساعت
00دقیقه
00ثانیه
ثبت‌نام رایگان
لوگو خانه سرمایه
آموزش ترید از صفر صفر

رفتار سرمایه گذاری

تصمیم های سرمایه گذاری؛ تا چه زمانی روی اولین نظرمان باقی بمانیم؟
تصمیم های سرمایه گذاری؛ تا چه...

تصمیم های سرمایه گذاری خودتان را بر چه اساسی می گیرید؟ آیا پشت تصمیم هایتان تحلیل و بررسی دقیقی وجود دارد یا فکر می کنید کمی هم چاشنی احساساتتان در این ماجرا نقش دارد؟ در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ پشت صحنه تصمیم های سرمایه گذاری رفته ایم و دلیل واقعی این تصمیم ها را جست و جو کرده ایم.

اگر شما هم گاهی از تصمیم گیری های خود تعجب می کنید، اگر به دنبال این هستید که تصمیم های سرمایه گذاری خودتان را با آگاهی بیشتری بگیرید و از سرمایه تان بیشتر محافظت کنید، تا پایان این مقاله همراه ما باشید.

چرا انسان ها تصمیم های متفاوتی می گیرند؟

این سؤال خوبی است، اما تا وقتی ارزشمند است که بتوانیم پاسخی درست یا دست کم قانع کننده برای آن پیدا کنیم. در نگاه اول، ما تصمیم های سرمایه گذاری خودمان را براساس درکمان از ماجراهایی که در آن ها قرار گرفته ایم، می گیریم؛ مثلاً سهمی که حاضر بودیم روی سوددهی آن قسم بخوریم، ناگهان به سرعت سقوط می کند و ما برای کاهش ضررهایمان چاره ای جز فروش نداریم.

در این میان عده ای در همین موقعیت، بسیار متفاوت تصمیم می گیرند؛ آن ها سهمشان را نگه می دارند و به امید اینکه شاید سهم دوباره خودش را بالا بکشد، چشمشان را لحظه ای از نمودارها دور نمی کنند! در هر دوی این موارد ما براساس درکمان از محیط رفتار کردیم، ولی نکته مهم، نتیجه است.

آیا فروختن سهم و بیرون آمدن از آسانسور سقوط، درست است یا امیدبستن به فلان تحلیل که خبر از صعود دوباره می دهد؟ گویا ماجرای تصمیم های ما بسیار عمیق تر از درک ما از شرایط است؛ پس در ادامه کمی کنجکاوانه تر به این ماجرا نگاه می کنیم.

 

چه عواملی ما را به سمت تصمیم هایمان هدایت می کنند؟

بسیاری از افراد فکر می کنند انسان، تغییرناپذیر است و افکار، رفتار یا بینش او به دنیا هرگز تغییر نمی کند. اگر هم نشانه ای از این تغییرات را در کسی دیدیم باید آن را به حساب یافتن آب برای ماهی در نظر بگیریم؛ چون آن ها از قبل شناگران ماهری بودند و تنها چیزی را که درونشان بوده است، نمایش داده اند.

اما درحقیقت، انسان بیشتر از آنکه بداند در حال تغییر است. این تغییرها گاهی به قدری آهسته اما پیوسته در وجود ما زنده می شوند که روزی می رسد و می بینیم از کسی که می شناختیم و از چیزی که بوده ایم، ذره ای هم باقی نمانده است. در ادامه، گزینه هایی را که سبب این تغییر آهسته اما مؤثر می شوند، بررسی کرده ایم.

چه عواملی ما را به سمت تصمیم هایمان هدایت می کنند؟

هر فرد یک مدل ذهنی ویژه دارد

پیش از هر چیز باید مفهوم «مدل ذهنی» را تعریف کنیم. مدل ذهنی جهانی است که ما در وجود خودمان ساخته ایم و از پنجره هایی که در آن جهان وجود دارند، به جهان بیرون از خودمان نگاه می کنیم، آن را قضاوت و تحلیل کرده و درنهایت تصمیم گیری می کنیم.

حتی اگر دو نفر را روی کره زمین پیدا کنید که در ظاهر 100 درصد با هم تفاهم داشته باشند، باز هم هرکدام از مدل ذهنی ویژه خود استفاده می کند؛ یعنی هیچ 100 درصدی در این ماجرا وجود خارجی ندارد.

ما چگونه جهان درونی خودمان را می سازیم؟

تصمیم گیری های سرمایه گذاری و زندگی خودمان را براساس نتیجه ماجراها یا حتی جنگ و صلح های درونی خودمان صورت می دهیم. می توان مواردی را که سبب این جنگ و صلح ها می شوند، در سه دسته اصلی جای داد؛ هر چند اگر با دقت نگاه کنیم، قضیه با جزئیات بیشتری همراه خواهد بود. این سه دسته عبارت اند از:

ارزش های مهم در زندگی ما، قانون هایمان، چیزهایی که برایمان حُکم خط قرمز را دارند

برای مثال «امنیت مالی و حفظ آن»، «اعتبار شرکت هایی که روی آن ها سرمایه گذاری می کنیم»، «حد ضرری که برای خودمان در نظر می گیریم» و…

ارتباطی که میان این قانون ها در ذهن خود ایجاد کرده ایم

مثلاً همیشه حد ضرر خودمان را چند واحد بالاتر از اصل سرمایه مان قرار می دهیم تا اصل پولمان حفظ شود، یا اینکه اهل ریسک هستیم و حاضریم به شرکت هایی که اعتبارشان خدشه دار شده اما پتانسیل رشد بسیار بالایی دارند، فرصت بدهیم تا با سرمایه ما خودشان را نشان دهند؛ حتی اگر این ماجرا اصل سرمایه ما را به خطر بیندازد!

میزان قدرتی که برای هر قانون در نظر گرفته ایم

اولویت ها در ذهن ما کاملاً مشخص هستند؛ مثلاً برای برخی افراد حفظ امنیت مالی مهم است و برای برخی دیگر لذت بازی کردن با ریسک و سرمایه گذاری خطرپذیر از هر چیزی مهم تر است. حتی در این مثال های ساده هم انواع مختلفی از مدل های ذهنی وجود دارند که هر فرد را به تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری ویژه خود سوق می دهند. شاید به همین دلیل باشد که همیشه می گویند: «هیچ درست و غلطی وجود ندارد؛ چون هرکس تعریف ویژه ای از درست یا غلط بودن هر چیزی دارد».

تغییر شرایط محیطی بر تصمیم های سرمایه گذاری اثر گذارند

شاید شما هم این جمله را شنیده باشید که «هر چیزی جز تغییر، تغییر می کند!» معمولاً افرادی که غرق در تعصب هستند در برابر این جمله گارد می گیرند و در پاسخ می گویند: «نباید به تغییرها تن داد؛ باید تا جایی که می شود در مقابلشان مقاومت کرد!»

از آنجا که تغییرات پیش از حضور خود از ما و ذهنمان اجازه نمی گیرند، بهترین کاری که می توان انجام داد، مشخص کردن چیزهایی است که می دانیم هرگز در وجود ما تغییر نمی کنند. در نگاه نخست، این چیزها به انسانیت ما فارغ از تمام تعصبات مربوط می شوند.

ما باید به تصمیم دیگران و حرفی که می زنند احترام بگذاریم، در مقابل بی عدالتی سکوت نکنیم، زیر بار ظلم نرویم، گوشی شنوا برای شنیدن نظرات مخالف خودمان داشته باشیم و بدانیم که برای از پیله بیرون آمدن و کشف جهان جدیدی که در آن قرار گرفته ایم باید چشم هایمان را باز کنیم و دست ها را از روی گوش هایمان برداریم!

چه عواملی ما را به سمت تصمیم هایمان هدایت می کنند؟

بود و نبود اینترنت؛ مثالی روشن از تغییر شرایط محیطی

وقتی درباره تغییر شرایط محیطی صحبت می شود «حضور اینترنت» بهترین مثال است. وقتی جامعه سنتی با اینترنت آشنا شد، چند نوع واکنش نشان داد:

  • برخی آن را نوعی کلاه برداری دانستند و گفتند دوام نمی آورد.
  • برخی در برابر آن گارد گرفتند و درمقابل از آن حمایت هم نکردند، بلکه منتظر ماندند تا ببینند باد به چه سمتی می رود تا آن ها هم موضع خودشان را با توجه به شرایط جدید تغییر دهند.
  • در این میان برخی آن را دیدند، پتانسیل هایش را تماشا کردند و به صدای تغییری که در آینده ایجاد می کرد، گوش دادند. آن ها خود را با این تغییر همسو کردند و حالا در حال حکم رانی در این فضا هستند.

با این حساب، وقتی شرایط محیطی تغییر می کند، تصمیم های سرمایه گذاری ما هم با تغییر مواجه می شود. مهم این است که هوشمندی خودمان را هنگام ایجاد این تغییرات حفظ کنیم تا بتوانیم از پتانسیل آن ها به نفع خودمان و جامعه کمک بگیریم.

وقتی دانش شما تغییر می کند، تصمیم های سرمایه گذاری هم تغییر می کنند

شما پیش از گذراندن یک دوره آموزشی تخصصی درباره سرمایه گذاری با خود قبلی تان قابل مقایسه نیستید؛ به زبان ساده، چیزهای تازه ای که یاد می گیرید، اولویت های مدل ذهنی تان را تغییر می دهند و به شما می آموزند که می توان از پنجره های دیگری هم به این ماجرا نگاه کرد.

همگام با افزایش تجربه هایتان نگاهتان به زندگی هم عوض می شود

نباید تأثیر گذر زمان و تجربه های خوب و بدی را که از تصمیم های سرمایه گذاری خودتان به دست آوردید در این ماجرا دست کم بگیرید. هر تجربه یک نقشه راه جدید را در ذهن شما ایجاد می کند و به شما این حق انتخاب را می دهد تا درباره یک ماجرا با دستی بازتر تصمیم بگیرید.

ظرفیت درونی شما روی تصمیم های سرمایه گذاری تان تأثیر می گذارند

مورد دیگری که تأثیر قابل توجهی بر تصمیم های مربوط به سرمایه گذاری دارد «ظرفیت ذهنی» ما درباره پول است. اگر اندکی سود کردن خوشحالمان کند، یعنی ظرفیت درونی ما برای به دست آوردن پول، کم و محدود است؛ به همین دلیل تصمیم های سرمایه گذاری ما هم به شکلی خواهند بود تا ما را به همان خوشحالی کوچکمان برسانند.

برعکس اگر ظرفیت درونی ما درباره به دست آوردن پول، زیاد باشد به سراغ تصمیم گیری هایی می رویم که ما را به نتیجه مورد علاقه مان سوق دهند؛ با این حساب، شاید یک موقعیت سرمایه گذاری سودآور برای عده ای فرصت یک موفقیت بزرگ و برای برخی دیگر نوعی شوخی باشد؛ چون آن ها با خودشان می گویند: «این مقدار سود اصلاً چیزی نیست که بخواهم آن را موفقیت بدانم!»

چه عواملی ما را به سمت تصمیم هایمان هدایت می کنند؟

قرارگرفتن در تله موج های هیجانی

متأسفانه پشت بخش قابل توجهی از تصمیم های سرمایه گذاری، هیچ دلیل و منطقی جز این وجود ندارد که «دیگران داشتند این کار را می کردند. من هم کردم!» ما انسان ها بیشتر از آنچه تصور کنیم، تحت تأثیر دیگران و به طور ویژه جمعیت های زیاد قرار می گیریم.

اگر ببینیم عده زیادی در حال انجام یک کار هستند، ترس و تردیدمان به آن کار را از دست می دهیم و احتمال خطا را بسیار پایین می آوریم. معمولاً در چنین شرایطی به این صدای درونی گوش می دهیم که می گوید: «اگر این کار اشتباه بود، این همه آدم انجامش نمی دادند!» اگر دو مقاله «رفتار گله ای (گروهی) در بازار بورس» و «سرمایه گذار گوسفند کیست؟» را مطالعه کنید، می توانید اطلاعات بیشتری در این باره به دست بیاورید.

توضیح بیشتر این موضوع چه فایده ای داشت؟

شاید بتوان گفت «درک تفاوت ها» و «شناخت بیشتر خودمان» بزرگ ترین اهداف این مقاله بودند. اگر ما بتوانیم ریشه تصمیم های سرمایه گذاری خودمان را شناسایی کنیم و این ماجرا را درباره دیگران در نظر بگیریم، تصمیم هایی بسیار متفاوت تر از گذشته می گیریم.

بی شک، هر تصمیم متفاوت نتیجه ای متفاوت را به همراه دارد و اگر این تفاوت های کوچک در مسیر درستی قرار داشته باشند، ما را به اهداف مالی مورد نظرمان می رسانند.

خلاصه مطلب

در نگاه نخست، ما تصمیم های اقتصادی را براساس بررسی های ساده ای که انجام می دهیم، می گیریم، اما این ماجرا بسیار عمیق تر از این حرف هاست.یکی از مهم ترین دلایل تغییر تصمیم های سرمایه گذاری ما تغییر در افکار و باورهایمان هستند. مواردی مانند «وجود مدل های ذهنی متفاوت»، «تغییر شرایط محیطی»، «افزایش تجربه»، «افزایش دانش»، «ظرفیت درونی» و «موج های هیجانی» بیشترین تأثیر را بر تصمیم گیری هایمان دارند.

مدل ذهنی ما نمونه ای از جهانی است که در آن زندگی می کنیم؛ جهانی با قانون ها، بایدها، نبایدها و باورهای ما. گاهی تغییر شرایط محیطی، ما را به سمت ایجاد تغییرات بزرگی در تصمیم گیری هایمان سوق می دهد؛ مانند به وجود آمدن اینترنت در جهان و حتی تجربه قطع آن در ایران. ما بعد از تجربه کردن چیزهای جدید یا یادگیری دانش هایی که قبلاً چیزی از آن ها نمی دانستیم، به فرد جدیدی تبدیل می شویم. همین موضوع سبب می شود دیگر مثل گذشته خودمان تصمیم نگیریم.

تفاوت هایی که در ظرفیت های درونی افراد مختلف وجود دارد، سبب می شود هرکدام از ما تصمیم های سرمایه گذاری متفاوتی بگیریم. اگر این موضوع ما را آزار می دهد، می توانیم با تمرین کردن، ظرفیت درونی خود را افزایش دهیم و رو به جلو حرکت کنیم.

تله های هیجانی و اعتماد بی جا به تصمیم های گروهی هم می توانند تأثیری عمیق بر تصمیم های سرمایه گذاری ما بگذارند و حتی ما را به سوی تصمیم گیری هایی سوق دهند که در حالت عادی هرگز به سمتشان نمی رفتیم.

پرسش های متداول

انسان و تغییر به هم گره خورده اند. همان طور که خودمان و جهان تغییر می کند، ما باید یاد بگیریم تصمیم های مربوط به سرمایه گذاری خودمان را تغییر دهیم.

بله البته، اما این ماجرا به تغییرهای درونی عمیقی نیاز دارد؛ برای مثال شاید یک شکست بزرگ در سرمایه گذاری ما را به سمت بازنگری درباره علت تصمیم هایمان سوق دهد و شاید به این نتیجه برسیم که باید اولویت برخی از مفهوم های زندگی مان را به شکلی اساسی دست کاری کنیم تا دوباره با چنین شکستی مواجه نشویم.

ادامه مطلب
آیا برای تریدر شدن باید از شغلم استعفا دهم؟
آیا برای تریدر شدن باید از...

ترید در بیشتر موارد، حرفه ای با مانع بالای ورود دیده می شود، اما در اقتصاد امروزی این اصلاً صحیح نیست، بلکه در حال حاضر تنها با داشتن انگیزه و صبر می توان با سرمایه ای اندک یا حتی بدون آن برای کسب درآمد به ترید پرداخت. بله فوق العاده است و برای کسانی که علاقه مندند زمان صرف کنند و یاد بگیرند، امکانات بی شماری وجود دارد.

عصر جدیدی از تریدینگ

تحولات فناوری و افزایش حجم معاملات در صرافی ها سبب به وجود آمدن حرفه های تریدینگ با موانع ورود بسیار کم شده است. در برخی موارد، هیچ نیازی به سرمایه شخصی نیست و در موارد دیگر، تنها مقدار کمی سرمایه برای شروع به کار لازم است (که روشی برای اثبات تعهد شما به ترید به کار می رود).

با توجه به ارتباط نزدیک بازارهای جهانی، در هر لحظه و در هر جایی از دنیا فرصت معامله وجود دارد و دسترسی به بیشتر این بازارهای بین المللی نیز تا حدودی ساده است؛ یعنی حتی افرادی که شغل تمام وقت داشته یا در خانه کودک دارند نیز می توانند به تریدینگ بپردازند. تنها کافی است بازار و فرصت مناسبی را برای خودشان پیدا کنند.

البته این بدان معنا نیست که تریدینگ کاری ساده است. این کار ممکن است بسیار چالش برانگیز هم باشد. با توجه به تنوع مسیرهای ورود به بازار، هر فردی می تواند پا به عرصه ترید بگذارد، اما موفقیت نهایی به خود شما بستگی دارد. براساس مسیری که انتخاب می کنید، تریدینگ می تواند به فرصت شغلی تمام وقت، نیمه وقت یا روشی برای تأمین درآمد تکمیلی تبدیل شود.

گاهی اوقات افراد فکر می کنند تریدرهای حرفه ای با تحصیلات ممتاز و پیش زمینه ای خارق العاده تنها در بانک های سرمایه گذاری مشغول به کار هستند. همچنین در بیشتر موارد تصور می شود برای انجام معاملات، به میزان زیادی سرمایه و زمان اضافی نیاز است.

شاید واقعاً برای کار کردن در یک بانک سرمایه گذاری یا حضور در بازار معاملات بزرگ نهادی، به ارتباطات یا سوابق آموزشی برجسته ای نیاز باشد تا شما را متمایز کند، اما در این مقاله قصد داریم به این نکته تمرکز کنیم که چگونه یک فرد معمولی، خواه با تجربه گسترده معاملاتی یا حتی تجربه اندک، می تواند به عرصه معاملات بپیوندد و ثروت خلق کند.

ترید در خانه

آیا برای تریدر شدن باید از شغلم استعفا دهم؟

گزینه اول که احتمالاً آسان ترین گزینه محسوب می شود- چون بسیار انعطاف پذیر است و می تواند با زندگی روزمره شما تطابق یابد- ترید در خانه است. با این حال ترید روزانه از خانه نیز یکی از عرصه هایی است که به سرمایه زیادی نیاز دارد؛ زیرا حداقل سرمایه مورد نیاز برای یک تریدر که به عنوان تریدر الگوی روزانه معرفی شده است، حدودا 5 تا 10 میلیون تومان است و این مبلغ باید همیشه حفظ شود. اگر حساب تریدر کمتر از این حداقل بشود، اجازه معامله روزانه به آن ها داده نخواهد شد؛ تا زمانی که سطح حداقل سرمایه دوباره تأمین شود.

بازارهایی با کمترین سرمایه لازم را در نظر بگیرید

بازار ارز

تریدرهای بالقوه باید از گزینه های دیگر، از جمله بازارهایی که نیاز به سرمایه کمتر و موانع ورود کمتری دارند، آگاه باشند. بازار ارز (فارکس) چنین گزینه ای را ارائه می دهد. حساب ها می توانند با مبلغ کمی همچون 100 دلار افتتاح شوند و با ضریب اهرم مالی، می توان با این مقدار کم پول، میزان زیادی سرمایه را کنترل کرد. این بازار در طول هفته، 24 ساعته فعال است و به همین دلیل برای کسانی که نمی توانند در ساعات بازار معمول معامله کنند، گزینه ای جایگزین فراهم می کند.

بازار قرارداد ما به التفاوت (CFD)

آیا برای تریدر شدن باید از شغلم استعفا دهم؟

این بازار نیز رشد قابل توجهی داشته است. CFD یک توافق الکترونیکی بین دو طرف است که در آن مالکیت واقعی دارایی درگیر نیست. این امر امکان دریافت سود را با هزینه ای بسیار کمتر از مالکیت دارایی فراهم می کند. مانند بازار فارکس، بازار CFD نیز اهرم مالی بالایی دارد؛ به این معنا که سرمایه کمتری برای ورود به بازار لازم است.

بازار سهام نیز می تواند با استفاده از CFD معامله شود. درحالی که سهم هرگز متعلق به تریدر نیست، قرارداد اجازه می دهد سود و زیان ناشی از تخمین های روی سهام یا شاخص های اصلی با تکیه بر حرکت آن ها به دست آید. البته اهرم مالی بالا به معنای ریسک بالاتر است، اما اگر یک تریدر مقدار زیادی سرمایه نداشته باشد، بازار همچنان با موانع ورود کم قابل دستیابی است.

آگاهی از ریسک های مربوط و تدوین برنامه معاملاتی مستحکم، پیش از شرکت در هر فعالیت معاملاتی الزامی است، اما زمانی که اهرم مالی بالایی در اختیار دارید، این مسئله حتی بیش از پیش اهمیت پیدا می کند.

شرکت های معاملاتی

آیا برای تریدر شدن باید از شغلم استعفا دهم؟

 

امروزه شرکت های معاملاتی به دلیل برنامه های آموزشی و ساختار کم هزینه خود بسیار جذاب شده اند. اگر ایده ترید در خانه برایتان جذاب نیست، کار در یک سالن معاملاتی ممکن است به دلخواهتان باشد. یک تریدر روزانه که برای شرکت معاملاتی کار می کند، معمولاً به عنوان پیمانکار و نه کارمند فعالیت می کند.

آن ها هیچ حقوق یا مزایایی دریافت نمی کنند و تنها سهمی از سود معاملاتی که شرکت در آن فعال است به آن ها تعلق می گیرد. به تریدر، سرمایه شرکتی (سرمایه با اهرم) برای معامله ارائه می شود (و ریسک نیز تا حدودی از سوی شرکت کنترل می شود). با این حال، هنوز هم نیاز به انضباط فردی وجود دارد، اما معامله کردن برای یک شرکت بخشی از فشار را از روی دوش تریدر برمی دارد.

کار کردن برای یک شرکت ممکن است به معنای کار کردن در یک دفتر در طول ساعات بازار باشد؛ هرچند برخی شرکت ها به تریدرها اجازه می دهند از منزل به صورت دورکاری معاملات را انجام دهند. مزایای کار کردن با شرکت معاملاتی شامل آموزش های رایگان، حضور در کنار تریدرهای موفق دیگر، مواجهه با ایده های نوین معاملاتی، کاهش چشمگیر هزینه ها و کمیسیون ها، دسترسی به منابع مالی و نظارت بر عملکرد است.

بسیاری از شرکت های معاملاتی اختصاصی افرادی را می پذیرند که در سوابق کاری شان ابتکار عمل نشان می دهند و در رشته قبلی خود مقداری تحصیلات دارند؛ زیرا شرکت می تواند ریسک تریدر را کنترل کند و درصورت نشان ندادن عملکرد مناسب، می تواند با هزینه ای بسیار کم آن ها را اخراج کند.

در یک شرکت مانند این، پرداخت براساس عملکرد است و معمولاً به صورت درصدی از سود خالص شما پس از کسر هزینه ها است. ممکن است به مجوزهایی نیاز باشد که به ساختار شرکت بستگی دارد. حتی اگر الزامی نباشد، قبولی در آزمون سری 7 به این معناست که تعداد بیشتری از شرکت ها برای معامله با شما در دسترس خواهند بود.

هر شرکت به شیوه ای متفاوت عمل می کند؛ بنابراین شرکتی را پیدا کنید که با نیازها، شخصیت و شرایط شما منطبق باشد. برخی از آن ها ممکن است نیاز داشته باشند بخشی از سرمایه شخصی شما را استفاده کنند. اگر برای یافتن فهرست شرکت های معاملاتی اختصاصی جست و جو کنید، می توانید گزینه های دردسترس و مناسب خود را مشاهده کنید.

سخن پایانی

زمانی که نتیجه گرفتید کدام روش معامله برای شما مناسب تر است، گام بعدی بسیار حیاتی است. اگر تمایل دارید اصلی ترین فعالیت های تریدتان را از خانه انجام دهید، باید تصمیم بگیرید براساس سرمایه و علاقه مندی های خود در کدام بازارها معامله خواهید کرد.

سپس باید برنامه معامله ای جامعی تهیه کنید- که البته همچون بیزنس پلن است؛ زیرا تریدینگ اکنون کسب و کار شماست- تصمیم بگیرید چگونه به عنوان یک تریدر عمل کنید. پس از آن، بروکرهای آنلاین مختلف را بررسی و خدماتی را که آن ها ارائه می دهند مقایسه کنید. همچنین به دنبال یک مربی یا فردی بگردید که به شما کمک کند. سپس زمان آن می رسد که به ترید بپردازید.

ادامه مطلب
raftar-bourse
حرکت گله ای (herd behavior) چیست...

شاید خارج از بازار بورس و در زندگی روزمره خود با مفهوم حرکت گله ای (herd behavior) بسیار آشنایی داشته باشید.در ابتدا به توضیح از این مفهوم خواهیم پرداخت و سپس کاربرد آن را در بازارهای مالی به ویژه بازار بورس بررسی خواهیم نمود.

حرکت گله ای (herd behavior) چیست؟

محققان می گویند اساس رفتار افراد در جمع این است که فرد خود را با جمع تطبیق دهد نه اینکه مانند یک ماشین تطبیق با تغییرات محیط عمل کند و به این نتیجه رسیده اند که گرایش طبیعی به دنباله روی از جمع باعث می شود که افراد بیشتر بر اساس نظر اعضای خانواده، دوستان و همسایه ها تصمیم گیری نمایند و موجب تصمیم گیری های غلط می شود. به طوریکه دنباله روی از جمع مسئول بسیاری از اشتباهات تاریخی و فجایع بشری شناخته شده است و محققان می گویند علت آن است که میل طبیعی به پیروی و تعلق داشتن به جمع به توانایی های افراد در تصمیم گیری درست لطمه می زند.

از این رو افراد در گروه های اجتماعی تکامل یافته به تغییرات محیط اطراف ابتدا به کندی واکنش نشان می دهند اما بعد در واکنشی سریع تغییراتی که جامعه طلب می کند اعمال می کنند که در واقع «ذهنیت گله وار» مبنای تصمیم گیری قرار می گیرد. این پدیده را برای مثال می توان در خرید، مد، سبک زندگی انسانها ، به دانشگاه رفتن و مثال هایی از این دست دید .

شاید این موج ها همیشه در جامعه های مختلف وجود دارد . اصلا یکی از علل رشد یک موضوع به صورت ناگاهانی رفتار گله وار است .همه جامعه فکر می کنند فرزندانشان باید ارشد و دکتری بگیرند انقدر این ادامه پیدا می کند که در برخی ادارات سرایدار اداره کارشناسی ارشد دارد! ، زمانی همه فکر می کنند برای خوشبختی باید از ایران بروند ، یا صاحبان  شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و اینستاگرام می توانند رشد سریع خود را مدیون این خصوصیت بشر یعنی رفتار گله ای یا همان گله وار  باشند.

نمونه ای از حرکت گله ای

در فیلم زیر که یک شبیه سازی زیبا از رفتار گله است ، نقاط جدا از هم را نشان می دهد که در اثر یک حرکت در دو قسمت دور هم جمع می شوند و به یک سمت مشخص حرکت می کنند . به جز برخی تک نقطه هایی که باقی می مانند . در بازار بورس ما و دیگر بورس های جهان مادام در حال شکل گیری حرکت گله ای است . هر چند آنهایی که در اوایل قرار می گیرند سود هایی می برند ولی بسیاری بازنده این داستان خواهند بود.جو مثبت و شایعات و شنیده های مربوط به خرید معمولا زمانی می آیند که سهم رشدش را کرده است و فقط لحظات آخری است که افرادی را به سمت گله در حال حرکت بکشاند . همه انسان ها رفتار گله ای دارند ولی آنهایی در زندگی و به خصوص سرمایه گذاری موفق خواهند بود که این ماهیت رفتاری را در خود کنترل نمایند.

 

در تصویر زیر بخشی از یک گله اسب به سمتی حرکت کرده اند ، و دیگر اسب های گله با توجه به خاصیت رفتار جمعی گله ای به آن سمت می دوند . اگر نفرات اول گله به واسطه غذا و یا موضوعی خاص به هدف سود به سمتی درست حرکت کرده باشند شاید سود هایی بکنند ولی به احتمال بالایی بسیاری از اسب ها به صورت گله ای زمانی به آنجا خواهند رسید که دیگر چیزی باقی نمانده است.!

galeiii

 فیلم طنز برای معرفی اثر گله ای در انسان ها

در فیلم زیر ابتدا فردی را نشان می دهد که منتظر سوار شدن در اسانسور و حرکت آن است . از سه فرد دیگر خواسته شده است کهپشت به در آسانسور بایستند . جالب است فرد ابتدا سعی می کند شبیه این افراد نشود اما آرام آرام و حتی با ایجاد دلیل! همانند آنها رفتار می کند. در قسمت دوم فرد دیگری نیز همین شرایط را دارد و دقیقا کار دیگران را می کند . در قسمت سوم فردی با کلاه درون آسانسور مادام رفتار افراد دیگر را تقلید می کند حتی افراد وقتی متمایل می ایستند این فرد نیز این کار را می کند ( این قسمت دیگر واقعا خنده دار است )

حرکت گله ای (herd behavior) در بازار بورس

بازار بورس هم از رفتارهای اجتماعی مستثناء نیست و رفتار گله وار در بین سرمایه گذاران بورس ایران به وفور قابل مشاهده است که نمی توان آنرا از استثنائات دانست. مثلا فرض کنید که سهمی در حالت تعادل و حتی اندکی در رنج منفی چندین روز متوالی معامله می شود و افراد زیادی به این سهم روی خوش نشان نمی دهند اما به محض اینکه بدون هیچ دلیل و تحلیلی این سهم مثبت و صف خرید می شود سرمایه گذاران به تبعیت از صف نشینان ابتدایی در صف خرید سهم قرار می گیرند(و این اتفاق در مورد صف فروش هم صادق است) که در اغلب موارد و بیشتر برای سهم های ضعیف منجر به اشتباه در تصمیم گیری خواهد شد و سرمایه گذار دلیلی غیر از مفهوم حرکت گله ای برای در صف نشستن سهم نخواهد داشت

این مثال از بورس متعلق به زمان خاصی نیست بلکه همیشه در بازار بورس وجود داشته است. مثلاً در فروردین ماه ۹۴  که به واسطه خبر مثبت مذاکرات هسته ای بازار بورس صف های سنگینی تشکیل داده بود .بانک صادرات از قیمت حدود ۷۰ تومان با صف خرید بی سابقه ای روبرو شد و تا بیش از صد تومان یک سره رفت اما جالب اینجا بود که بالای قیمت ۱۰۰ تومان هم پس از صف نشینی عده ای، سهامداران خرد هم به تبعیت از آنها در صف خرید قرار گرفتند و بیش از ۱٫۲ میلیارد سهم در صف خرید چیدند که پس از عرضه آن صف سهم بعد از سه ماه هنوز به قیمت بالای ۱۰۰ تومان نرسیده است و موجب ضرر و زیان سهامدارانی شد که از رفتار صف نشینان ابتدایی تبعیت نمودند. و همین سهامداران بعدا سهم های بالای ۱۰۰ تومان خریداری کرده خودشان را حوالی ۸۰ تومان در صف فروش می فروختند . !

کاریکاتور زیر که از یک منبع غیر ایرانی هست مربوط به بورس های خارج است به ظنز این موضوع را به خوبی نشان داده است!

 

raftar-bourse

 

 

امیدوارم شما نخبگان بورس خانه سرمایه از این مطلب استفاده کرده باشید و از این به بعد در جریان سرمایه گذاری خود مادام جلوی حرکت گله ای که تمام انسان ها در وجود خود دارند را بگیرید زیرا شما جزء نخبگان بورس هستید و با دیگر سرمایه گذاران بازار باید متفاوت باشید . شما در دوره نخبگان بورس تحلیل تکنیکال و بنیادی را آموخته اید و لازمه اینکه بتوانید حداکثر بازده را به دست آورید دانستن همین نکات روانشناسی بازار بورس است که اینجا برای شما بیان کرده ایم.

ادامه مطلب
panic-sell
پانیک سل یا فروش وحشت زده...

اساساً مفهوم روانشناسی معاملات به آن دسته از احساسات و عواطف روانی اشاره دارد که درحقیقت دلیل اصلی موفقیت یا شکست تریدرها در معاملات بازارهای مالی به حساب می آیند. درواقع در پس زمینه هر معامله موفق و سودآور، تصمیم یا تصمیم گیری هایی به موقع و صحیح وجود دارند؛ حال اینکه چه عواملی سبب پدید آمدن یک تصمیم صحیح می شوند، مقوله ای منحصربه فرد است.

البته داشتن دانش کافی و همچنین تحقیق درباره یک دارایی یا یک ارز، از عوامل تأثیرگذاری هستند که مستقیم بر صحیح یا غلط بودن یک تصمیم منجر به یک معامله دخیل خواهند بود، اما آن چیزی که درنهایت سبب خواهد شد تا یک تصمیم صحیح باشد و درنتیجه به اقدام برای انجام یک معامله سودآور منتهی شود، تا حد بسیار زیادی به روانشناسی معاملات و به ویژه عواطف و احساسات موجود در بازار مرتبط است.

به طورکلی، احساساتی مانند حرص و طمع که در مفهوم بازارهای مالی با شاخص ترس و طمع (Fear and Greed Index) از آن یاد می شود، فاکتوری است که با ایجاد تمایل بی اندازه به کسب سود، عقلانیت و قضاوت را در افراد کم رنگ می کند و درنهایت سبب می شود افراد فعال در بازار، تصمیم گیری درستی نداشته باشند. 

شاخص ترس و طمع در معاملات

درحقیقت طمع بیش ازحدی که بیشتر تریدرها از آن برخوردار هستند، آن ها را به سوی رفتارهای هیجانی و دور از منطقی می برد که این رفتارها در بیشتر موارد به انجام معاملاتی پرخطر (مانند خرید ارز یک پروژه ارز دیجیتال ناشناخته) منتهی خواهد شد.

غیر از این، حرص و طمع نیز فاکتور دیگری است که می تواند سرمایه گذاران و تریدرها را ترغیب کند بیش ازحد توصیه شده در موقعیت معاملاتی که سودآوری دارند باقی مانده تا از این طریق بتوانند سود بیشتری به دست بیاورند؛ از این رو فاکتور حرص و طمع را می توان در بخش انتهایی بازارهای صعودی و وقتی که پیش بینی ها و تردیدها درباره قیمت ها به اوج خود می رسد، مشاهده کرد.

اما در بخش مقابل، فاکتور ترس نیز سبب خواهد شد تا یک تریدر، به سرعت و فوق العاده سریع تر از آن چیزی که باید، یک موقعیت را بسته و به دلیل ترس افراطی که از ضرردهی دارد، از سود هنگفت پوزیشن خود چشم پوشی کند. بد نیست بدانید فاکتور ترس، بیش از هر جای دیگر، در بازارهای نزولی مشاهده می شود. درواقع چنین احساسی می تواند تریدرها را برای خروج عجولانه از موقعیت خود ترغیب کند و سبب شود این افراد، رفتاری غیرمنطقی از خود بروز دهند. 

درنتیجه فاکتور ترس در بیشتر اوقات به مفهومی به نام وحشت تبدیل شده و در بیشتر موارد سبب می شود شاهد حجم قابل توجهی از فروش در بازار باشیم که به این رویداد، دراصطلاح پانیک سل یا فروش وحشت زده گفته می شود. 

از این رو در این مطلب قصد داریم با مفهومی به نام پانیک سل یا فروش وحشت زده (Panic Sell) آشنا شده و تمامی زوایای آن را بررسی کنیم، اما در ابتدا بد نیست مروری بر چهارچوب مفهومی کلی تر به نام روانشناسی معاملات داشته باشیم که پایه و اساس اصطلاح پانیک سل است.

بررسی مفهوم روانشناسی معاملات در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی

بررسی مفهوم روانشناسی معاملات در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی

به صورت کلی، روانشناسی معاملات بیانگر جنبه های گوناگونی از شخصیت و رفتارهای یک تریدر است که بر تصمیم ها و اقدامات معاملاتی وی تأثیر می گذارد. اساساً روانشناسی معاملات ممکن است به اندازه ویژگی هایی مانند دانش، مهارت و تجربه، در انجام معاملات موفق مهم باشد.

از طرفی، نظم، انضباط و ریسک پذیری، بخش های جدایی ناپذیر جنبه های روانشناسی معاملات به حساب می آیند. همچنین از ترس و طمع نیز به عنوان دو احساس شناخته شده درباره روانشناسی معاملات یاد می شود. علاوه بر این، احساسات دیگری مانند امید و حسرت نیز در رفتار تریدرها تأثیر بسزایی دارند. 

درحقیقت تمامی این موارد، جنبه های گوناگونی از روانشناسی معاملات هستند که در هر معامله گر، کم یا زیاد وجود داشته و نمی توان هیچ کدام را به تنهایی بد یا خوب (عامل موفقیت یا شکست) تلقی کرد. درواقع این اجرای صحیح و به موقع این جنبه هاست که سبب موفقیت یک تریدر خواهد شد.

جدا از این موارد، روا نشناسی معاملات می تواند با چندین احساس و رفتار ویژه همراه باشد که در بیشتر موارد به عنوان کاتالیزور برای معاملات بازار در نظر گرفته می شود؛ برای نمونه عامل محرک معاملات احساسی در بازارهای مالی، اغلب ناشی از ترس یا حرص و طمع است.

درحقیقت طمع یا حرص را می توان تمایلی بی اندازه به کسب سود دانست که سبب کم رنگ شدن عقلانیت و قضاوت افراد می شود. درواقع طمع بیش ازحد در بیشتر تریدرها، این افراد را به سوی رفتارهای گوناگونی سوق می دهد که این رفتارها در بیشتر موارد به معاملات پرخطری مانند خرید ارز یک پروژه ناشناخته (آن هم تنها به این دلیل که ارزش ارز این پروژه به سرعت در حال رشد است) منجر می شود.

علاوه بر این موارد، حرص و طمع می تواند تریدرها را ترغیب کند تا بیش ازحد توصیه شده در موقعیت معاملات سودآور خود باقی مانده تا سود بیشتری کسب کنند؛ از این رو رد احساس طمع را می توان در فاز پایانی بازارهای صعودی و درست وقتی که پیش بینی ها و تردیدها به اوج خود رسیده است، مشاهده کرد.

در مقابل این احساس، احساس ترس قرار دارد که سبب می شود یک تریدر، بسیار سریع تر از آن چیزی که باید، پوزیشن معاملاتی خود را ببندد و از کسب سود (به دلیل ترس افراطی از ضررکردن) چشم پوشی کند؛ از این رو احساس ترس بیش از هر زمان دیگری، در بازارهای نزولی مشاهده می شود. 

اساساً این احساس می تواند سبب شود تریدرها برای خروج از بازار عجله کنند و رفتاری غیرمنطقی از خود بروز دهند. حال اینکه این احساس ترس، در بیشتر مواقع به وحشت تبدیل می شود و فروش های قابل توجهی را در بازار رقم می زند که به اصطلاح به عنوان فروش وحشت زده یا پانیک سل (Panic selling) از آن یاد می شود. 

احساس بعدی که در روانشناسی معاملات بررسی می شود، احساس پشیمانی است که ممکن است برای تریدرها و بعد از آنکه یک پوزیشن اولیه را از دست دادند رخ دهد. درحقیقت در این مواقع و به دلیل شوک واردشده به تریدر، این افراد به علت پشیمانی بابت از دست دادن موقعیت معاملاتی پیشین، به سرعت و بدون فکر، اقدام به بازکردن پوزیشن معاملاتی بعدی می کنند؛ درنتیجه هرگونه پایبندنبودن به برنامه های معاملاتی و بی نظمی رفتارهای معاملاتی برخی تریدرها، به ضررهای سنگینی برای آن ها منجر خواهد شد.

روان شناسی معاملات چه تأثیری بر تحلیل تکنیکال دارد؟

روانشناسی معاملات غالباً از اهمیت بسیار بالایی برای تحلیلگران تکنیکال برخوردار است؛ چراکه این دسته از تحلیلگران بازار، در راستای پیشبرد اهداف و تصمیم های خود، به تکنیک نمودارسازی تکیه دارند. درحقیقت نمودار یک ارز دیجیتال می تواند اطلاعات گسترده ای درباره روند قیمتی یک ارز ارائه کند؛ درحالی که تحلیل تکنیکال و تکنیک های نمودارسازی می توانند در تشخیص روندهای قیمتی و در راستای یافتن فرصت های خرید و فروش مفید باشند، ولی درنهایت دستیابی به درکی صحیح از روندهای قیمتی بازار، تنها با شناخت روانشناسی معاملات تریدرها میسر خواهد شد.

جدا از این، موارد گوناگونی در نمودارهای تکنیکال وجود دارد که تریدرها باید به آن ها توجه داشته باشند. از طرفی، گاهی اوقات نیاز است یک تریدر به دانش شخصی که درباره ارز یک پروژه دارد رجوع کند و همچنین به چگونگی روند قیمتی و تأثیر عوامل مختلف بر بازار نیز توجه داشته باشد. درواقع تریدرهایی که به تأثیر عوامل خارجی روی قیمت یک ارز نیز توجه دارند و بانظم و اعتمادبه نفس خاصی در معاملات پیش می روند (به روانشناسی معاملات پایبند هستند)، موفقیت و سودآوری بیشتری را به دست می آورند.

پانیک سل (panic sell) یا فروش وحشت زده چیست؟

پانیک سل

به طورکلی فروش یک دارایی دیجیتال از روی ترس، زمانی رخ می دهد که به محض سقوط بازار، کاربران اقدام به فروش ارزهایی کنند که تا پیش از این نگه داشته بودند. اساساً این دسته از کاربرانی که از روی احساس وحشت به فروش دارایی های خود در شرایط این چنینی اقدام بازار می کنند، به طورمعمول تریدرهایی تازه کار یا سرمایه گذاران کوتاه مدت هستند که قصد ریسک و سرمایه گذاری بلندمدت نداشته و تمایلی ندارند در انتظار افزایش مجدد قیمت و بازگشت بازار به روند صعودی خود بمانند.

از طرفی این دسته از تریدرها و سرمایه گذاران ترجیح می دهند دارایی های خود را به سرعت به فروش برسانند تا مبادا متحمل ضرر نشوند. همچنین این فروشندگان وحشت زده، نخستین افرادی هستند که حتی با سقوط اندک بازار نیز، به خارج کردن دارایی های خود از بازار اقدام می کنند. 

درواقع زمانی که به شکلی گسترده، عملیات فروش از روی ترس در یک بازار رخ می دهد، سقوط قیمت ناشی از این فروش را شاهد خواهیم بود. با وجود این، بعد از چنین فروشی، تریدرها و کاربرانی که منتظر بودند با سقوط قیمت اقدام به خرید کنند، وارد عمل شده و به واسطه خرید آن ها، بار دیگر شاهد یک روند قیمتی صعودی در بازار خواهیم بود. 

پس نتیجه می گیریم این است که فروشندگان وحشت زده، دقیقاً عکس دارندگانی هستند که در بالا به آن ها اشاره کردیم. به بیان دیگر فروش وحشت زده وقتی رخ می دهد که تعداد قابل توجهی از تریدرها هم زمان (در یک بازه زمانی کوتاه مدت) اقدام به فروش دارایی های خود کرده و درنتیجه سبب می شوند قیمت یک دارایی به شکل شدیدی کاهش پیدا کند. از طرفی چنین افت قیمتی به نوبه خود، سبب ترس و وحشت دیگر سرمایه گذاران و تریدرها می شود و آن ها را نیز به فروش وامی دارد و درنتیجه قیمت بیش ازپیش کاهش پیدا می کند.

مفهوم پانیک سل درباره سرمایه گذاران بازار

اساساً فروش وحشت زده یا پانیک سل در بازار ارزها، سبب خواهد شد تا قیمت یک ارز دیجیتال به شکل مصنوعی افت کند؛ چراکه براساس این کار، قیمت کاهش خواهد یافت، ولی این کاهش قیمت هیچ گونه تأثیری بر ارزش ذاتی و کیفیت پروژه آن ارز دیجیتال نخواهد داشت؛ یعنی اگر هزاران نفر دچار پانیک سل شوند و تلاش کنند همه دارایی های دیجیتال خود را به شکل یکجا بفروشند، همواره یک شخص یا مؤسسه دیگر وجود خواهد داشت که آن دارایی دیجیتال را با قیمتی بسیار پایین تر می خرد و سبب افزایش قیمت مجدد آن می شود.

درواقع همان طور که در بالا نیز اشاره کردیم، زمانی که بر اثر فروش وحشت زده، قیمت یک ارز دچار افت فاحش شود، شاهد یک پانیک سل بیشتر نیز خواهیم بود و این موضوع به نوعی سبب ایجاد یک دور باطل خواهد شد. درواقع پانیک سل می تواند سبب نابودی حجم زیادی از دارایی های افراد شود و شاید ماه ها یا حتی سال ها زمان لازم باشد تا یک دارایی بتواند خود را بعد از یک پانیک سل اساسی، بازیابی کنند. 

روانشناسی معاملات و تاثیر آن در پانیک سل

عواقب مالی جبران نشدنی پانیک سل

اساساً پانیک سل ریسک بالایی را برای ضرر و زیان در بر خواهد داشت. درواقع افرادی که برای اهدافی در سال ها یا دهه های بعد سرمایه گذاری می کنند، احتمالاً می توانند در مقابل پانیک دوام بیاورند، اما اگر فردی برای بازنشستگی سرمایه گذاری می کند، بروز پانیک سل ناگهانی، درست پیش از زمان بازنشستگی می تواند مشکل بزرگی برای وی ایجاد کند؛ به ویژه اگر قصد داشته باشد با تکیه بر این سرمایه گذاری ها، زندگی خود را بگذراند.

درحقیقت خطر افت ناگهانی در بازارهای مالی، دلیل منطقی است تا سرمایه گذاران با نزدیک شدن به بازنشستگی، دارایی های خود را به طور منظم بازبینی کنند و از دارایی های پرریسک تر به سمت دارایی های باثبات تری حرکت کنند. از طرفی به دلیل همین خطرات، بیشتر کارشناسان به افراد توصیه می کنند تا محض احتیاط، به اندازه شش تا دوازده ماه از مخارج زندگی خود را به شکل نقدی نگه دارند. به این ترتیب، حتی اگر بحران مالی سبب از دست دادن شغل افراد شود، آن ها می توانند در بازار باقی بمانند. این راهی برای جلوگیری از به خطر افتادن برنامه ریزی های بلندمدت به دلیل مخارج روزمره است.

به طورکلی، افت بازارهای مالی، از مسکن گرفته تا کالاهای اساسی و ارزها وقتی رخ می دهد که تعداد فروشندگان بیشتر از خریداران بوده یا برخی اوقات، تعداد فروشندگان به حدی از خریداران بیشتر باشد که فروشندگان تمایل داشته باشند تا با هر قیمتی دارایی های خود را به فروش برسانند. درواقع زمانی که وحشت بر تعداد زیادی از سرمایه گذاران یک بازار چیره شود، آن بازار احتمالاً سقوط خواهد کرد.

علل بروز پانیک سل

به طورکلی وحشت یک واکنش انسانی به یک زیان احتمالی عظیم است. پانیک سل نیز به همین شکل است و وحشت احتمالی، ناشی از یک ضرر مالی بزرگ خواهد بود، اما به طورکلی عوامل متعددی هستند که هریک به تنهایی می توانند به رخ دادن یک فروش وحشت زده یا پانیک سل در یک بازار مالی منجر شوند.

  • دست های ضعیف (Weak Hands) 

یکی از اصطلاحات این بازار Weak Hands است. این کلمه بیشتر برای کسانی به کار می رود که در کار خود مهارت نداشته و در معاملات خود بدون برنامه ریزی و بدون هرگونه استراتژی معاملاتی هستند؛ به همین دلیل در برخی مواقع به دلیل نبود اطلاعات کافی و ضعف در بررسی بازار ضررهای زیادی را متحمل می شوند.

افراد زیادی با همین دستان ضعیف یا عملکرد بدون تحلیل، سبب ثروتمندشدن دیگران می شوند. درواقع برای برنده شدن هرکسی در بازار، شخصی باید بازنده باشد. دست های ضعیف بازار همین وظیفه را بر عهده دارند؛ یعنی ارز مورد علاقه خود را در بالاترین قیمت از شما می خرند و در پایین ترین قیمت به شما می فروشند. 

این دو رویداد مهم ترین و اصلی ترین راه از دست دادن پول در بازار است. حتماً شنیده اید که می گویند در بازار سرمایه در وهله نخست از جیب افراد عجول به جیب افراد صبور سرازیر می شود. دستان ضعیف بیشتر دارایی های خود را ارزان می فروشند یا برخی دارایی های خود را بدون قضاوت یا تحلیل درست، بسیار سریع و بدون در نظر گرفتن اخبار، خریداری کرده و تبدیل به ارز دیجیتال می کنند. طبیعی است این کار قطعاً کار خیلی هوشمندانه ای نیست. از سوی دیگر همین افراد به برخی قوانین خاص که در بازار برای خود ایجاد کرده اند نیز پایبند هستند. همین قوانین حرکت بعدی آن ها را بسیار قابل پیش بینی می کند.

داشتن برنامه های قابل پیش بینی برای یک بازار غیرقابل پیش بینی باز هم اقدامی خیلی هوشمندانه نیست. این افراد با نوسان قیمت های عادی بازار در هر برهه از زمان به راحتی استرس گرفته و رفتاری عجیب را از خود بروز می دهند؛ به همین دلیل آن ها در بازارهای نزولی فروشنده بوده و در بازارهای صعودی و سبز معمولاً خریدار هستند.

گروه دیگری از افراد را می توان «دست های ضعیف» نامید که بازار را بیشتر مربوط به دلالان می دانند و سرمایه گذاران بازار را اصلاً قبول ندارند. رفتار این دو قشر در بازار کاملاً مقابل هم قرار دارد. دلالان با افزایش و کاهش قیمت حرکت های عجیب و غریبی بروز می دهند، اما سرمایه گذار به نوسانات بازار خیلی توجهی نمی کند.

درنتیجه اینکه دستان ضعیف به سرمایه گذاری اطلاق می شود که مستعد فروش وحشت زده (Panic sell) در اولین نشانه کاهش قیمت است.

  • سفارش های حد ضرر یا استاپ-لاس (Stop-Loss Order) 

برخی برنامه های مورداستفاده در معاملات می تواند شدت پانیک سل را بیشتر کنند. درحقیقت این برنامه ها می توانند تنها یک سفارش استاپ-لاس باشند. درواقع سفارش استاپ-لاس، نوعی سفارش جاری (Standing Order) برای خرید یا فروش یک دارایی ویژه درصورت رسیدن به قیمتی از پیش تعیین شده است.

درحقیقت این نوع سفارش می تواند راهی عالی برای سودبردن از فرصت افت قیمت برای خرید یک دارایی با قیمت تخفیف خورده باشد، ولی طی افت ناگهانی بازار، این سفارش ها اغلب به فروش خودکار منجر شده و این فروش های خودکار اگر به تعداد کافی برسند، می توانند افت بازار را تسریع کنند و نقش مؤثری در رخ دادن پانیک سل داشته باشند.

  • عبرت گرفتن از اشتباهات گذشتگان

علل بروز پانیک سل

تا سال ها، برای اجتناب از پانیک سل تنها به سرمایه گذاران توصیه می شد وحشت نکنید. ما می دانیم همیشه و حتی پس از بحران های مالی بزرگ و پانیک سل، بازارهای مالی بازگشته اند، اما حتی اگر سرمایه گذاری در برابر وسوسه  فروش مقاومت کند، دوره های پانیک سل روی ثروت و برنامه های او تأثیر می گذارد. چگونگی این تأثیر به شیوه سرمایه گذاری فرد، سبد سرمایه گذاری و احساس او درباره ریسک بستگی دارد.

ما در آینده دور و نزدیک، شاهد نوسانات زیادی در بازار خواهیم بود. از حضور در اردوی افرادی که دارایی های خود را تنها به خاطر ترسیدن می فروشند، اجتناب کنید. اگر سبد خود را درست چیده باشید، می توانید یک مورد افت بازار را تحمل کنید. اگر از گروه سنی مسن و بازنشسته هستید، احتمالاً سرمایه کافی برای درآمد موردنیازتان را دارید و اگر جوان هستید، سقوط بازار، فرصتی عالی برای خرید اوراق بهادار ارزشمند در قیمتی شبیه حراج کامل است.

تأثیر پانیک سل بر پس اندازهای درازمدت، نابود کردن آن است. این کار یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی است که در بازار مرتکب می شویم.

  • الگوریتم ها

برخی الگوریتم هایی که مؤسسات مالی بزرگ و سرمایه گذاران حرفه ای استفاده می کنند، درصورت کاهش قیمت یک سهم و رسیدن آن تا سطحی مشخص، به طور خودکار آن را می فروشند. سقوط سهام سال ۱۹۸۷ تا حدی توسط تعدادی از اولین برنامه های ترید کامپیوتری ایجاد شد. 

در سال ۲۰۱۰، یکی از تریدرها که کنترل نرم افزار معاملاتی بسیار پیچیده خود را از دست داد، سبب وقوع سقوط سریع (Flash Crash) شد که تقریباً 1 تریلیون دلار از سرمایه بازار را در کمتر از یک ساعت ناپدید کرد. ریسکی که این ابزارها برای کل سیستم ایجاد می کردند، یکی از دلایلی است که بیشتر بورس های بزرگ مجموعه ای از محدودیت های معاملاتی را نصب کرده اند تا پانیک سل را کاهش داده و به کاربران این برنامه ها، فرصت کالیبره کردن مجدد آن ها قبل از بروز پانیک را بدهند.

روش های ضررنکردن (و حتی کسب سود) در طی یک پانیک سل

  • کشف فرصت ها

در طول پانیک، معمولاً تعداد کافی از افراد وحشت زده به سمت تصمیمات غیرمنطقی کشیده می شوند و به این ترتیب فرصت های خرید ارزشمندی برای شما فراهم می کنند؛ برای مثال به دنبال سقوط بازار سهام در سال ۱۹۸۷ و در سال ۲۰۰۸، شرکت اس اند پی پانصد به مدت یک دهه با بازده سالانه دورقمی به سرمایه گذاران خود پاداش داد.

اما مشکل این است که هیچ راهی برای فهمیدن این وجود ندارد که چه موقع اپیزود پانیک به پایان رسیده و چه موقع بازار به کف خود رسیده است. تریدرهای حرفه ای که با مدل های پیچیده ریاضی کار می کنند، نتایج متناقضی درباره کشف زمان بازگشت بازار به دست آورده اند، اما برای بیشتر سرمایه گذاران و حتی برای سرمایه گذاران باهوش نیز این کار در بهترین حالت یک بازی حدسی و شانس محور است.

درنتیجه اینکه افراد با ۲ راهکار می توانند از دوره پانیک سل نجات پیدا کنند؛ نخست اینکه وحشت نکنند و دوم اینکه در زمان افت بازار که دارایی ها به قیمت های بسیار پایین تری فروخته می شوند، به خرید خود ادامه دهند.

  • میانگین گیری از هزینه  دلاری (Dollar Cost Averaging) 

یکی از راه های استفاده از پانیک سل، میانگین گیری از هزینه دلاری یا همان کم کردن میانگین است. در این استراتژی بلندمدت، سرمایه گذار مبلغ ثابتی از یک دارایی را به طور منظم (مثلاً هر ماه) خریداری می کند. این کار به او اجازه می دهد در قیمت های پایین تری خرید کرده و هنگامی که قیمت بالاتر است، سرمایه گذاری را محدود کند. به این ترتیب، این استراتژی نه تنها در دوره های پانیک جواب می دهد، بلکه راهکاری برای تمام فصول است.

پانیک سل سال ۲۰۰۸ در آمریکا؛ نمونه ای مهم از فروش وحشت زده در بازارهای مالی 

پانیک سل در آمریکا

به طورکلی، به عنوان یک تریدر مبادرت دیگر افراد به پانیک سل، بر دارایی های شما نیز اثرگذار خواهد بود؛ برای مثال اگر به رویدادهایی که در سال ۲۰۰۸ میلادی (۱۳۸۷) و رکود بزرگی که به وجود آمد، نگاهی بیندازیم، درمی یابیم که بازار سهام آمریکا تنها ظرف مدت ۶ هفته، حدود ۴۰ درصد سقوط کرد و درنتیجه این سقوط عظیم، وحشت گسترده ای تمامی این کشور را در بر گرفت. 

درواقع در آن زمان، افرادی که هیچ گونه توجهی نیز به بازارهای سهام نداشتند، با مواجهه با این رکود عظیم، به دقت پیگیر اخبار مربوط به این رویداد شدند. درحقیقت در آن زمان، بیشتر افراد به شدت از این موضوع نگران و وحشت زده بودند که مبادا درنتیجه این اتفاق، تمامی سیستم اقتصادی آمریکا دچار یک فروپاشی عظیم شده و آن ها نیز به تبعیت از این سیستم اقتصادی نابود شده، با مشکلات اقتصادی شدیدی روبه رو شوند.

اساساً طبیعی است که در هر نوع بازار مالی، گاهی اوقات شاهد وحشت زدگی سرمایه گذاران باشیم. درحقیقت برخی مواقع وحشت زدگی افراد، ناشی از یک رویداد بزرگ جهانی خواهد بود؛ درست مثل آن چیزی که درباره بازارهای سهام در ماه مارس ۲۰۲۰ (اسفندماه ۱۳۹۸) و به دنبال افزایش همه گیری ویروس کرونا و اعلام قرنطینه در بیشتر کشورها به وجود آمد. 

همچنین در برخی مواقع نیز، دلیل شروع پانیک این خواهد بود که یک دارایی ویژه (مثل شرایطی که برای مسکن در آمریکا و در سال ۲۰۰۸ میلادی رخ داد)، به شکلی غیرواقعی ارزش گذاری شده (ارزش بازار آن، بسیار بیشتر از ارزش ذاتی آن شود) و به تبعیت از این اتفاق، نظر عمومی درباره ارزش این دارایی، یک شبه دستخوش تغییر خواهد شد.

در سال ۲۰۰۸، بانک های آمریکا به طور کامل در حال ورشکستگی بودند و در تلاش جهت نجات کمپانی مدیریت سرمایه مریل لینچ، بسیاری از شرکت های آمریکایی بزرگ دیگر نیز در آستانه نابودی کامل قرار داشتند. در چنین شرایطی، چنین اتفاقاتی سبب ایجاد یک وحشت عظیم و فراگیر شده بود که درنتیجه آن، شاهد حجم عظیمی از فروش وحشت زده در بازارهای مالی بودیم. درواقع این اتفاق را می توان به عنوان عظیم ترین فروش وحشت زده ای به حساب آورد که در سی سال گذشته در بازارهای مالی شاهد آن بوده ایم.

در آن زمان، افراد تلاش داشتند سهام خود را در کف قیمتی بفروشند. درحقیقت بسیاری از افراد، در آن زمان تمامی سهام خود را با تحمیل ضرر شدید و با کف قیمتی به فروش رساندند. با رخ دادن چنین فروش وحشت زده، شاهد یک گسست کامل بین تصمیم گیری منطقی و واکنش عاطفی افراد بودیم. درواقع افراد در تلاش برای اینکه درک کنند چه زمانی، موقعیتی ایمن و مناسب برای خرید دوباره است، به شدت از نظر روانی تحت آسیب بودند.

پیش از آنکه سیل گسترده ای از این فروشندگان، اقدام به خرید مجدد کنند، بازاری که پیش از این حدود 38 درصد سقوط کرده بود، توانست تا ابتدا ۱۰ درصد سپس ۲۰ درصد و درنهایت بیش از ۳۰ درصد خود را بازیابی کند. درحقیقت اگر افراد عادی تنها دست به هیچ اقدامی نمی زدند، تا این حد دارایی های خود را از دست نمی دادند.

 شاید فقط زمان خود را از دست می دادند، ولی متحمل چنین ضرر سنگینی نمی شدند. درعوض این دسته از افراد، در بدترین زمان ممکن اقدام به فروش دارایی های خود در بازار کردند و بار دیگر بدون تفکر و در بدترین زمان ممکن اقدام به خرید دوباره کردند و در تلاش برای اینکه به نوعی بتوانند سر از کار این روندهای بازار دربیاورند، از روند بازیابی بازار نیز جا ماندند.

از سوی دیگر، افرادی که دست نگه داشته و عملاً هیچ کاری انجام ندادند، شاید فقط چند ماه یا درنهایت یکی دو سال از زمان خود را از دست دادند، ولی در حال حاضر و با گذشت بیش از یک دهه از آن رویداد، توانسته اند دارایی خود و سود آن را بازیابی کنند. درحقیقت افرادی که برای بازنشستگی خود برنامه ریزی کرده یا نزدیک به استقلال مالی خود بودند، مجبور شدند برای رسیدن به چنین نقطه عطفی، چند سال بیشتر در انتظار بمانند، ولی به هر حال، به خواسته خود دست یافتند.

درنتیجه اینکه افرادی که در انتهای سال ۲۰۰۸ میلادی سبب شکل گیری یک پانیک سل در بازارهای سهام آمریکا شدند، شاید هیچ وقت به استقلال مالی دست پیدا نکردند و شاید هرگز نتوانند دارایی های خود را به صورت کامل بازیابی کنند. جالب اینجاست که تاریخ تکرار می شود و عده ای از افراد به جای درس گرفتن از تاریخ (رکود مالی سال ۲۰۰۸)، همین کار را در زمان سقوط بازار در آغاز همه گیری ویروس کرونا تکرار کردند.

درحقیقت، شاید افت ناگهانی بازارها، برای بسیاری از افراد ترسناک باشد، ولی یکی از بزرگ ترین خطرات، تسلیم شدن در مقابل این وحشت و پیوستن به جمع فروشندگان است؛ از این رو نکته ای که همواره باید به خاطر داشته باشیم، این است که تمامی بازارهای مالی همواره دارای نوسانات قیمتی هستند، ولی سرمایه گذاران تنها در زمان هایی متضرر می شوند که از روی احساسات عمل کنند.

سخن پایانی

اساساً صفاتی مانند طمع و ترس که در روانشناسی معاملات در مقابل یکدیگر قرار دارند، می توانند یکدیگر را متعادل کرده و با کنترل مناسب، به تصمیمی صحیح ختم شوند، ولی هرکدام از این احساسات به تنهایی می توانند سرمایه یک فرد را نابود کنند. در این بین، بهترین کار این است تا با کنترل احساسات و در نظر گرفتن احساسات غالب، بهترین تصمیم گیری را صورت داد.

به طورکلی دلایل پانیک سل یا فروش وحشت زده، همواره روشن و قابل درک نیست و در طول دوره های پانیک سل، به سختی می توان حدس زد که با آرام شدن اوضاع، شرایط بازار به چه شکل پیش خواهد رفت. درواقع افت ناگهانی بازارها می تواند حتی سرمایه گذاران و تریدرهای باتجربه را هم دچار اشتباه کند. درنتیجه اینکه پانیک سل یک خطر واقعی است، ولی می تواند به نوبه خود، سبب ایجاد برخی فرصت های کسب سود نیز شود.

از این رو ضروری است سرمایه گذاران برنامه های معاملاتی خود را به شکلی منظم بازبینی کنند تا بدین ترتیب اطمینان حاصل کنند که می توانند این دوره را پشت سر بگذارند و حتی اگر افت بازار به معنای عقب گرد باشد، آن ها همچنان در مسیر پیشین خود برای دستیابی به اهداف خود تلاش کنند.

پرسش های متداول

1- روانشناسی معاملات به چه معناست؟

روانشناسی معاملات بیانگر جنبه های گوناگونی از شخصیت و رفتارهای یک تریدر است که بر تصمیم گیری ها و اقدامات معاملاتی وی تأثیر می گذارد.

2- روانشناسی معاملات چه تأثیری بر تحلیل تکنیکال دارد؟

روانشناسی معاملات غالباً از اهمیت بسیار بالایی برای تحلیلگران تکنیکال برخوردار است؛ چراکه این دسته از تحلیلگران بازار، در راستای پیشبرد اهداف و تصمیم های خود، به تکنیک نمودارسازی تکیه دارند.

3- فروش وحشت زده یا پانیک سل (Panic Sell) چه زمانی رخ می دهد؟

فروش وحشت زده وقتی رخ می دهد که تعداد قابل توجهی از تریدرها هم زمان (در یک بازه زمانی کوتاه مدت) اقدام به فروش دارایی های خود کرده و درنتیجه سبب شوند تا قیمت یک دارایی به شکل شدیدی کاهش پیدا کند. از طرفی، چنین افت قیمتی به نوبه خود، سبب ترس و وحشت دیگر سرمایه گذاران و تریدرها می شود و آن ها را نیز به فروش وا دار می کند و درنتیجه اینکه قیمت بیش ازپیش کاهش پیدا می کند.

ادامه مطلب
رکود اقتصادی
5 کاری که نباید در زمان...

در زمانی که رشد اقتصادی کند است یا به طوری با رکود اقتصادی مواجه هستیم، بهتر است مراقب هزینه های خود باشید. همچنین ریسک های نابجایی که ممکن است اهداف مالی شما را به خطر بیندازید، کنار بگذارید. اتفاقاتی که در زمان رکود اقتصادی رخ می دهد، می تواند بر امور مالی و دارایی شخصی شما تأثیر منفی بگذارد.

این 5 کار را در زمان رکود اقتصادی انجام ندهید!

با این حال با انجام چند کار ساده و آماده بودن می توانید سبب کاهش خطرات شوید و از افت مالی خود جلوگیری کنید. در این مقاله به برخی از ریسک های مالی که باید از آن ها اجتناب کنید، می پردازیم.

1- ضمانت وام

رکود اقتصادی

ضامن شدن برای یک وام در رکود اقتصادی می تواند کار بسیار پرخطری باشد. اگر فردی که وام را دریافت می کند، پرداخت های خود را در زمان معین انجام ندهد، شما به عنوان ضامن باید پرداخت را انجام دهید. دلیل خطرناک بودن ضمانت وام این است که اگر وام گیرنده شغل خود را از دست بدهد، که در دوران رکود اتفاقی غیرعادی هم نیست، شما موظف هستید تا پایان مدت مشخص قسط های وام را پرداخت کنید؛ بنابراین بهتر است به دنبال راه های دیگری برای کمک به وام گیرنده باشید.

با همه این ها ممکن است لازم باشد تا برای یکی از اعضای خانواده خود یا دوستان نزدیک ضمانت وام را انجام دهید. در این حالت بهتر است پیشاپیش مبلغی پول را به این منظور کنار بگذارید تا اگر وام گیرنده نتوانست قسط های خود را پرداخت کند، شما پولی برای پرداخت آن ها داشته باشید.

کار دیگری هم که می توانید انجام دهید این است که با آن فرد صحبت کنید و بگویید به جای ضمانت وام می توانید در پرداخت برخی قسط ها به او کمک کنید.

2- بدهی های جدیدرکود اقتصادی

در مواقع عادی که می توانید پول کافی به دست بیاورید و در کنار آن برای بازنشستگی نیز پس انداز کنید، اضافه کردن بدهی های جدید مانند وام اتومبیل، قسط خانه یا بدهی های دانشجویی مشکلی ندارد. در زمانی که اوضاع مالی رو به وخامت است و پیش بینی می شود با رکود اقتصادی مواجه شویم، بهتر است مراقب این هزینه های سربار باشید.

یکی از خطراتی که در دوران رکود ممکن است شما را تهدید کند، این است که شغل خود را از دست بدهید. اگر این اتفاق رخ دهد، ممکن است مجبور شوید شغل یا مشاغلی را انتخاب کنید که حقوق کمتری در مقایسه با شغل اصلی شما دارد؛ بنابراین وجود این بدهی ها می تواند اوضاع را برای شما بسیار سخت کند و توانایی پرداخت آن ها را نداشته باشید.

به طور خلاصه باید گفت اگر در نظر دارید تا بدهی جدیدی را به معادلات مالی خود وارد کنید، این فرض را در نظر بگیرید که ممکن است شغلتان را از دست بدهید یا درآمدتان کاهش پیدا کند. داشتن بدهی های جدید در زمان رکود اقتصادی بسیار خطرناک بوده و حتی ممکن است به ورشکستگی شما هم منجر شود. اگر می توانید خرید خود را به صورت نقدی انجام دهید یا منتظر بمانید شرایط اقتصادی به روال عادی بازگردد.

3- نادیده گرفتن شغل خودرکود اقتصادی

در طول یک رکود اقتصادی حتی شرکت های بزرگ هم تحت فشار مالی قرار می گیرند؛ بنابراین سعی می کنند تا به هر طریق ممکن هزینه ها را کاهش دهند. این موضوع به این معناست که ممکن است برای کاهش هزینه های عملیاتی یا افزایش سود، برخی کارمندان خود را اخراج کنند. از آنجا که مشاغل مختلف در دوران رکود بسیار آسیب پذیر می شوند، شما باید تلاش کنید تا مطمئن شوید رئیس و کارفرمایتان نظر مساعدی درباره شما دارد.

در این باره تلاش کنید زودتر خود را به سر کار برسانید و کارها را براساس اولویت آن ها انجام دهید. البته به هیچ عنوان این موارد تضمینی بر این نیست که شغل خود را از دست نخواهید داد، اما رعایت این موارد می تواند شانس شما را برای باقی ماندن در شغل فعلی افزایش دهد. از دید یک کارفرما اخراج کارمندان حاشیه ای گزینه مطلوب تری است تا بخواهند کارمندان سخت کوش و مولد خود را از کار بیکار کنند.

4- سرمایه گذاری های خطرناکرکود اقتصادی

رعایت این نکته برای صاحبان مشاغل بسیار مهم است. درحالی که توصیه می شود همیشه به فکر آینده باشید و برای رشد کسب و کار خود سرمایه گذاری کنید، در دوران رکود اقتصادی این موضوع کاملاً متفاوت است. شما در زمان رکود باید تمام تمرکز خود را معطوف این موضوع کنید که دارایی تان حفظ شود و ضرر نکنید، اما هنگامی که اقتصاد نشانه هایی از بهبود را نشان داد، وقت آن است که گام بزرگی بردارید. این قدم می تواند استخدام نیروهای کاری جدید و سرمایه گذاری های مالی مختلف باشد.

در این زمینه به ویژه از پروژه های سرمایه گذاری که شما را ملزم به پرداخت اقساط جدید می کنند، به شدت اجتناب کنید؛ برای مثال گرفتن وام جدید برای اینکه بتوانید فضای کار خود را بزرگ تر کنید شاید جذاب به نظر برسد، به ویژه از آنجا که نرخ بهره در طول رکود پایین خواهد بود.

با این حال اگر سود مالی کسب و کار شما در این دوره کاهش پیدا کند، در پایان هر ماه به اندازه کافی درآمد برای پرداخت اقساط نخواهید داشت؛ پس بهتر است صبر کنید تا شاخص های اقتصادی بازار رشد کرده و نرخ های بهره افزایش پیدا کنند، سپس اقدام به سرمایه گذاری های خطرناک کنید.

5- وام مسکن

رکود اقتصادی

 هنگام خرید خانه ممکن است شما گزینه وام مسکن با نرخ قابل تنظیم را انتخاب کنید. در برخی موارد یعنی تا زمانی که نرخ بهره و پرداخت ماهانه نیز پایین بوده، این حرکت منطقی است. نرخ بهره عموماً در اوایل رکود اقتصادی کاهش پیدا می کند. سپس با احیای دوباره اقتصاد، این نرخ افزایش می یابد؛ به این معنا که نرخ قابل تنظیم برای وام دریافتی در دوران رکود زیاد خواهد شد.

موضوع دیگر این است که با وجود کاهش نرخ بهره در دوران رکود، الزامات اعتباری که باید ارائه دهید، سخت گیرانه است. همچنین واجد شرایط بودن برای دریافت وام نیز مسئله چالش برانگیزی خواهد بود. در این میان، بدترین سناریو این است که شما شغل خود را از دست بدهید. در همین حین شرایط اقتصادی رو به بهبود می رود و نرخ های بهره نیز افزایش پیدا می کند.

در این صورت پرداخت اقساط ماهیانه برای شما سخت خواهد بود. تأخیر در پرداخت و پرداخت نکردن هرکدام می توانند به نوعی بر رتبه اعتباری شما در بانک تأثیر منفی داشته باشند و دریافت وام های آتی را برایتان سخت کنند؛ بنابراین بهتر است در زمان رکود اقتصادی درباره اضافه کردن بدهی های جدید محتاط عمل کنید.

سخن پایانی

در دوران رکود اقتصادی نیازی به این نیست که مانند یک راهب زندگی کنید، اما باید به مخارج خود توجه بیشتری داشته باشید. علاوه بر این مراقب ریسک های غیر ضروری باشید. حتی در بحبوحه یک رکود اقتصادی نیز گام های مثبت زیادی می توان برداشت تا وضعیت مالی بهبود پیدا کند. مواردی که در این مقاله ذکر شدند، مهم ترین چیزهایی بودند که باید در شرایط اقتصادی رو به پایین از انجام آن ها اجتناب کنید.

همچنین سعی کنید کارهایی را انجام دهید که بتواند برای شما منابع درآمدی اضافه تری را به همراه داشته باشد. از میان راه های گفته شده کدام یک را در رکود اقتصادی امتحان کرده اید؟ نظرات خود را در کامنت با ما در میان بگذارید.

پرسش های متداول

رکود اقتصادی دوره ای است که کسب و کارها با تقاضای کمتری از سوی بازار روبه رو می شوند؛ بنابراین شروع به از دست دادن پول می کنند. برای کاهش هزینه ها و جلوگیری از ضرر، شرکت ها نیز شروع به اخراج کارمندان خود می کنند و درصد بیکاری در جامعه افزایش پیدا می کند.

در برخی مواقع می توان به صورت کاملاً مشخصی دلیل رکود را شناسایی کرد. با این حال در بیشتر مواقع علل به وجود آمدن رکود اقتصادی پیچیده است. برخی عوامل عبارت اند از: نرخ بهره بالا، کاهش اعتماد مصرف کننده و کاهش دستمزدها هستند.

رکود بزرگ یا همان The Great Recession در دسامبر 2007 شروع شد و در ماه ژوئن 2009 به پایان رسید که طولانی ترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم است.

ادامه مطلب
اقتصاد رفتاری
منظور از اقتصاد رفتاری چیست و...

جدا کردن رفتارهای اقتصادی انسان از سایر بخش های زندگی او کاری بیهوده است. چون ما یک سبک تفکر درونی را در تمام زمینه های زندگی مان اجرا می کنیم. چه بحث بورس در میان باشد و چه بحث روابط خانوادگی، یک تیپ رفتاری اما در قالب های مختلف از ما سر می زند. گاهی بهترین راه برای تغییر برخی رفتارهای مضر، شناسایی علت ایجاد و مدیریت آنها به شیوه ای کاربردی است. به این ترتیب، رفتار نیز به دنبال تغییر علت، به شکلی تازه بروز خواهد کرد. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ اقتصاد رفتاری می رویم و سعی می کنیم علت برخی از رفتارهای عجیب اقتصادی را کشف کنیم. با ما همراه باشید.

قرار است چه چیزهایی را با هم یاد بگیریم؟

  • با مفهوم اقتصاد رفتاری آشنا می شویم.
  • تفاوت بین انسان اقتصادی و انسان واقعی را بررسی می کنیم.
  • تفاوت بین هزینه فرصت و هزینه واقعی را بازبینی می کنیم.
  • اصل «اثر داشته» و تاثیر آن بر رفتارهای اقتصادی را موشکافی می کنیم.
  • علت نادیده گرفتن هزینه های مرده را جویا می شویم.
  • با قضیه گروچو مارکس و تاثیر آن بر خرید و فروش سهام آشنا می شویم.
  • نشانه های وجود پیش بینی های اغراق آمیز بر پایه داده های ضعیف را در بورس بررسی می کنیم.
  • با سرمایه گذاری ارزش، آشنا شده و حقیقت آن را مورد آزمایش قرار می دهیم.
  • نتایج پژوهش های هشت ساله ریچارد تیلر در مورد درستی روش بنجامین گراهام در خرید و فروش سهم های بورسی را مطالعه می کنیم.
  • به مرور خلاصه ای از آنچه با هم گفتیم می نشینیم.

آلفرد هرهاوزن:

۵۰ درصد اقتصاد، روان شناسی است. اقتصاد یک برنامه انسانی است، نه کامپیوتری.

منظور از اقتصاد رفتاری چیست؟

اقتصاد رفتاری (Behavioral economics) شاخه ای تازه نفس از علم اقتصاد است که می کوشد با ترکیب علم اقتصاد و دستاوردهای علم روانشناسی به تعریفی واقعی و منطقی از رفتارهای اقتصادی انسان ها دست پیدا کند. اقتصاددان هایی که در این زمینه فعالیت می کنند، در تلاش هستند تا انسان اقتصادی بی عیب و نقص موجود در کتاب ها را به انسانی واقعی که با رفتارهایش می تواند تمام معادلات ریاضی را برهم بزند، شبیه تر کنند. از نظر آنها، انسان واقعی، بسیار پیچیده تر و انعطاف پذیرتر از چیزی است که کتاب های اقتصادی تصور می شود.

کشمکشی بی پایان بین انسان اقتصادی و انسان واقعی

اقتصاد رفتاری

اقتصاد، علم قدرتمندی است. اما کاستی هایی هم دارد. یکی از آن کاستی های مهم که گاهی تمام معادلات جهانی را در هم می شکند، تصور خشک و غیرقابل انعطافش از انسان و رفتارهای او است. اجازه بدهید با هم نگاهی کوتاه به تفاوت های انسان اقتصادی و انسان واقعی بیندازیم:

۱- منطق هایی متفاوت برای انتخاب

انسان اقتصادی، انتخاب هایی معقول و بهینه شده دارد که در محدوده بودجه اش قرار می گیرد. اما انسان واقعی، گاهی انتخاب هایی می کند که فراتر از بودجه محدودش هستند. مثلا وقتی هنوز ۱۵ روز تا آخر ماه باقی مانده، با دیدن یک هدفون بی سیم فوق العاده که از قضا آن روز ۴۰ درصد تخفیف خورده است، دست و دلش می لرزد و آن را می خرد. بعد هم با خودش حساب و کتاب می کند که:

«اشکالی ندارد، نهایتش این است که مساعده می گیرم!»

۲- معیارهای متفاوت برای ریسک پذیر بودن

اعتماد به نفس کاذب در انسان اقتصادی جایی ندارد. به این ترتیب، او وارد کاری نمی شود که امکان موفقیتش کمتر از ۸۰ درصد است. اما انسان واقعی، گاهی حتی با امکان موفقیتی زیر ۲۰ درصد هم دست به کار می شود. چون برخلاف انسان اقتصادی، گاهی معیارهایی به جز پول در نظر او پررنگ می شوند.

۳- نگاهی متفاوت به علت ماجراها

انسان اقتصادی، هیچ گاه دلایل مختلف را به هم گره نمی زند. اما انسان واقعی، می تواند در هر لحظه، قدیمی ترین دلایل را به تازه ترین رویدادها وصل کند. مثلا نگرفتن هدیه برای تولدش را به داستان یک دق ودلی ۳۰ ساله نسبت می دهد!

۴- رباتی که تردید نمی کند و انسانی که لبریز از خواستن است

انسان اقتصادی به طور خودکار، تمام ویژگی های یک مدیر مالی با انگیزه را یکجا دارد. چنین فردی بدون گوشزد دیگران، بخشی از درآمدش را پس انداز می کند. اما یک انسان واقعی، گاهی هیچ انگیزه ای برای پس انداز کردن ندارد. اگر هم پس اندازی برای خودش داشته باشد، در اثر محرک هایی پوشالی مثل پیش ثبت نام خرید پراید، تمام اندوخته خود را ظرف یک دقیقه بر باد می دهد.

حقیقت آن است که انسان ۱۰۰ درصد اقتصادی، یک موجود خیالی است که وقتی آخر ماه از جلوی چلوکبابی می گذرد، وسوسه توقف و دستبرد زدن به حساب پس اندازش جلوی چشمانش رژه نمی رود. شاید اصلا ساخت چنین الگوی مالی بی نقصی از همان ابتدا اشتباه بوده است. ما باید به دنبال مدلی از یک انسان واقعی، همراه با تمام تردید ها، نگرانی ها، دل خوشی ها و ترس هایش بگردیم که با وجود تمام چالش های زندگی اش به دنبال راهی برای مدیریت درست پول هایش می گردد.

تناقض هایی عجیب در رفتار اقتصادی انسان ها

بخش جالبی از اقتصاد رفتاری به کشف رفتارهای متناقضی می پردازد که ممکن است از هر کدام ما سربزند. شاید به هنگام خواندن این بخش، کمی از خودتان تعجب کنید و شاید هم اثری از این رفتارها را در خودتان نیابید. در آن صورت باید بگوییم که:

«تبریک! شما یک انسان کاملا اقتصادی هستید.»

هزینه های فرصت و واقعی با هم فرق دارند

برای بسیاری از ما پیش آمده که در محاسبه ارزش واقعی یا بهتر است بگوییم هزینه واقعی انجام یک کار یا فعالیت از معیار متفاوتی به جز پول استفاده کرده ایم. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. مثلا وقتی به جای نوشیدن یک لیوان آب، یک فنجان قهوه می نوشیم، هزینه فرصت نوشیدن یک فنجان قهوه، آن یک لیوان آبی است که نخوردیم. به همین ترتیب، ما در بیشتر موارد، چیزهای مختلف را نه با معیار ارزش مالی، بلکه با معیار ارزش احساسی تاخت می زنیم. قهوه را با آب، دویدن را با تماشای مسابقه فوتبال و حتی خوابیدن را با انجام کاری که دوستش داریم معامله می کنیم.

نقد امروز، به از نسیه فرداست

شاید شما هم این رباعی معروف خیام را شنیده باشید که می گوید:

«جامی و بتی و بربطی بر لب کشت / این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت» این بیت ساده که قرن ها قبل سروده شده به یک اصل مهم در اقتصاد رفتاری اشاره می کند و آن «اثر داشته» (Endowment Effect) است. طبق این مفهوم، افراد برای چیزهایی که اکنون دارند، نسبت به چیزهایی که می توانستند داشته باشند، ارزش بیشتری قائل هستند؛ هر چند که خودشان این طور فکر نکنند. همه ما افرادی را می شناسیم که مدام در حال غر زدن به جان خودشان و دیگران هستند که چرا من فلان چیز را ندارم؟ چرا فلان ماشین مال من نیست و … .

نکته جالب اینجا است که وقتی پای عمل به میدان باز شود، این قبیل افراد، برعکس گفته هایشان رفتار می کنند. مثلا همان فردی که از نداشتن ماشین گلایه می کرد، اگر آن را در یک قرعه کشی برنده شود، به جای اینکه از فرصت به دست آمده برای رسیدن به آرزویش استفاده کند، آن را می فروشد و پولش را صرف کار دیگری می کند یا مثلا کسی که عاشق فوتبال است و دلش می خواهد بازی تیم مورد علاقه اش را از نزدیک ببیند، گاهی بلیطی را که با چندین ساعت در صف ایستادن خریده است، در بازار می فروشد و با خودش می گوید:

«باز هم فرصت هست.»

هزینه های مرده ای که کسی مزارشان را به یاد نمی آورد

در دنیای اقتصاد، همه هزینه ها، چه آنهایی که قبلا خرج شده اند و چه آنهایی که قرار است خرج شوند، مهم هستند. اما در دنیای انسان ها خیلی راحت می توان هزینه های گذشته را زیرسبیلی رد کرد. به این حرکت، «نادیده گرفتن هزینه مرده» (Sunk Cost) می گویند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. تصور کنید که ما بعد از کلی تلاش و تقلا یک وام ۳۰ میلیونی می گیریم و در کمتر از ۳۰ دقیقه آن را خرج می کنیم.

هنگامی که در حال خرج آن پول هستیم، احساس خوبی داریم و به چیز ناراحت کننده ای فکر نمی کنیم. اما وقتی آن پول تمام می شود، به راحتی از قسمت خرج شده فاکتور می گیریم و خودمان را با قسط هایی که هر ماه به سراغمان می آیند روبه رو می‎بینیم. حتی گاهی فکر می کنیم که انگار دارد از ما زورگیری می شود. چون پول خرج شده یا همان هزینه مرده برایمان اهمیت چندانی ندارد. ادگار ووندر، جامعه شناس، روان شناس و محقق جغرافیای اقتصادی منطق و عقل در دنیای اقتصاد، کمتر از آنچه فرض می شود، نقش دارد.

نگاهی بر اثرات نادیدنی اقتصاد رفتاری بر بازار سهام

اقتصاد رفتاری

بازار سرمایه نیز به عنوان بخش بزرگی از جریان اقتصادی، مملو از رفتارهای اقتصادی معنی دار است. شاید بد نباشد این بار به هنگام معامله در بازار سهام، خودتان را زیر نظر بگیرید و ببینید که تحت تاثیر کدام یک از رفتارهای زیر قرار می گیرید یا حتی جالب تر، ببینید که سایر سهام داران چگونه با این موضوع ها برخورد می کنند! شاید به این ترتیب بتوانید از شیوه ای دیگر به بازار بورس و بازی خرید و فروش سهم ها نگاه کنید.

قضیه گروچو مارکس

«گروچو مارکس» (Groucho Marx) که برخی او را بزرگ ترین کمدین سینمای ناطق می خوانند، جمله معروفی دارد که اقتصاددان ها گاهی از آن استفاده می کنند.

گروچو مارکس:

«هیچ گاه دوست ندارم عضو باشگاهی باشم که می خواهد من عضوش باشم.»

اقتصاددان ها شوخی او را به این شکل وارد اقتصاد کرده اند

«هیچ عقل سلیمی تمایل نخواهد داشت سهمی را بخرد که دیگری می خواهد آن را بفروشد.» پروفسور «ریچارد تیلر» (Richard Thaler) در کتاب معروفش به نام «کژ رفتاری» (Misbehaving) مثال جالبی برای این قضیه می زند.

او می گوید: «دو تحلیل گر مالی به نام تام و جری را در نظر بگیرید.

تام می گوید که می خواهد ۱۰۰ سهم اپل را بخرد. جری می گوید: «چه خوب، من هم می خواستم ۱۰۰ سهم اپل خود را بفروشم. تو می توانی سهم ها را از من بخری. در این صورت دیگر لازم نیست که به کارگزارم هم کارمزد بدهم.» کمی بعد، هر دوی آنها به فکر فرو می روند.

تام به خودش می گوید:

«جری آدم باهوشی است. چرا می خواهد سهامش را بفروشد؟»

جری هم همین فکر را راجع به تام می کند. به این ترتیب، هر دو طرف از انجام معامله، صرف نظر می کنند. چرا؟ چون در معرض معامله ای قرار گرفتند که خودشان آن را انتخاب نکرده اند! انسان اقتصادی باور دارد که سهم ها به درستی قیمت گذاری شده اند. اما انسان واقعی، همیشه به این موضوع شک دارد و فکر می کند که بهترین سهم، سهمی است که خودش آن را کشف کرده است. به همین دلیل با اعتماد به نفس زیادی که در خود احساس می کند، مدام سهم های مختلف را می خرد و می فروشد.

اصرار انسان برای ساختن خانه روی آب

این طبیعت انسان است که علامت های سوال یا جاهای خالی اطلاعاتش را با تخیلش پر کند. شاید شما هم کسانی را دیده باشید که ماجرای یک تصادف ساده خیابانی را – که حتی خودشان آن را به چشم ندیده اند – چنان با آب و تاب برای دیگران تعریف می کنند که گویی یکی از طرفین تصادف بوده اند. ماجرا از جایی جالب تر می شود که بفهمیم اطلاعات واقعی آن فرد از ماجرایی که شنیده، چیزی در حد این جمله بوده است: «تو خیابون بعد از چهارراه، دو تا ماشین تصادف کردن و سپراشون آسیب دید.» در این جمله کوتاه، داده هایی بسیار اندک و علامت های سوال بسیار زیادی وجود دارند که آن فرد با خلاقیت و حتی گاهی تجربه هایش آن را پر می کند.

وقتی چنین اتفاقی در بورس می افتد، می تواند اثرات جبران ناپذیری را از خود برجای بگذارد. چون در این جور مواقع، معمولا پیش بینی های اغراق آمیزی بر پایه داده های ضعیف صورت می گیرند که اقدام بر اساس آنها و بروز واکنش های افراطی عاقبت خوشی را به همراه نخواهد داشت.

بنجامین گراهام و سرمایه گذاری ارزش

اقتصاد رفتاری

کسانی که در بورس فعالیت می کنند «بنجامین گراهام» (Benjamin Graham) را به خوبی می شناسند. او نویسنده کتاب های معروف «تحلیل اوراق بهادار» و «سرمایه گذار هوشمند» است. علاوه بر این، او سرمایه گذار و استاد دانشگاه کلمبیا بود. بنجامین گراهام، پدر «سرمایه گذاری ارزش» خوانده می شود؛ یعنی روشی که هدفش یافتن سهم هایی است که کمتر از ارزش ذاتی بلند مدتشان قیمت گذاری شده باشند. نکته ای که ارتباط بین اقتصاد رفتاری و روش سرمایه گذاری ارزش را مشخص می کند، معیارهای شناسایی سهم های ارزان است.

یکی از این معیارها که خود گراهام از آن برای فهمیدن ارزان یا گران بودن یک سهم استفاده می کرد، «نسبت قیمت به سود» (P/E) بود که حاصل تقسیم هر سهم بر سود سالانه آن است. گراهام در آخرین نسخه از سرمایه گذار هوشمند که در زمان حیاتش نوشته شده بود، جدولی ساده را به نمایش گذاشت که میزان کارایی رویکردش را نشان می داد. او با این کار نشان داد که سهام ارزان با فاصله ای قابل توجه، خیلی بهتر از سهام گران عمل می کند.

او در توضیح این ماجرا می گفت:

«سهم های ارزان قیمت یا نامحبوب بودند یا مورد توجه قرار نمی گرفتند. در حالی که به سهم های گران قیمت، توجه بسیاری نشان داده می شد. در واقع، به شکلی ساده و با شنا کردن برخلاف رودخانه، می توان بر بازار غلبه کرد، البته نه همیشه.»

او به خوانندگانش هشدار می داد که:

«ارزش گذاری کمتر از حد به دلیل نادیده گرفتن یا پیش داوری، ممکن است برای زمانی بسیار زیاد و به شکلی غیرقابل تحمل، افزایش یابد. همین موضوع درباره قیمت های بیش از حد افزایش یافته به دلیل خوش بینی زیاد یا اثر مشوق های مصنوعی هم صادق است.»

بنجامین گراهام:

اصلی ترین مشکل سرمایه گذار، حتی بدترین دشمن او احتمالا خود او است.

وقتی اقتصاددان های قرن بیستم، طرفدار مد می شوند

در اوایل دهه ۱۹۸۰، اکثر اقتصاددان های مالی، از ایده گراهام ایراد گرفتند و آن را روشی از مد افتاده خطاب کردند. حقیقت این بود که نظر اقتصاددان ها در مورد روش سرمایه گذاری ارزش، آن قدرها هم دقیق نبود. بنابراین، پژوهشگران دست به کار شدند و ایده گراهام را در ابعادی گسترده مورد آزمایش قرار دادند. آنها برای این کار، داده های دیجیتالی قیمت سهام و داده های حسابداری مالی را در کنار هم گذاشتند. نتیجه تعجب برانگیز بود. چون پژوهشگران هم به همان نتیجه گراهام رسیدند.

در واقع، داستان این نبود که کسی ادعای گراهام را باور نمی کرد، داستان این بود که همه فکر می کردند، سرمایه گذاری ارزش از نظر رفتارهای عاقلانه اقتصادی نمی توانست مفید باشد، اما در عمل مفید بود. در حقیقت، عواملی مانند خوش بینی بیش ازحد یا بدبینی اغراق آمیز می توانستند تمام معاملات را به سویی تازه هدایت کنند. اما پذیرش آن برای اقتصاددان های آن زمان، کار راحتی نبود.

ریچارد تیلر و پژوهشی هشت ساله پیرامون روش بنجامین گراهام

اقتصاد رفتاری

«ریچارد تیلر» و همکارش «ورنر دو بونت» (Werner De Bondt) برای اثبات دوباره این فرضیه، دست به کار شدند. با وجود آنکه پژوهشگران قبلا روی کاغذ این روش را اثبات کرده بودند اما تا آن زمان، کسی به صورت عملی پژوهشی در این مورد انجام نداده بود.

تیلر می گوید:

«من و ورنر با خودمان فکر کردیم که تاثیر رفتار انسان بر بازار سهام، باید بیشتر از آن چیزی باشد که به نظر می رسد.»

تیلر برای آزمایش خود یک فرضیه در گرفت به این ترتیب که: «اگر اثر (P/E) به دلیل واکنش بیش از حد باشد، در نتیجه، سهامی که (P/E) بالایی دارند، بیش از حد بالا می روند. چون سرمایه گذاران، پیش بینی بیش از حد خوش بینانه ای درباره نرخ های رشد آینده آن ها انجام می دهند. در نقطه مقابل، سهم هایی که (P/E) پایینی دارند – یعنی همان سهام ارزش تعریف شده توسط گراهام – بیش از حد پایین می روند چون سرمایه گذاران، بیش از حد به آنها بدبین هستند.

اگر این طور باشد، بازده بالای سهام ارزش و بازده پایین سهام رشد – یعنی همان سهم هایی که نسبت (P/E) بالایی داشتند – نشانگر برگشتی ساده به سمت میانگین خواهند بود. به زبان ساده، تیلر معتقد بود که جو مثبتی پیرامون شرکت هایی که چندین سال پشت سر هم عملکرد مناسبی داشته اند شکل می گیرد و همه گمان می کنند که آن ها «شرکت هایی خوب» هستند و سرعت رشد خود را حفظ خواهند کرد. از سوی دیگر، شرکت هایی که چندین سال نقش بازنده ها را بازی کرده اند، برچسب «شرکت های بد» را یدک خواهند کشید.

در واقع سرمایه گذاران فکر می کنند که این شرکت ها هیچ کاری را به درستی انجام نمی دهند. اما در حقیقت، آن شرکت های «بد» آن قدرها هم بد نیستند و به طور میانگین، پتانسیل این را دارند که در آینده عملکرد مناسب و غیرمنتظره ای از خود نشان دهند. او و همکارش تصمیم گرفتند که شاهدی واقعی برای این ماجرا پیدا کنند. به این ترتیب، آنها همه سهم هایی را که در بازار سهام نیویورک فهرست شده بودند، مشخص کردند.

آن ها سهم هایی که بهترین عملکرد را داشتند «برندگان» و سهم هایی که بدترین عملکرد را داشتند «بازندگان» نامیدند. سپس عملکرد آنها را در آینده مورد مقایسه قرار دادند. در طول یک بازه زمانی سه ساله، سبد سهام بازنده، عملکرد بسیار بهتری از سبد سهام برنده داشت. آنها این مشاهده را تا پنج سال بعد هم انجام دادند و دریافتند که در طول این بازه زمانی بازندگان، حدود ۳۰ درصد عملکرد بهتری نسبت به بازار داشتند.

در حالی که عملکرد برندگان ۱۰ درصد بدتر از میانگین بازار بود! نتیجه این بررسی چند ساله، تاثیر مستقیم واکنش های روانی انسان را در تشخیص اشتباه یا نادیده گرفتن فرصت های کوچک اقتصادی که تاثیری بیش از حد انتظار داشتند را اثبات می کرد. یعنی باز هم حق با گراهام بود.

بنجامین گراهام:

سرمایه گذاری را نه بر اساس خوش بینی بلکه بر اساس حساب و کتاب انجام دهید.

برای پیش بینی طوفان باید رفتار پروانه ها را زیر نظر داشت

ریشه بسیاری از جریان های اقتصادی به رفتارهای آشکار و پنهان افرادی برمی گردد که مثل یک پروانه کوچک، مدام در حال بال زدن هستند. شاید کسی آنها را نبیند یا کوچکی شان را به بهانه ای برای نادیده گرفتنشان تبدیل کند. اما همین پروانه های کوچک، می توانند اثری توفانی در دنیای اقتصاد داشته باشند. انسان و اقتصاد از هم جدا نیستند. تلاش برای جداسازی این دو مفهوم مثل این است که بخواهیم تفکر و مغز را از هم تفکیک کنیم.

بهترین کار این است که تاثیر رفتارهای عجیب انسان را بر اقتصاد قبول کنیم و این بار از دریچه ای تازه به اقتصاد و رفتارهای اقتصادی بنگریم. از طرفی باید آگاه باشیم که گاهی حقیقت، آن چیزی نیست که به نظر می رسد یا همه با شلوغ کاری سعی در ترویج آن دارند. خصلت حقیقت، ساده و گوشه گیر است و تنها به کسانی خودش را نشان می دهد که مثل او، فارغ از هیاهو های بی دلیل، به تماشای علت های واقعی نشسته باشند.

خلاصه ای از آنچه با هم گفتیم

  • اقتصاد رفتاری شاخه ای تازه نفس از علم اقتصاد است که با ترکیب اقتصاد و روان شناسی سعی در تعریف برخی رفتارهای اقتصادی پیش بینی ناپذیر انسانی دارد.
  • برخلاف نظریه های اقتصادی، انسان اقتصادی و انسان واقعی، تفاوت های بزرگی با هم دارند؛ منطق انتخاب، معیارهای پذیرش ریسک، شیوه ریشه یابی علت وقوع ماجراها و تردید هایی که به هنگام تصمیم گیری های اقتصادی از خودش نشان می دهد، نمونه هایی از این تفاوت ها به شمار می روند.
  • گاهی انسان ها هزینه های رفتار خود را با چیزی به جز پول پرداخت می کنند. مثلا هزینه دویدن را با ندیدن تکرار مسابقه فوتبال، تاخت می زنند.
  • طبق اصل «اثر داشته» در اقتصاد رفتاری انسان ها برای چیزهایی که اکنون در اختیار دارند خیلی بیشتر از چیزهایی که می توانستند در اختیار داشته باشند ارزش قائل هستند. البته خودشان این موضوع را باور ندارند. اما رفتارشان خلاف تفکرشان را اثبات می کند.
  • «هزینه های مرده» به بخشی از خرج های فرد گفته می شود که سعی در نادیده گرفتنشان دارد. چون پول خرج شده را آب بازگشته به جوی در نظر می گیرد و به آن اهمیتی نمی دهد.
  • طبق قضیه «گروچو مارکس» هر فرد فکر می کند، سهمی که خودش آن را کشف کرده بهترین سهم است. به همین دلیل، تمایل چندانی به سهم های پیشنهاد شده از خودش نشان نمی دهد.
  • در بیشتر موارد، پیش بینی های اغراق آمیزی که بر پایه داده های ضعیف صورت می گیرند، تاثیرات مخربی در خرید و فروش سهم ها می گذارند.
  • بنجامین گراهام، استاد وارن بافت و پدر سرمایه گذاری ارزش است که اهمیت پیدا کردن سهم های ارزان و ارزشمند را به سرمایه گذاران گوشزد کرد.
  • ریچارد تیلر و همکارش ورنر دو بونت در طول هشت سال تحقیق و آزمون میدانی توانستند به شکلی علمی، درستی روش سرمایه گذاری ارزش بنجامین گراهام را اثبات کنند.

نظر شما چیست؟

آیا توانستید از میان رفتارهای اقتصادی این مقاله، موردی را شبیه به خودتان یا اطرافیانتان پیدا کنید؟ نظر شما درباره تاثیر رفتارهای انسانی بر اقتصاد چیست؟ آن را قبول دارید یا فکر می کنید قدرت معادله های اقتصادی هنوز هم بر اقتصاد رفتاری می چربد؟

ادامه مطلب
هوش هیجانی چه تاثیری در بورس و معاملات ما دارد؟
هوش هیجانی چه تاثیری در بورس...

احساس و درک از مفاهیم بسیار مهمی هستند که رفتارهای مالی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند. هوش هیجانی در زمینه سرمایه گذاری، سال هاست توسط محققین نقد و بررسی می شود. مطالعات نشان می دهد هنگامی که افراد در رابطه با یک سهم تصمیمی می گیرند، تمام تلاششان را برای در نظر نگرفتن احساساتشان انجام می دهند اما گرفتن یک تصمیم، حاصل تجربیات گذشته است که می­ تواند مثبت یا منقی باشد. چگونگی کنترل احساسات، مولفه ­ایست ذهنی که توسط هوش هیجانی تعریف و اندازه گیری می ­شود.

تاثیر هوش هیجانی در بورس

هوش هیجانی به شناسایی، تفسیر و استفاده از احساسات در تصمیم گیری های جدید می­ گویند. در واقع هوش هیجانی بصورت ساده به آگاهی فرد از احساسات خویش، تبدیل احساسات به اطلاعات کاربردی و استفاده از این اطلاعات در اخذ تصمیمات اطلاق می­ شود. در این بین، افراد از لحاظ نوع واکنشی که نسبت به احساساتشان، تبدیل آن ها به قوانینی برای تصمیم گیری و کنترلی که بر روی آن قوانین در تصمیم گیری های مالی دارند، با یکدیگر متفاوتند. به عبارت دیگر، فاصله رفتاری فرد از آن چه که باید انجام بدهد و آن چه که به دلیل هیجانات ناشی از عوامل مختلف محیطی انجام می ­دهد، افراد را از یکدیگر متمایز می­ کند. البته این رفتارها می­ توانند مثبت یا منفی باشند. از جمله فاکتورهایی که منجر به کاهش این فاصله می ­شود، عقلایی بودن فرد و تسلط وی بر غلیان بر احساساتش است.

چطور می­ شود که مدیریت این هیجان در زمان های مختلف، متفاوت و بعضا سخت می­ شود؟

ذهن معامله گر به دلایلی متعددی از جمله خوش بینی یا بدبینی افراطی نسبت به بازار، داشتن چندین استراتژی تحلیلگری، ترس و طمع، نظرات افراد عادی و خبره در این زمینه و حتی مشکلات شخصی در زندگی ممکن است آشفته باشد. اما برای غلبه بر هیجان باید چه کرد؟ تنها راه مقابله و برخورد با آن، شناخت خود، شناخت بازار و در کنار آن، داشتن یک طرح معاملاتی خوب است. اگر معامله گر قبل از خرید یک سهم، از همه جهات سهم را بررسی کرده باشد و از همان ابتدا بر اساس تحلیل تکنیکال و شناخت روند سهم و شاخص کلی آن، حد سود و حد ضرر و به دنبال آن نقطه ورود و خروج از سهم را مشخص کرده باشد، می­ تواند تسلط لازم و کافی را بر روی رفتار خود داشته و با تکیه بر طرح معاملاتی خود، بهترین تصمیم را انتخاب و اجرا کند. در صورتی که تمام فرآیند انجام شده مطابق برنامه پیش رفت اما باز هم مشکلی پیش آمد، باید به موارد زیر دقت نمود که:

  • ضرر بخشی از تجارت است. ترس از ضرر ممکن است مانع از انجام رفتار صحیح بشود و در این صورت اقدام به یک حرکت هیجانی و دستیابی به موفقیت آنی، نمی تواند همیشه بهترین روش باشد.
  • در صورتی که درآمد یک ماه دو برابر شد، نمی توان آن را با ماه بعد مقایسه کرد. پایبندی به طرح معاملاتی، همواره کم خطرترین روش برای پیروزی در بازار است.
  • پس از انجام هر معامله، فارغ از موفقیت یا شکست، بایداندکی صبر کرد و معامله بعدی را انجام داد چرا که هیجان ناشی از معامله حتی با تجربیات فراوان نیز ممکن است بر روی معامله بعدی تاثیر گذار باشد.

نتیجه کنترل هوش هیجانی

بطور کلی، هوش هیجانی در رفتارهای اجتماعی بسیار بسیار موثر است. مولفه ­های هوش هیجانی در زندگی و روابط تاثیر فراوانی می­ گذارند لذا شناخت این ویژگی ­ها در هر یک از افراد حائر اهمیت می­ باشد. بر خلاف IQ ،EQ یا هوش هیجانی در تمامی مراحل زندگی قابل افزایش و بهبود است. از این رو، با مراجعه به مراکز مشاوره می توان در راستای بهبود این ویژگی تلاش کرد. از آنجایی که این هوش در رفتارهای مالی فرد نیز تاثیر می­ گذارد، لازم است که بصورت دقیق شناسایی و کنترل شود. به گفته برخی از محققین، کنترل هوش هیجانی و غلیان احساسات، حتی از تحلیل تکنیکال سهم مهم­تر است و به همین دلیل است که پایبندی به استراتژی معاملاتی اهمیت فراوانی دارد.

ادامه مطلب
ترس و طمع در بورس
بازارهای مالی، ترس و طمع، سه...

یک مثال قدیمی در وال استریت وجود دارد که می گوید: «سرمایه گذاری در بورس یعنی زندگی با ترس و طمع!»

شاید این توصیف، کمی بزرگنمایی به نظر برسد اما حقیقتی است که اغلب اوقات به حقیقت می پیوندد. تحت تأثیر قرار گرفتن توسط احساس ترس و طمع، می تواند اثرات مخرب سنگینی روی سرمایه گذاران و کلیت بازار سهام بگذارد. در دنیای سرمایه گذاری معمول است که می گویند: «با ترکیب فلسفه های سرمایه گذاری ارزشی و رشدی یک استراتژی معاملاتی قدرتمند و خاص خودتان بسازید.» اگرچه داشتن روش معاملاتی شخصی، بسیار مهم است و همواره به داشتن یک مسیر شخصی سازی شده توصیه می شود اما قبل از آن معامله گران باید ترس و طمع و اثرات این دو احساس را به درستی بشناسند و توانایی کنترل آن ها را در خود پرورش دهند. دوره های آموزشی و کتاب های زیادی در این زمینه وجود دارند که می توانید آن ها را مطالعه کنید. هدف ما در مطلب حاضر این است که نشان دهیم، زمانی که فرد تحت تأثیر ترس و طمع قرار می گیرد، چه اتفاقی می افتد.

وقتی طمع به جانمان می افتد!

در بیشتر موارد، سرمایه گذاران به دلیل زیاده خواهی، درگیر حرص و طمع می شوند. از این گذشته، مردم همواره تمایل دارند در کمترین زمان ممکن بیشترین ثروت را به دست آورند. ظهور اینترنت در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی نمونه مناسبی در این زمینه است. در آن زمان اینگونه به نظر می رسید که تمام کاری که یک تاجر موفق باید انجام دهد، راه اندازی وب سایتی برای کسب و کارش است. حتی نوع فعالیت نیز در این زمینه محدودیتی ایجاد نمی کرد. سرمایه گذاران فقط به دنبال دیدن پسوند «com.» بودند. تمایل به خرید سهام شرکت های اینترنتی و استارت آپ ها به یکباره افزایش یافت. سرمایه گذاران با میل سیری ناپذیری سهام می خریدند و همین موجب شد، کل بازار تحت تأثیر این جو روانی کاذب قرار گیرد. سهام این شرکت ها به قیمت های نجومی و غیرواقعی رسیدند که درنهایت موجب شکل گیری یک حباب قیمتی در بازار سهام شد. این حباب قیمت در اواسط سال ۲۰۰۰ متلاشی گشت و به دنبال آن در سال ۲۰۰۱ اکثر شاخص های اصلی نیز دچار ریزش شدند. ذهنیت «یک شبه ثروتمند شدن» داشتن استراتژی معاملاتی مشخص، پایبند بودن به آن استراتژی و توانایی حفظ سود را کاملاً تحت تأثیر قرار می دهد. در واقع بسیار دشوار است که در میان این حجم از هیجان به فلسفه معاملاتی خود پایبند باشید. آلن گرین اسپن، رئیس پیشین فدرال رزرو در مورد افرادی که سودای ثروت زود هنگام را در سر می پرورانند، می گوید: «این مدل کسب ثروت، نامتعارف و نامعقول است

ترس و طمع در بورس

در اینگونه مواقع، معامله گران باید با قاطعیت هیجان خود را کنترل کنند، بر اصول معاملاتی خود پایبند باشند و بر افق های سرمایه گذاری بلندمدت تمرکز کنند. سرمایه گذاران می توانند با بررسی برگ خریدهای کلان اقتصادی کشور، زمان های رکود یا ریزش بازار را هرچند بصورت حدودی پیش بینی کرده و از نابودی سرمایه شان جلوگیری کنند.

درسی از وارن بافت درباره ترس و طمع

ترس و طمع در بورس

اشاره به پیروی کردن از فلسفه معاملاتی شخصی، بدون ذکر نام وارن بافت که همواره بر این موضوع تأکید داشته، خطای بزرگی است!

وارن بافت از جمله کسانی است که در همان بدو ورود به دنیای سرمایه گذاری، سعی کرد تا استراتژی معاملاتی خودش را در مرور زمان تدوین و تکمیل کند. یکی از علت های بزرگی که او در دوره رکود سهام شرکت های فناوری، دچار زیان نشد همین موضوع است. بافت از جمله کسانی بود که بخاطر سرمایه گذاری نکردن در سهام تکنولوژی شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته بود. اما هنگامی که حباب قیمتی شرکت های فناوری شکست، منتقدان وی خاموش شدند. در واقع وارن بافت با منطقه امن خودش احساس راحتی می کند و شدیداً به آن معتقد است؛ این چیزی نیست جز داشتن یک افق سرمایه گذاری بلندمدت مشخص که آن را قابل درک می کند. او با اجتناب از هیجانات و جو روانی موجود در بازار، تقریبا از بیشتر بحران های مالی، در امان مانده است و توانسته با اتکا بر تخصص سرمایه گذاری خود در بلندمدت عملکرد فوق العاده ای به دست آورد.

تاثیر ترس در سبک معامله های بورسی

ترس و طمع در بورس

درست به مانند طمع، ترس هم می تواند بازار را تحت تأثیر قرار دهد. عمده ترین نشانه وجود ترس در بازار سهام، یک احساس یا جو ناخوشایند به نسبت فراگیر است که خبر از اتفاقی ناگوار در آینده می دهد. هنگامی که بازارهای مالی برای دوره های طولانی دچار سقوط و رکود می شوند، احساس ترس از زیان بیشتر، در میان معامله گران بازار به وجود می آید. اما به مانند طمع، ترس بیش از حد نیز مخرب خواهد بود. مثلا همانطور که در طول دوره رونق سهام تکنولوژی، معامله گران میل بالایی برای خرید سهام داشتند، در دوران افول نیز احساس ترس سنگینی بر بازار و آنها حاکم شده بود. در طی این دوران سرمایه گذاران برای جبران ضررهایشان، سرمایه خود را از بازار سهام خارج کردند و به دنبال سرمایه گذاری های کم ریسک در بازارهای موازی می گشتند. در این جور وقت ها پول وارد بازار اوراق قرضه، صندوق های درآمد ثابت و درآمد تضمین شده یا به عبارت دیگر، سرمایه گذاری های کم ریسک می شود. این خروج گسترده سرمایه از بازار سهام، نشان دهنده بی توجهی به اصول سرمایه گذاری در بلند مدت است. علت این ماجرا واهمه سرمایه گذاران از متحمل شدن ضررهای سنگین تر به شمار می رود. در نتیجه آن سرمایه گذاران به طور کلی برنامه سرمایه گذاری بلند مدت خود را فراموش می کنند. تصور کنید بخش بزرگی از سبد سهام تان ارزش بازاری خود را از دست داده است و شما برای جبران زیان قبلی، مقداری سرمایه جدید هم وارد بازار کرده اید؛ در این صورت بدترین اتفاق ممکن این است که دوباره ضرر کنید. هنگامی که استراتژی سرمایه گذاری خود را به هر دلیلی کنار می گذارید و امیدوار هستید با یک یا چند معامله پرخطر، ضررهای پیشین خود را جبران کنید، با این کار سرمایه باقی مانده را نیز به شدت در معرض ریسک قرار می دهید. بنابراین تنها راه منطقی، سرمایه گذاری در دارایی های کم ریسک و کم بازده طی دوران حاکمیت ترس بر بازار است.

سطح آسایش، مهم تر از چیزی است که فکرش را می کنید

ترس و طمع در بورس

تمام تفسیرهای بالا درباره ترس و طمع از نوسانات ذاتی خود بازار سهام ناشی می شوند. وقتی سرمایه گذاران آرامش روانی شان را به خاطر ضرر یا بی ثباتی بازار از دست می دهند، تحت تأثیر احساس هایی قرار می گیرند که در بیشتر موارد به اشتباهاتی با عواقب سنگین تبدیل می شوند. از فعالیت در بازاری که احساس ترس و طمع بر آن غالب شده است خودداری کنید و همیشه به اصول سرمایه گذاری خود پایبند باشید. همچنین انتخاب یک ترکیب مناسب برای تخصیص دارایی، بسیار مهم است. مثلا اگر شما فردی بسیار ریسک گریز هستید، احتمالاً ترس حاکم بر بازار می تواند شما را تحت تأثیر قرار دهد. پس اصولا نباید به اندازه افراد ریسک پذیر، تعداد معاملات بالایی داشته باشید. نقل قولی از وارن بافت وجود دارد که می گوید: «اگر سبد سهام خود را در حالی که ۵۰% ارزشش را از دست داده می بینید و ترس و وحشت وجود شما را فراگرفته، نباید در این بازار فعالیت کنید.» این موضوع آن گونه هم که به نظر می رسد آسان نیست. همیشه در نظر داشته باشید که بین کنترل احساسات و جسارت معاملاتی تفاوت زیادی وجود دارد. شما باید استراتژی سرمایه گذاری خود را به مرور زمان ارزیابی کنید و به خودتان اجازه انعطاف پذیر بودن را بدهید. این انعطاف پذیری قدرت تصمیم گیری برای تغییر برنامه عملکردی تان را در اختیارتان قرار می دهد.

هوشمندانه بترسید و شجاعت پوچالی را دور بریزید

شما تصمیم گیرنده نهایی در مورد وضعیت سبد سهام خود هستید و مسئولیت تمام سود و زیان هایتان نیز بر عهده شخص شما خواهد بود. وقتی تصمیم های معاملاتی درستی می گیرید و در سرمایه گذاری به موفقیت می رسید که بتوانید با کنترل احساس های ترس و طمع از پیروی کورکورانه شرایط بازار جلوگیری کنید. البته به یاد داشته باشید که در نظر داشتن سرمایه گذاری بلند مدت نیز در این میان نقشی مهم دارد. اما بدانید، پیروی نکردن از فلسفه سرمایه گذاری شخصی تان در میان بازار پرهیجان بورس می تواند برای شما تداعی کننده کلمه فاجعه باشد. داشتن استراتژی سرمایه گذاری یک عمل متعادل کننده برای کنترل عواطف و گرفتن تصمیم هایی عاقلانه است.

ادامه مطلب
سرمایه گذار گوسفند
سرمایه گذار گوسفند کیست؟

منظور از سرمایه گذار گوسفند چه کسی است؟

سرمایه گذار گوسفند فردی است که برای خودش استراتژی معاملاتی ندارد. تصمیم های چنین سرمایه گذاری به طور مستقیم تحت تاثیر احساسات و پیشنهادهای دیگران – مثلا دوستان، اعضای خانواده و حتی استادان مالی – قرار می گیرد. متأسفانه، آن ها آینده مالی خود را در اختیار افرادی قرار می دهند که گاهی درستی اطلاعاتشان به شکلی اساسی زیر سوال می رود.

سرمایه گذار گوسفند درونتان را مهار کنید

اصطلاح گوسفند در این مقاله به سرمایه گذاران دنباله رو اشاره دارد. رفتار معاملاتی چنین سرمایه گذارانی همانند یک گوسفند است که بدون راهنمایی چوپان، کاری از پیش نمی برد. این چوپان می تواند در شمایل یک متخصص در زمینه مالی، تکیه بر روند سعود و سقوط سهام در گذشته یا حتی داستان بازار ظاهر شود. با این وجود دوستان و اعضای خانواده کاملاً آگاهانه و اندیشمندانه نیز می توانند نقش چوپانان را برای سرمایه گذاران گوسفند ایفا کنند.

علت های زیادی در پس زمینه این رفتار شایع سرمایه گذاران وجود دارند. مثلا ممکن است سرمایه گذار گوسفند از دانش به کار گیری تاکتیک ها و اصول سرمایه گذاری چیزی نداند یا حتی آن قدر که لازم است برای تحقیقات سرمایه گذاری اش زمان کافی نداشته باشد. غافل از آن که مدیریت سرمایه نیاز به صرف زمان و آموزش اصولی دارد. این علت ها در کنار هم جمع می شوند و کم کم سرمایه گذار اعتماد به نفس انجام مستقل سرمایه گذاری را از دست می دهد و احساس می کند که برای انجام هر معامله به راهنمایی و مشاوره دیگران نیاز دارد.

این نوع از سرمایه گذارها معمولا معامله هایی عجولانه و بدون در نظر گرفتن سود و زیان اقتصادی شان انجام می دهند. رفتار سرمایه گذاران گوسفند با رفتار سرمایه گذاران گاو و خرس که دیدگاه های خود را در مورد بازار متمرکز کرده اند، مغایر است.

مدیریت ریسک و دردسرهای یک سرمایه گذار گوسفند

سرمایه گذارانی که رفتار معاملاتی آنها شبیه گوسفند است اغلب آخرین کسانی هستند که در یک حرکت عمده به بازار می رسند. زیرا سرمایه گذاری های خود را بر اساس آنچه بیشتر در موردش صحبت می شود، پایه گذاری می کنند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که سرمایه گذاران گوسفند، بیشترین احتمال ضرر در سرمایه گذاری را به خود جذب می کنند چون استراتژی روشنی برای سرمایه گذاری ندارند.

سرمایه گذار گوسفند به خصوص در بازارهای گاوی به شیوه ای ضعیف تصمیم گیری می کند و هزینه های زیادی را بابت اشتباهاتش می پردازد. زیرا درست در زمانی که بسیاری از سرمایه گذاران احساس خوش بینی و اطمینان می کنند، آنها در تردید گیر کرده اند و هیچ اقدامی انجام نمی دهند. حتی ممکن است برخی از افراد در خوش بینی زیاد حبس شوند و تحت تاثیر هیجان های پیرامونشان تصمیم های پرخطرتری بگیرند. این مورد می تواند نه تنها در مورد سرمایه گذاری بلکه در سایر بخش های زندگی فرد نیز تاثیرهای منفی خودش را باقی بگذارد.

ادامه مطلب
%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%84%d9%87-%da%a9%d9%84%d8%a7%d8%ba%db%8c
سرمایه گذاری کلاغی در بازار بورس

شروع داستان : کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را هم فراموش کرد!

آورده اند که روزی کلاغ، کبکی را دید که راه می رفت. کلاغ از راه رفتن کبک  و از تناسب حرکات و چستی اطراف او خوشش آمد، به نظر کلاغ راه رفتن کبک زیبا بود. مدت های مدیدی به راه رفتن کبک دقت کرد.ناگهان فکری به ذهنش رسید،که شاید این همان زمان وموقعیت
حساسی است که برای او فرا رسیده تا دیگر کلاغ نباشد.بنابراین تصمیم گرفت اول راه رفتن کبک را تقلید کند.  چندی بکوشید تا همچون کبک زیبا راه رود.بعد از مدتی راه رفتن او را که نیاموخت هیچ ، رفتار خودش را نیز فراموش کرد، چنان که دیگر نمی توانست مثل قبل راه برود .

کلاغ ها در بازار بورس چگونه خرید و فروش می کنند ؟

احتمالا برای بسیاری از افرادی که در بورس فعالیت می کنند این اتفاق پیش آمده که آن شخص به توصیه یک نفر، یک کارگزار ، یک سایت ، بر اساس یک اخبار به نظر رانتی ، یا یک فرد ظاهرا حرفه ای در بورس، سهمی خریده یا سهمی را که داشته فروخته و سهم جدیدی خریده و بعضا این کار را چندین بار تکرار کرده. تا اینکه فرد بعد از مدتی متوجه می شود که با احتساب کارمزدی که برای این خرید و فروش ها پرداخته و بعضا ضررهایی که در بعضی از این معاملات نصیبش شده ، اگر سهم اولی را نگه می داشت و از این سهم به سهم های دیگر نمی پرید سود بیشتری می کرد ،این فرد در نهایت کلی سود را به خاطر کارمزد هایی که برای خرید و فروش های متععدش پرداخت کرده نصیب کارگزاری کرده و کارگزار و دیگران را ثروتمندتر کرده نه خودش را.در بیشتر موارد،این افراد بعد از خرید سهام و گاهی حتی بعد از فروش سهمشان تازه در مورد آن به تحقیق می پردازند،تحلیل های مختلف را مطالعه می کنند و اگر با تحلیل آشنا باشند تازه شروع به بررسی و تحلیل سهم می کنند و بیشتر با ای کاش…، حیف شد….،خوب شد که فروختم….،بهتر که نخریدم… و جملاتی مثل این خرید و فروش های خود را توجیه می کنند.این رفتار همان رفتار کلاغ هاست که با تقلید کورکورانه می خواهند مثل نخبگان این بازار دمی خواهند در آن سود کنند.

سرمایه گذار کلاغی همیشه پر استرس و نگران

همه ما ممکن است کم و بیش درگیر این اتفاق شده باشیم،بعضی از آن درس می گیرند و بعضی بدون آنکه متوجه این اشتباه شوند به این کار ادامه می دهند.این نوع  سرمایه گذاری را سرمایه گذاری کلاغی می نامیم،کلاغ در ادب فارسی نماد بی فکری و تقلید کورکورانه هستند .سرمایه گذار کلاغی نیز چنین کاری می کند ، چرا که این فرد خودش هیچ توانایی ندارد و همیشه با اطلاعات دیگران خرید و فروش می کند.یک سرمایه گذار کلاغی بدون سعی و تلاش برای بررسی و تحلیل سهم ها دائما به دنبال تقلید کورکورانه و پرسیدن و شنیدن از این و آن است تا بتواند از طریق این اطلاعات بادآورده سود کسب کند.این نوع سرمایه گذاران همیشه به دنبال فرصت جدید و رانت های تازه از دیگران هستند و  به این امید که در نهایت با یکی از این حرف های دیگران ،یک شبه ره صد ساله را طی کنند و سود کلانی بدست بیاورند،اوقات خود را می گذرانند.که البته در بیشتر مواقع هم از این سودها جا می مانند و حتی متضرر می شوند.یک سرمایه گذار کلاغی به دلیل اینکه اطلاعات زیادی درباره سهامی که خریده ندارد، همیشه نگران و مضطرب است و با افت و خیز قیمت سهام استرس و فشار زیادی را متحمل می شود.دلیل آن هم بسیار ساده است: عدم اطلاعات کافی در باره سهامی که خریده شده و همچنین مطمئن نبودن نسبت به اطلاعاتی که از فرد دیگری کورکورانه دریافت کرده است. یکی از ویژگی سرمایه گذاران کلاغی این است که از عبارت : (میگن… ! ) زیاد استفاده می کنند و در حال نقل پیام دیگران برای دیگران هستند تا آنها را نیز با خود همراه کنند و در این تقلید کورکورانه تنها نباشند.

%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%84%d9%87-%da%a9%d9%84%d8%a7%d8%ba%db%8c2

در بهترین حالت هم اگر چنین افرادی به موفقیت برسند(که البته سود کردن در بورس براساس اطلاعات دیگران موفقیت محسوب نمی شود) درصد آن ها در مقایسه با سایر سهامداران بسیار ناچیز است و قرار گرفتن در این درصد ناچیز احتمال بسیار کمی دارد.نمی شود منکر این شد که در بازار بورس اطلاعات نهانی تقریبا در تمام شرکت ها وجود دارد و همیشه هم در هر شرکتی افرادی هستند که از این اطلاعات آگاه هستند.ولی از نظر عقلانی هیچ دلیلی وجود ندارد که شخص یا گروهی که اطلاعات نهانی در اختیار دارند آن را به راحتی در اختیار دیگران قرار دهند و این افراد خیلی راحت می توانند خودشان از این اطلاعات استفاده کرده و منافع زیادی کسب کنند و نیازی به انتشار این اطلاعات ندارند.

mmmm

البته فقط کلاغ ها کورکورانه تقلید نمی کنند ( انیمیشن طنز )

اگر سرمایه گذار کلاغی باشید بازیچه دیگران خواهید شد

وقتی اطلاعاتی به دست شما می رسد که ادعا می شود یک فرصت فوق العاده هستند،معمولا یکی از حالتهای زیر محتمل است:

یا اینکه عده ای در تلاش هستند با پخش این اطلاعات ارزش سهم در اختیار خود را بالا ببرند که در این صورت اگر هم رشدی در سهم اتفاق بیفتد شما فقط به عنوان یک ابزار برای رشد بیشتر قیمت به آنها کمک کرده اید،و یا اینکه عده ای در تلاش هستند که سهمی که در اختیار دارند را بفروشند و در حال بازارگرمی برای سهم خود هستند.در نتیجه به احتمال زیاد وقتی که سهم خود را به فروش برسانند شاهد افت های شدیدی در سهم هستیم.اگر فکر می کنید اینگونه نیست یک امتحان ساده انجام دهید و برای مثلا یک یا دوماه تمامی اخباری را که از سهم ها به شکل های مختلف به عنوان یک فرصت فوق العاده ، یک سهم بی نظیر و … به دست شما می رسد یادداشت کنید و سرگذشت قیمت آن سهم ها را پیگیری کنید تا خودتان متوجه شوید که واقعا چند درصد از این اطلاعات به اصطلاح داغ و دسته اول باعث رشد و سودآوری سهم ها شده اند.

طرز فکر این گروه این است که بورس ما جایی است که شما فقط می توانید با استفاده از حرف دیگران و تقلید کورکورانه از خرید و فروش آنها  سود کنید. از نظر این افراد تحلیل و بررسی و مطالعه در این بازار جواب نمی دهد!

متاسفانه گاهی این سرمایه گذاران کلاغی که به دنبال پیداکردن اطلاعات و اخبار دسته اول در سهم ها هستند ، حتی بیشتر از برخی تحلیلگران و فعالان بورس برای پیدا کردن اخبار و شایعات و سیگنال ها ، زمان می گذارند و برخی روزها حتی تا چندین ساعت هم برای این کار وقت می گذارند.پس نمی توان گفت که همه این ها افرادی هستند که برای موفقیت در بازار بورس زمان اختصاص نمی دهند ،بلکه مسئله اصلی در ذهنیت و طرز فکر اینگونه افراد از بورس است.طرز فکر این گروه این است که بورس ما جایی است که شما فقط می توانید با استفاده از حرف دیگران و تقلید کورکورانه از خرید و فروش آنها  سود کنید. از نظر این افراد تحلیل و بررسی و مطالعه در این بازار جواب نمی دهد!

 

ولی آیا نخبگان بورس با این روش توانسته اند به ثروت های بزرگ دست پیدا کنند؟

اگر به سرگذشت افراد نخبگان بورس در جهان دقت کنیم،می بینیم که این افراد همیشه با استفاده از دانش و تجربه خود و با اتکا به داشته ها و تحلیل های خود در این بازار موفق شده اند.به گفته وارن بافت یکی از موفق ترین سرمایه گذاران ۵۰ سال اخیر: یک سرمایه گذار بازنده به دنبال یک فرصت یک به هزار است که وی را در مسیر آسان تر قرار دهد، همیشه به هر که ظاهرش شبیه “متخصص ها” باشد گوش می دهد و به ندرت پیش از خرید مطالعه ای عمیق و اساسی انجام می دهد. تمام تحقیقات او منحصر به آخرین نکته “داغ” پیشنهادی از سوی یک کارگزار، ، یک شخص معرف در شبکه های اجتماعی بورسی ، سایت ، مشاور یا روزنامه روز قبل است.

buffet23

پیتر لینچ یکی از مدیران افسانه ای وال استریت نیز می گوید: اگر شما سهام شرکتی را بدون مطالعه و تحقیق خریداری کنید،این کار شما هیچ تفاوتی با شرکت در یک بازی شرط بندی ندارد و احتمال موفقیت آن بسیار کم است.

در بازار بورس خودمان هم نمونه های بسیاری از افراد موفق وجود دارند که به دلایلی نمی توان اسم آنها را ذکر کرد ، به هر کدام از آنها که نگاه می کنیم کوله باری از تجربه و اطلاعات ارزشمند هستند که این تجربیات با گذشت زمان بدست آمده است.یکی از این افراد به ما می گوید:

 

lynch

کلام آخر

سخن نهایی ما با شما این است که در بازار سرمایه همیشه فرصت کسب سود وجود دارد و بسیاری از افراد هستند که با استفاده روش های مختلف تحلیلی سود های خوبی بدست می آورند ، فقط شما باید روش کسب سود از این بازار را به مرور پیدا کنید.می توان با فرا گرفتن تحلیل و بالا بردن اطلاعات و مهارت های شخصی از سود های این بازار استفاده کرد.اما این اتفاق یک شبه نمی افتد و شما نیاز به کسب تجربه در طی زمان دارید

  • نخبگان بورس می دانند به جای یک سرمایه گذار کلاغی بودن باید سعی کنیم،خودمان راه و روش کسب سود و آموزش بورس را فرا بگیریم تا بتوانیم به طور مستمر از این مهارت خود استفاده کنیم. درصد افرادی که با استفاده از حرف های دیگران در بورس به ثروت رسیده اند بسیار ناچیز است.
  • سرمایه گذار کلاغی فکر می کند زیرک است و با زیرکی باید یک شانس فوق العاده را از فردی دیگر بیابد و با تقلید از کار او در بازار نتیجه شگفت انگیری بگیرد.
  • اگر واقعا به دنبال موفقیت در بورس هستید،باید بپذیرید که موفقیت در هر حرفه ای نیازمند کسب تجربه و تخصص کافی  درکنار گذشت زمان است .پس به دنبال بدست آوردن این تجربه و تخصص و افزایش مستمر آن باشید و از ضرر کردن های جزئی ترسی نداشته باشید.این زیان ها خود بخشی از تجربه اندوزی شماست که می تواند موفقیت های بلند مدت شما را تضمین کند.
  • نخبگان بورس می دانند زمانی را که برای فعالیت در بورس اختصاص می دهیم،به جای دنبال کردن شایعات و حرف های دیگران  به کسب  اطلاعات و تحلیل و بررسی بازار و سهام شرکت ها و در نهایت افزایش تجربه خود اختصاص دهیم،تا موفقیت خود در بورس را در بلند مدت تضمین کنیم.

نویسندگان :

پیمان باغچه سرا

علی صابریان  مدرس دوره نخبگان بورس خانه سرمایه

PB alisaberian7

عنوان مطالب : سرمایه گذاری کلاغی در بازار بورس

لینک مطلب جهت به اشتراک گذاری: https://panel.khanesarmaye.com/crowinvestment/

ادامه مطلب