به بیان ساده پرایس اکشن یک تکنیک معامله گری و تحلیل بازار است که به معامله گر این امکان را می دهد تا با استفاده از حرکات واقعی قیمت تصمیمات خود برای انجام معاملات را بگیرد؛ برخلاف دیگر تریدرها که با استفاده از اندیکاتورهایی که همیشه عقب تر از قیمت فعلی بازار هستند اقدام به تحلیل حرکات قیمت می کنند (توجه داشته باشید که اصلا منظور ما این نیست که استفاده از اندیکاتورها برای انجام تحلیل و معامله مناسب نمی باشد).

اکثر اندیکاتورها از قیمت فعلی بازار عقب­تر هستند و در واقع تحلیل اطلاعات گذشته قیمت را با استفاده از فرمول خود نشان می دهند. با استفاده از برخی روش های معامله گری خاص اطلاعات گذشته می توانند به تریدر کمک کنند تا بتواند حرکات بعدی بازار که به احتمال زیاد به زودی رخ خواهند داد را تشخیص دهد، در حالی که با استفاده از اندیکاتورها باید صرفا حرکات بعدی بازار را حدس بزنیم.

پرایس اکشن

پرایس اکشن با استفاده از تحلیل الگوهای قیمت تلاش می کند تا نظم حاکم بر بازار که گاهی اوقات تصادفی به نظر می رسد را به شیوه ای بهتر به معامله گر ارائه دهد. در واقع پرایس اکشن تریدرها چند گام فراتر می روند; سوال اصلی آن ها این نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است; بلکه این است که چرا این اتفاق دارد می افتد! بنابراین می توانند تصمیمات بهتری بگیرند.

سویینگ ­ها (نقطه عطف بالا و پایین بازار یا همان High و Low تست کردن حمایت­ها و مقاومت­ها و روندهای تثبیت؛ نمونه هایی از پرایس اکشن هستند.) نمودارهای شمعی ژاپنی و نمودارهای میله ای ابزارهای مهمی برای تحلیل با استفاده از روش پرایس اکشن می ­باشند.

الگوهای شمعی مانند هارامی، اینگولفینگ، شوتینگ استار و … همگی مواردی هستند که در تحلیلگری به سبک پرایس اکشن با آن موجه خواهید شد.

پرایس اکشن تریدر کیست؟ (Price Action Trader)

معامله­ گری که از روش پرایس اکشن استفاده می­ کند را پرایس اکشن تریدر می­ گویند. این دسته از تریدرها همه چیز را ساده می بینند که در واقع روش بسیار موثری در معامله گری است؛ همه چیز را ساده ببین! این تریدرها نوسانات قیمت، الگوهای نموداری، حجم معاملات و دیگر اطلاعات بازار را برای ورود به معاملات با یکدیگر ترکیب می­ کنند.

البته این به بدان معنا نیست که این بهترین روش برای تحلیل بازار است. استفاده از این روش به درک خوبی از بازار نیاز دارد تا تریدر بداند که بازار چگونه حرکت می­کند و نظم درونی آن به چه صورتی است، اما مزیت این روش این است که تقریبا در هر بازاری کار می کند؛ بازار سهام، فارکس، فیوچرز، طلا، نفت و … . ناب­ترین نوع از پرایس اکشن تریدرها به Tape Trader مشهور هستند.

آن ها برای انجام معاملات خود نیازی به چارت ندارند و تنها به دنبال مناطق حمایتی و مقاومتی برای کسب سود هستند. ابزار اصلی آن ها در پنجره Time و Sales و یا گاهی Depth of Market خلاصه می­ شود.

مزایای معامله گری بر اساس پرایس اکشن

۱- رایگان است! تریدرهای پرایس اکشن نیازی به نرم افزارهای اضافی ندارند. کندل، بار، نقطه یا هر نوع نمودار دیگری می­تواند اطلاعات لازم را به این تریدرها ارائه دهد.

۲- این روش در هر بازار و در هر موقعیتی کاربرد دارد. سهام، فارکس، آتی، کالا و … .

۳- با استفاده از هر نرم افزاری می توان تحلیل پرایس اکشن را انجام داد؛ نینجا تریدر، ترید استیشن، متاتریدر و یا هر نرم افزار دیگری.

۴- سریع است! تاخیر قیمتی وجود ندارد، در واقع اطلاعات تاریخ گذشته در معاملات شما نقشی نخواهند داشت.

۵- روشی همه جانبه است که همه چیز را با هم ترکیب می کند اما تداخل اطلاعات وجود ندارد.

۶- با همه مزایایی که روش پرایس اکشن دارد، اما یادگیری آن نیاز به صرف زمان و تمرین خواهد داشت؛ باید به این نکته توجه داشت که کلید اصلی یادگیری این روش تمرین مداوم است.

نکاتی در خصوص الگوها و ستاپ های پرایس اکشن

۱- تحلیلگر پرایس اکشن به مشاهده اندازه نسبی، شکل، موقعیت، رشد و حجم شمع ها نگاه می­ کند.

۲- در این روش معمولا از سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل میانگین متحرک، خط روند و دامنه معاملاتی نیز استفاده می­ شود.

۳- استفاده از پرایس اکشن برای سفته بازی الزاما به معنای نادیده گرفتن تمام روش­ های تحلیل تکنیکال نیست. اما یک تحلیلگر پرایس اکشن می­ تواند برای ساخت استراتژی خود صرفا بر روی درک رفتاری پرایس اکشن تمرکز کند.

۴- به طور کلی، الگوهای پرایس اکشن با هر شمع شکل می­ گیرد و معامله­ گر به دنبال الگوهای مختلف است که به ترتیب خاصی شکل بگیرند و بدین ترتیب ستاپ شکل می گیرد که به سیگنال خرید و فروش منتج می­ شود.

۵- معامله گر پرایس اکشن از ستاپ برای تعیین نقاط ورود و خروج استفاده می ­کند. هر ستاپ یک نقطه بهینه برای ورود دارد. معامله گران حرفه ای معیارهای خود را برای ورود و خروج دارند که این معیارها بر اساس تجربه چندین ساله شکل گرفته اند.

لازم به ذکر است که معمولا یک ستاپ ساده به تنهایی برای ورود به معامله کافی نمی­ باشد، بلکه باید از ترکیب شمع ها، الگوها و ستاپ­ ها استفاده کرد.

  • زمانی که معامله گر به این نتیجه رسید که سیگنال پرایس اکشن به اندازه کافی قوی است، آنگاه منتظر یک نقطه مناسب برای ورود یا خروج می ­مانند که به آن تریگر گفته می­ شود.
  • در هنگام معامله ممکن است سیگنالی مشاهده شود اما آن ها تریگر نیستند چون باید شمع مورد نظر بسته شود تا سیگنال معتبر باشد.
  • بعد از ورود به معامله باید حد ضرر مشخص شود.

قانون “تلاش دوباره”

یکی از مشاهدات کلیدی معامله گران پرایس اکشن این است که بازار اغلب بعد از شکست سطوح یا اصلاحی شدن، دوباره به آن سطح باز می­ گردد. اگر بازار به یک نقطه معین برگردد، آنگاه معامله گر انتظار دارد که بازار یا به مسیر خود ادامه بدهد و یا مجدد برگردد، در چنین شرایطی معامله گر نباید اقدامی انجام دهد تا اینکه بازار یکی از این دو راه را انتخاب کند.

وقتی بازار از این مرحله بگذرد و یکی از این دو حالت را انتخاب کند، آنگاه احتمال موفقیت معامله بسیار زیاد خواهد بود. بنابراین در چنین موقعیتی باید برای دومین نقطه ورود منتظر بمانیم.

برای مثال، اگر در دومین تلاش، فروشندگان سعی می کنند قیمت را به کف جدیدی ببرند و اگر این تلاش شکست بخورد آنگاه کف دوقلو شکل خواهد گرفت و در چنین نقطه ای فروشندگان نظر خود را تغییر داده و می­ خرند. بنابراین فروشندگان هم به خریداران ملحق شده و یک فشار خرید قوی ایجاد می­ شود.

فرض کنیم بازار خط روند یا دامنه معاملاتی را می­ شکند. سپس بازار مجدد به این سطح شکسته شده بر می ­گردد و بجای اینکه به مسیر قبلی خود ادامه دهد، بر می ­گردد و به شکست ادامه می­ دهد، این حالت را “تایید” گویند.

معامله گران به دام افتاده

معامله­ گران به دام افتاده اصطلاح رایجی درپرایس اکشن است و به معامله گرانی اشاره دارد که در سیگنال ضعیف وارد بازار شده اند و یا بدون دریافت تأیید وارد شده اند. این معامله گران در ضرر هستند چون بازار در جهت مخالف معامله آن ها پیش رفته، یعنی اگر پرایس اکشن به حد ضرر آن ها برخورد کند، آنگاه پوزیشن معاملاتی آن ها بسته می­ شود.

بسیاری از معامله گران از حد ضرر استفاده می­ کنند تا اگر بازار در جهت مخالف حرکت کرد آن ها از پوزیشن خود خارج شوند. این حالت باعث می شود حد ضررهایی که توسط معامله­ گران به دام افتاده مشخص شده ­اند به سفارشاتی تبدیل شوند که جهت مخالف بازار را تقویت کنند. تمام استراتژی های مربوط به معامله گران به دام افتاده همگی بر پایه روش­ های ال بروکس است.

تعریف روند و دامنه معاملاتی

مفهوم روند یکی از اساسی ترین مفاهیم در تحلیل تکنیکال است. روند یا نزولی و یا صعودی است. در روند صعودی قیمت ها دائما در حال افزایش و در روند نزولی قیمت­ ها دائما در حال کاهش هستند. به همان نسبت که تعریف روند ساده است، تحلیل آن دشوار و پیچیده است.

به عبارت دیگر فرض اساسی در تعریف روند وجود هم بستگی است. یعنی زمانی که در روند هستیم بازار در همان جهت قبلی به حرکت خود ادامه خواهد داد. در تصویر زیر یک روند نزولی داریم که دائما در حال افت است و در قسمت­ های صعودی، اصلاح صورت گرفته است.

معامله گر پرایس اکشن در هر تایم فریمی باید در ابتدا صعودی، نزولی و یا اصلاحی بودن روند بازار را مورد بررسی قرار دهد. بازار اصلاحی زمانی شکل می­ گیرد که بازار در سقف و کف برگردد تا در یک دامنه قیمتی مشخص باقی بماند. تعریف دامنه معاملاتی چندان واضح و مشخص نیست. اما به طور کلی هر وقت روند واضح نبود، آنگاه دامنه معاملاتی داریم. دامنه معاملاتی را می­ توان کانال افقی نیز نامگذاری کرد. تصویر زیر یک دامنه معاملاتی را نشان می ­دهد که بازار در سقف و کف برگشته است و در یک دامنه قیمتی مشخص نوسان می­ کند.

معرفی انواع الگوها و ستاپ های پرایس اکشن

اجزاء مختلف یک شمع عبارتند از:

  • قیمت باز: اولین قیمت
  • قیمت پایانی: آخرین قیمت
  • بالا: بالاترین قیمت
  • پایین: پایین ترین قیمت
  • بدنه: بخشی از شمع که بین قیمت باز و بسته قرار دارد.
  • دُم یا سایه (بالایی و پایینی): قسمتی از شمع که بین قیمت باز و پایانی قرار ندارد.
  • شمع اصلاحی: شمع اصلاحی بدنه ندارد یعنی قیمت باز شدن و پایانی هر دو یکی هستند، بنابراین هیچ تغییر در طی آن دوره زمانی رخ نداده است. به این شمع اصلاحی می­ گویند چون بازار در آن شمع فقط بین یک سقف و کف در نوسان بوده، در چنین حالتی اگر تایم فریم پایین­تر را ببینیم ممکن است در آن شمع یک دامنه معاملاتی شکل گرفته باشد.
  • شمع روندی: شمع های روندی یا صعودی هستند یا نزولی که حتما باید بدنه داشته باشند. یعنی نقطه پایانی شمع از نقطه شروع شمع فاصله دارد.
  • شمع روند صعودی: در چنین شمعی، قیمت پایانی بالاتر از قیمت اولین معامله قرار می­ گیرد. ممکن است که بازار در آن شمع چند مرتبه بین قیمت بالاو پایین نوسان کرده باشد ولی در آخر بالاتر از قیمت اولین معامله، بسته شده است.
  • شمع روند نزولی: در چنین شمعی، قیمت پایانی پایین­تر از قیمت اولین معامله قرار می ­گیرد.
  • شمع های در جهت روند: اینگونه شمع ­ها، شمع هایی هستند که در جهت روند بازار هستند. یعنی شمع روند صعودی در یک بازار صعودی، همان شمع در جهت روند است و در بازار نزولی، شمع روند نزولی همان شمع در جهت بازار است.
  • شمع های مخالف روند: شمع هایی هستند که در جهت مخالف روند شکل بگیرند.
  • شمع های فرار (BAB): اینگونه شمع ­ها، شمع­ هایی هستند که به اندازه دو انجراف معیار از اندازه متوسط بزرگتر هستند.
  • شمع های بدون سایه: شمع بدون سایه یعنی شمع روندی که تماما بدنه است و هیچ سایه ای در بالا و پایین آن وجود ندارد.

بعضی از شمع ها فقط در یک طرف سایه ندارند. مثلا سایه بالایی دارند و سایه پایینی ندارند. وقتی در یک روند قوی، شمع بدون سایه شکل می­ گیرد به این معنی است که در طول آن شمع فشار خرید یا فروش یکسان بوده است، بنابراین این حالت یک سیگنال قوی برای ادامه روند است. در چنین حالتی می­ توان از سبک ال بروکس برای ورود استفاده کرد که در این روش می­توان یک تیک بالاتر یا پایین­تر از شمع مورد نظر سفارش خرید یا فروش گذاشت. در چنین شرایط معامله گر باید خیلی سریع عمل کند تا slippage (تفاوت نقطه سیگنال و نقطه ورود) افزایش پیدا نکند.

  • اینساید بار: شمع اینسایدبار کوچک است و در دامنه بالا و پایین شمع قبلی جای می­گیرد. یعنی سقف آن از سقف شمع قبلی پایین­تر است و کف آن از کف شمع قبلی بالاتر است.
  • اوتساید بار یا شمع بیرونی: اوتساید بار از شمع قبلی خود بزرگتر است و کاملا با آن همپوشانی دارد. سقف آن بزرگتر از شمع قبلی و کف آن کوچکتر از شمع قبلی است.

اوتسایدبار چیست؟

مفهوم اوتسایدبار این است که در شمع قبلی از آن بی تصمیمی وجود داشته ولی سپس بازار در شمع اوتسایدبار تصمیم خود را می­گیرد و قیمت بالا یا پایین می ­رود. ممکن است که تعریف آن ساده باشد، اما ترکیب اوتساید بار با پرایس اکشن های دیگر می­ تواند به برتری معامله گران منجر شود.

با این وجود محل قرار گیری آن ها از همه چیز مهم­تر است. اگر کف اوتساید بار به وسط نزدیک باشد، آنگاه این حالت شبیه به دامنه معاملاتی است زیرا نه خریداران و نه فروشندگان نتوانستند بر یکدیگر غلبه کنند. در شکل زیر بعد از سقف قیمت ها، اوتسایدبار شکل گرفته است که نشان دهنده شکست در ادامه روند است.

این حالت به ما سیگنال می ­دهد که یک اصلاح بزرگ در انتظار است. اگر اوتسایدبار در وسط دامنه معاملاتی شکل بگیرد، معامله ­گران پرایس اکشن آن را نادیده می گیرند. زمان که اوتسایدبار در اصلاح یک روند قوی قرار بگیرد، آنگاه در چنین حالتی شمع اصلاحی نیست و نشان دهنده تمایل خیلی قوی برای ادامه اصلاح است.

برای مثال اگر یک شمع اوتسایدباری نزولی در اصلاح روند صعودی شکل بگیرد نشانه این است که این اصلاح نزولی به مسیر خود ادامه خواهد داد. اگر علاوه بر این شمع دلایل دیگری برای فروش وجود داشته باشد، آنگاه میتوانیم منتظر بمانیم تا از فروش سود کنیم.

در این حالت، خریدارانی که حد ضرر تعیین کرده اند به دام می افتند و بعد از اینکه بازار بر می ­گردد، خریداران هم شروع به فروش می­ کنند که این خود فشار فروش ایجاد می­ کند. عکس این حالت برای روند نزولی نیز برقرار است.

الگوی اینسایدبار – اوتسایدبار – اینسایدبار (ioi)

این یک ستاپ برای شکست در جهت مخالف روند است. این الگو ارتباط نزدیکی با الگوی ii دارد. در زیر چارت پوند/ ین را داریم که الگوی ioi را تشکیل داده است. در این الگو ابتدا یک اینسایدبار، سپس یک اوتساید بار و بعد دوباره یک اینسایدبار شکل می­گیرد. این الگو در شکل زیر نشان داده شده است.

الگوی شمع های کوچک

مفهوم شمع های کوچک باید در محل شکل گیری آن ها بررسی شود. به طور کلی، شمع ­های کوچک نشان دهنده این هستند که طرفین بازار اشتیاق ندارند. همچنین یک شمع کوچک می تواند به معنای توقف در خرید و فروش باشد چون طرفین منتظر هستند ببینند که آیا نیروی مخالف بازار وارد بازی می شود یا خیر.

شمع کوچک می­ تواند به معنای عدم توافق بین نیروهایی باشد که بازار را به یک طرف کشانده اند، پس نشانه برگشت است. بنابراین مفهوم شمع کوچک به محل پیدایش آن بستگی دارد.

برای مثال، در بعضی مواقع شمع کوچک به معنای  ایست در روند است، یعنی یک پولبک در روند ایجاد می­ شود و شمع­ های کوچک در انتهای پولبک شکل می­ گیرند، پس فرصت مناسبی برای خرید در جهت روند است. اما در سایر شرایط ممکن است نشان دهنده روند باشد پس سیگنال برگشت می دهد.

الگوی ii و iii و  ii: یک الگوی اینساید بار است که از دو اینسایدبار پشت سرهم تشکیل شده است. الگوی iii هم سه اینسایدبار پشت سرهم هستند. اکثر اوقات این شمع ­ها کوچک هستند. در شکل زیر الگوی iii را داریم:

معامله گرانی که از جهت بازار مطمئن نیستند اما از حرکت بعدی مطمئن هستند می­توانند همزمان در بالا و پایین الگوی ii یا iii به ترتیب سفارش خرید و فروش بگذارند، سپس منتظر می­مانند که بازار این الگوی اصلاحی را بشکند. بعد از اینکه بازار این الگوی اصلاحی را شکست، معامله گران در یک جهت وارد معامله می ­شوند و سفارشی که در جهت دیگر گذاشتند تبدیل به حد ضرر می­ شود.

ال بروکس یک ستاپ رایج معرفی کرده که در آن از الگوی ii استفاده می­ کند؛ این ستاپ به این صورت است که اگر در یک روند قوی که قبلا خط روند شکسته شده، الگوی ii شکل بگیرد آنگاه اگر بازار این روند را دوباره بشکند سیگنال برگشت داریم.

اینسایدبارهای کوچک به این معنی هستند که فشار خرید و فروش به یک میزان برابر است. سفارش خرید در حال انتظار باید یک تیک در جهت خلاف اولین شمع در الگوی ii قرار بگیرد و احد ضرر هم باید تیک بالاتر از شمع اول در جهت مخالف قرار بگیرد.

روند

روند به دو شکل صعودی و نزولی است. در روند صعودی، سقف ها و کف های بالاتر و در روند نزولی هم سقف ­ها و کف های پایین ­تری شکل می­ گیرند. برای مشخص کردن روند، سقف ها را به هم و کف ها را هم به وصل می­ کنیم، این خطوط شیب­دار، نشانگر جهت روند هستند. روند زمانی شکل می­ گیرد که بازار ۳ یا ۴ گام متوالی شکل دهد. برای مثال در روند صعودی، سقف ها و کف های بالاتری داشته باشیم، نکته مهم این است که سقف ها و کف های بالاتر باید بعد از بسته شدن شمع بررسی شوند. اگر قبل از بسته شدن شمع تصمیم بگیریم که این یک سقف بالاتر است، آنگاه این ریسک وجود دارد که بازار بر خلاف انتظار ما برگردد.

سوئینگ

در روند صعودی یعنی یک سقف بالاتر که به آن سوئینگ های (swing high) هم می­ گویند. که بعد از آن پولبک شکل می­ گیرد و در کف بالاتر تمام می ­شود. عکس این حالت در روند نزولی نیز صدق کرده و سوئینگ لو (swing low) ایجاد می­ شود.

زمانی که بازار خط روند را می­ شکند، آنگاه فاصله بین آخرین سوئینگ تا نقطه شکست، “خط روند میانی” یا “گام” نامیده می ­شود. بعد از یک گام صعودی، یک M نزولی داریم که سوئینگ را شکل می­ دهد. به طور کلی، معامله گران پرایس اکشن در روند استاندارد به دنبال ۲ یا ۳ سوئینگ هستند.

خط روند میکرو

همانطور که اشاره شد وقتی برای مدتی سقف ها و کف های بالاتری داشته باشیم، آنگاه می توان خط روند رسم نمود. اما خط روند میکرو زمانی ایجاد می­ شود که تمام یا اکثر سقف­ ها و کف­ ها در یک دوره کوتاه و در طی چند شمع شکل بگیرد. یعنی همانطور که شکست در یک روند نزولی ممکن است شکست بخورد، خطوط روند میکرو هم شکسته می ­شوند و شکست آن ها هم می­ تواند غیرواقعی باشد. برای معامله در شکست خط روند میکرو، سفارش در حال انتظار را یک تیک بالاتر یا پایین تر از شمع قبلی قرار می­ دهیم، که بتوان در جهت روند وارد شد. خط روند میکرو معمولا در اصلاح روند اصلی و یا پولبک استفاده می­ شود و برای نقطه شکست و پایان خط روند سیگنال قوی ارائه می ­دهد. اگر بازار از این شمع بالاتر برود یعنی شکست خط روند میکرو، واقعی بوده و بازار به روند صعودی خود ادامه خواهد داد. در روند صعودی، شمعی که خط روند نزولی میکرو را می ­شکند یک شمع صعودی قوی است که همان شمع سیگنال نیز می باشد.

اسپایک و کانال

اسپایک همان ابتدای روند است که بازار با قدرت در جهت روند جدید حرکت می کند. که اغلب در ابتدای روز و در چارت طی روز شکل می­ گیرد. سپس سرعت آن کم شده و وارد یک کانال باریک می­ شود که به آرامی در جهت روند حرکت می­ کند. بعد از اینکه کانال شکسته شد، بازار معمولا به سطح شروع روند بر می­ گردد و سپس وارد دامنه معاملاتی می­ شود.

این دامنه معاملاتی معمولا بین دو سطح شروع روند و شکست کانال است. کانال و اسپایک شکاف زمانی رخ می دهد که در نقطه شروع روند، شکاف داشته باشیم. یعنی یک شکاف عمودی بین سقف شمع حاضر و کف شمع بعد وجود داشته باشد.

پولبک

پولبک جایی است که روند موجود دچار وقفه و یا اصلاح می ­شود. اما این اصلاح از نقطه شروع روند و یا نقطه شکست فراتر نمی­ رود. اگر پولبک از نقطه شروع روند فراتر برود، آنگاه یک برگشت یا شکست نادرست است و نه یک پولبک. در یک روند قوی، پولبک برای زمان زیادی ادامه دارد تا اینکه یک گام دیگر شبیه به روند شکل دهد.

همانند یک روند معمولی، یک پولبک بزرگ نیز دو گام دارد، به عبارتی معامله گران پرایس اکشن انتظار دارند که بازار به تلاش دوباره پایبند بماند و بنابراین منتظر دومین سوئینگ در پولبک هستند که شکست بخورد و بازار در جهت روند قبلی به حرکت ادامه دهد.

یکی از روش های پرایس اکشن برای اینکه در انتهای پولبک و در جهت روند وارد شود این است که در پولبک روند صعودی تعداد سقف­ های بالاتر و در پولبک نزولی تعداد کف های پایین تر را بشمارد.

به عبارت دیگر، در یک پولبک که در روند صعودی شکل گرفته، سقف ها به ترتیب پایین­تر شکل می­ گیرند تا اینکه توسط یک شمع که بالاتر از سقف شمع های قبلی شکل می­گیرد، شکسته می­ شوند که به آن شمع ۱High و در روند نزولی شمع  ۱Low گفته می­ شود.

اگر بعد از ۱H، پولبک تمام نشود و روند ادامه نیابد، آنگاه بازار چند شمع نزولی دیگر شکل می ­دهد که سقف­ها پایین­تر از قبلی هستند تا اینکه یک شمع شکل می­گیرد که سقف آن بالاتر از سقف قبلی است. این شمع ۲h است و این فرآیند ادامه دارد تا اینکه روند به حرکت خود ادامه دهد یا تا اینکه پولبک به دامنه معاملاتی یا برگشت تبدیل شود.

وقتی پولبک یک خط روند میکرو باشد، آنگاه ۱H و ۱L سیگنال­ های معتبری هستند. بنابراین اگر بازار به قانون “تلاش دوباره” پایبند باشد، آنگاه امن ترین نقطه ورود به روند ۲H و ۲L خواهد بود. در واقع “پولبک دو گامی” به عنوان رایج­ ترین نوع پولبک شکل گرفته است. از طرف دیگر در یک روند قوی معمولا پولبک­ ها ضعیف هستند و شمارش Hها و Lها دشوار خواهد بود. در چنین روندی، ممکن است که دو سوئینگ نزولی شکل بگیرد اما نمی توانیم ۱H و ۲H را شناسایی کنیم.

در مقابل، معامله گران پرایس اکشن به دنبال شمع روندی نزولی هستند که وقتی بعد از آن یک شمع صعودی با سقف پایینتر شکل بگیرد، آن را به عنوان گام اول در پولبک در نظر بگیرند و بعد به دنبال شمع سیگنال ۲H می ­گردند.

یک روش ساده برای ورود این است که سفارش خرید را یک تیک بالاتر از H یا یک تیک پایین تر از L قرار بدهیم و همینطور که شمع بعدی در حال شکل گیری است منتظر باشیم که سفارش اجرا شود. اگر سفارش در شمع بعد اجرا شود، آنگاه این شمع ورود است و شمع H یا L شمع­ های سیگنال هستند.

سپس حد ضرر هم یک تیک پایین تر از H یا یک تیک بالاتر از L خواهد بود. شمارش Hها و Lها یکی از روش­ های پرایس اکشن برای معامله پولبک است که برای دریافت نشانه ­های بیشتر باید به سایر سیگنال­ های پرایس اکشن نیز توجه شود. معامله گر پرایس اکشن انتخاب می ­کند که باید در کدام یک از سیگنال ­ها تخصص پیدا کند و چگونه آن ها را ترکیب کند.

الگوی شمع برگشتی

شمع برگشتی سیگنال برگشت روند حاضر را صادر می­ کند. یعنی معامله گر باید شمع سیگنال را به نشانه برگشت جهت بازار در نظر بگیرد. قیمت پایانی در یک شمع صعودی برگشتی باید با فاصله زیادی از قیمت اولین معامله قرار بگیرد و سایه پایینی بزرگ (۳۰ الی ۵۰ درصد از ارتفاع شمع) و سایه بالایی نداشته باشد یا کم باشد. همچنین باید همپوشانی کمی با شمع­ های قبل از خود داشته باشد و سایه پایینی آن از شمع ­های قبلی پایین­تر باشد.

لازم به ذکر است که ویژگی های شمع نزولی برگشتی کاملا برعکس است. اگر سقف یا کف، بالاتر یا پایین­تر از حالت طبیعی شکل بگیرد آنگاه احتمال برگشت بیشتر است. برای مثال در برگشت صعودی، سایه پایینی شمع، پایین­ تر از شمع ­های قبلی است. در شکل زیر مشاهده می ­شود که روند نزولی بعد از پیدایش شمع برگشتی صعودی برمی گردد.

شمع برگشت صعودی را می­ توان اینگونه از نقطه نظر پرایس اکشن تحلیل کرد:

این شمع نشان می ­دهد که فشار فروش به نقطه اوج خود رسیده و حالا باید خریداران با قدرت وارد بازار بشوند، قدرت را در دست بگیرند و قیمت خود را غالب نمایند. این حالت باعث می­ شود که با سرعت و شیب زیاد افزایش یابند. اسکلپرها که در این کف فروخته بودند، حال مجبور به خرید می­ شوند، که این باعث تقویت حرکت صعودی خواهد شد.

  • شکست خط روند وقتی بازار برای مدتی در یک روند قوی بوده، با رسم یک خط روند می­توان زمان اصلاح را متوجه شد.

هر گونه اصلاح به شکست خط روند منجر می شود و نشانه ضعف است. به عبارتی نشانگر این است که احتملاً بازار به زودی تغییر جهت دهد و یا حداقل سرعت پیشرفت روند برای مدتی کند خواهد شد.

کف و سقف دوقلو

وقتی بازار به یک نقطه اوج می ­رسد، معمولا پولبک می­ زند تا دوباره به این نقطه اوج برسد. بعد از اینکه مجدد به این نقطه رسید، بازار برمی-گردد، این حالت برگشت دو مرتبه بازار را را الگوی پرچم نزولی سقف دوقلو و یا پرچم صعودی کف دوقلو و یا همان “سقف و کف دوقلو” گویند. این الگو نشان دهنده این است که حرکت اصلاحی ادامه خواهد یافت.

بروکس اشاره کرده است که بعد از سقف و کف دوقلو احتمال پولبک زیاد است و به ۵۰ تا ۹۵ درصد از سقف و کف دوقلو بر می­ گردد، که این حالت شبیه به الگوی کلاسیک سر و شانه است. نحوه معامله الگوی کف و سقف دوقلو اینگونه است که برای مثال در کف دوقلو، سفارش خرید در حال انتظار را یک تیک بالاتر از شمعی که کف دوم را شکل داده قرار می ­دهیم. اگر سفارش انجام شود، آنگاه حد ضرر را یک تیک پایین­تر از همان شمع قرار می­ دهیم.

الگوی دوگانه سقف و کف دوقلو (Double top twin and double bottom twin)

وقتی چند شمع با بدنه نسبتا بزرگ و سایه کوچک داشته باشیم که سایه بالایی یکسانی داشته باشند و در بالاترین نقطه چارت شکل بگیرند، آنگاه الگوی دوگانه سقف دوقلو داریم. عکس این حالت الگوی دوگانه کف دوقلو است. این الگوها در تایم فریم کوچک تر در قالب سقف و کف دوقلو شکل می­ گیرند.

سیگنال­ های شکل گرفته در تایم فریم کوچکتر معمولا سریعتر و ضعیف­تر هستند پس وقتی بنظر می ­رسد که این الگوها در حال شکست هستند، معامله گر پرایس اکشن در جهت مخالف سیگنال وارد معامله می ­شود. به عبارت دیگر الگوهای دوگانه سقف و کف دوقلو، الگوهای در جهت روند هستند. تحلیل گر پرایس اکشن پیش بینی می­ کند که سایر تحلیل گران در تایم فریم کوچکتر به سیگنال سقف و کف دوقلو عمل خواهند کرد و بازار برخلاف آن ها حرکت خواهد کرد، پس معامله گر پرایس اکشن هم بر خلاف جهت آن ها معامله می­ کند و سفارش خرید را یک تیک بالاتر از سقف یا پایین­ تر از کف قرار می ­دهد. نکته حائز اهمیت این است که “معامله گران به دام افتاده” باعث می ­شوند که حرکت مورد انتظار بازار سرعت و شدت بیشتری داشته باشد.

الگوهای دوگانه معکوس (دوقلوی بالا-پایین و دوقلوی پایین-بالا) down-up or up-down twin

در این الگو شمع روندی متوالی داریم که در جهت مخالف یکدیگر شکل می­ گیرند. اندازه بدنه و سایه شمع­ ها یکسان است. وقتی این الگو در روند شکل بگیرد، سیگنال برگشتی صادر می ­کند. اگر این الگو در تایم فریم بالاتر دیده شود، معادل تک شمع برگشتی است. حال اگر شمع ­ها سایه نداشته باشند، آنگاه سیگنال دریافتی قوی­تر خواهد بود. برای مثال، در یک روند نزولی که دوقلوی پایین و بالا شکل گرفته است، اگر شمع ها سایه پایینی نداشته باشند آنگاه سیگنال قوی تری داریم. در شکل زیر نمونه­ ای از الگوی بالا-پایین ارائه گردیده است.

  • الگوی گوه (Wedge): الگوی گوه همانند روند است. خطوط روند در رسم کانال به یکدیگر همگرا شده که این نشان دهنده احتمال شکست است. الگوی گوه که بعد از روند شکل گرفته است را یک سیگنال برگشتی خوب در نظر می گیرند.

دامنه معاملاتی

دامنه معاملاتی زمانی شکل می­ گیرد که روند وجود ندارد و یک سقف و کف برای حرکات بازار ایجاد می­ شود. این سقف­ ها و کف­ ها دامنه حرکتی بازار را شکل می­ دهند که مثل یک مانع بر سر راه بازار عمل می­ کند. انتظار می­رود که ۸۰ درصد از تلاش­های بازار برای شکست این سطوح با شکست مواجه شود و بازار مجدد در این دامنه حرکت کند.

زمانی که سقف دامنه اصلاحی شکسته شود، یک سقف بالاتر شکل می گیرد. از آنجا که معامله کردن در دامنه معاملاتی دشوار است، پس معامله گران پرایس اکشن بعد از شکل­ گیری اولین سقف بالاتر صبر می­ کنند تا دومین شکست شکل بگیرد. این یک معامله نزولی با احتمال موفقیت بالا است و وسط دامنه معاملاتی به عنوان هدف سود در نظر گرفته می­ شود.

این روش مناسب است زیرا اولا وسط دامنه معاملاتی به عنوان آهن ربای پرایس اکشن عمل می­ کند. دوما سقف بالاتر چند واحد بالاتر از سقف دامنه است و بازده بیشتری خواهد داشت. سوما اینکه طبق قانونِ دو شکست متوالی، وقتی بازار دوبار سعی کرده که یک جهت را بشکند ولی موفق نمی­ شود، آنگاه بازار در جهت مخالف به حرکت ادامه خواهد داد.

الگوی Barb Wire

وقتی بازار در یک دامنه معاملاتی کوتاه قرار می گیرد و اندازه شمع بزرگ است، آنگاه ممکن است سیگنال پرایس اکشن شکل بگیرد اما اعتبار و قدرت پیش بینی آن بسیار پایین است. بدین جهت بروکس یک الگوی بخصوص به نام  Barb Wireرا شناسایی کرد. در این الگو چند سری شمع داریم که همپوشانی زیادی دارند و شمع­های اصلاحی را شامل می­ شود. الگوی Barb Wire نشاندهنده این است که قدرت نه در دست خریدران است و نه در دست فروشندگان  و هیچکدام نمی­توانند فشار ایجاد کنند.

اگر معامله گر پرایس اکشن بخواهد در بازار اصلاحی سود کند باید از استراتژی مناسب برای دامنه معاملاتی استفاده کند. معاملات در خطوط حمایت و مقاومت دامنه معاملاتی انجام می­ شود و هدف سود قبل از اینکه قیمت به جهت مخالف برسد تعیین می­ شود.

جمع بندی

پرایس اکشن به زبان ساده یعنی چگونگی تغییر قیمت هاست و روشی برای تحلیل تغییرات شکل گرفته در قیمت هاست که سیگنال خرید و فروش ارائه می­ دهد. محبوبیت پرایس اکشن به علت اعتبار بالای آن و عدم استفاده از اندیکاتورها است.

این روش یکی از متدهای تحلیل تکنیکال است زیرا عوامل بنیادی را نادیده می گیرد و عموما بر تاریخچه قیمتی دارایی تمرکز می­ کند. چیزی که پرایس اکشن را از سایر روش­ های تحلیل تکنیکال مجزا می­ کند این است که تمرکز اصلی این روش بر رابطه بین قیمت­ های جاری و قیمت ­های گذشته است. در صورتی که سایر روش­ های تحلیل تکنیکال صرفا بر تاریخچه قیمت ­ها تأکید می­ کنند و حالت تاخیری دارند.

پرایس اکشن در بازارهایی واضح تر است که نقدینگی و نوسان قیمت­ ها در بالاترین حد ممکن باشند. اما به طور کلی هر خرید و فروشی در هر بازاری به ما پرایس اکشن را نشان می­ دهد. به طور کلی اگر بخواهیم در یک کلمه روش پرایس اکشن را تعریف کنیم، شاید واژه “ساده” بهترین تعریف برای آن باشد (نه به این معنا که خیلی ابتدایی است و یادگیری آن کار چند روز باشد).

این روش شاید ساده­ ترین روش معاملاتی باشد و این در حالیست که بسیار پایدار و دقیق است. تریدرهای پرایس اکشن جزو کسانی نیستند که بخواهند یک شبه میلیونر شوند، اما هنگامی که از این روش به شکل درستی استفاده کنید، به شما کمک می کند تا تریدر بهتری شوید.

در حالی که شاید این روش برای معامله­ گران تازه کار که از اندیکاتورهای پر زرق و برق و با ظاهر فریبنده استفاده می­ کنند محبوب نباشد، اما در بین معامله­ گران حرف ه­ای بسیار پرطرفدار است.