مقدمه

این کتاب توصیه نامه ی مسائل مالی نیست و به شما نخواهد گفت چه کار کنید. بلکه شما را از لحاظ مالی باهوش تر خواهد کرد تا بتوانید اطلاعات مالی خود را به درستی پردازش کنید و راه ثروتمند شدن را بیابید. پنج هوش مالی اصلی که برای پولدار شدن به آن نیاز دارید، در این کتاب شرح داده می شود، بدون آنکه نیاز باشد بدانید اقتصاد، سهام یا بازارهای املاک در چه اوضاعی به سر می برند.

به یاد داشته باشید که هیچ وقت خود طلا، سهام، املاک، کار فراوان یا پول شما را ثروتمند نمی کند، بلکه اطلاعات شما در مورد طلا، سهام، املاک، کار فراوان یا پول است که شما را ثروتمند می کند. در نهایت این هوش مالی شماست که شما را ثروتمند می کند. پس توصیه می کنیم این کتاب را بخوانید و باهوش تر شوید تا پولدارتر شوید.

هوش مالی چیست؟

همه افراد جامعه، چه پولدارها و چه افراد فقیر به نوعی با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کنند. فقط نوع مشکلاتشان باهم فرق می کند و باید بدانید پول داشتن، تحصیلات، داشتن شغل و سخت کار کردن هیچ کدام به تنهایی مشکلات شما را حل نخواهد کرد. اما با قطعیت می توان گفت هوش مالی بسیاری از مشکلات مالی را حل می کند.

مشکلات مالی افراد را باهوش تر می کند البته اگر تلاش کنید آن ها را حل کنید. فقر یعنی بیش تر بودن مسئله ها نسبت به راه حل ها. زمانی که یک فرد در مشکلاتی غرق شود که نتواند آن را حل کند فقر پدیدار می شود.

این کتاب همچنین به قوانین جدید پول ـ قوانین که از سال ۱۹۷۱ تغییر کرده اند ـ می پردازد. یکی از دلایل مشکل مالی بسیاری از افراد همین دنبال کردن و به کار گرفتن و قوانین قدیمی است. قوانین منسوخی که می گوید: سخت کار کنید، پولتان را پس انداز کنید، زیر بار قرض نباشید، در سبد سهام بلند مدت یا صندوق های مشترک سرمایه گذاری کنید. اما در نظام سرمایه داری جدید پس انداز پول و ارز دیوانگی است. کلید ثروتمند شدن این است که قوانین جدید را بشناشید و از آن ها در جهت پیشبرد خود استفاده کنید. برای رقم خوردن چنین اتفاقی به هوش مالی نیاز دارید.

پنج بهره ی هوشی مربوط به مسائل مالی

در رابطه با مسائل مالی پنج بهره ی هوشی اصلی وجود دارد که، عبارتند از:

بهره ی هوشی مالی ۱: کسب پول بیشتر

بهره ی هوشی مالی ۲: حفاظت از پول

بهره ی هوشی مالی ۳: بودجه بندی پول

بهره ی هوشی مالی ۴: اهرم ساختن از پول

بهره ی هوشی مالی ۵: افزایش دانش مالی

تفاوت بین هوش مالی و بهره هوش مالی این است که هوش مالی بخشی از هوش ذهنی ماست که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می کنیم. بهره ی هوش مالی معیار اندازه گیری هوش مالی است. برای مثال اگر من ۱۰۰،۰۰۰ دلار درآمد داشته باشم و ۲۰ درصد آن را مالیات بدهم، به نسبت فردی که ۱۰۰،۰۰۰ دلار درآمد دارد و ۵۰ درصد آن را مالیات می دهد، از بهره ی هوشی بالاتری برخوردارم.

بهره هوشی مالی شماره ۱: کسب پول بیشتر

هرچه پول بیشتری به دست آورید بهره ی هوش مالی شماره ۱ تقویت می شود. برای رسیدن به این هدف باید مراحل آن را طی کنید. یکی از دلایلی اینکه مردم فاقد این بهری هوش مالی هستند این است که آنها قفط پول را می خواهند اما مراحل رسیدن به آن را نمی خواهند. بسیاری از افراد ثروتمند نمی شوند چراکه ارزشی که برای یک فیش حقوقی ثابت قائل اند، بیشتر از ارزشی است که برای فراگیری مراحل هوشمند شدن و ثروتمندتر شدن قائلند.

*باید بدانید که هیچ کدام از ما شبیه به یکدیگر نیستیم و هر فرد خودش باید تصمیم بگیرد که بهترین راه برای پولدار شدن کدام است.

*مسئله مهم بعدی که باید به آن توجه داشته باشید این است که هوش مالی یک هوش احساسی است. اگر نتوانید احساسات خود را کنترل کنید، توانایی کنترل پول های خود را نیز ندارید.

*ترسوها به ندرت پیروز می شوند. تا زمانی که به موفقیت نرسیدید دست از پیشروی مسیر برندارید. چراکه این مسیر رسیدن به ثروت است که شما را ثروتمند می کند نه خود پول. پس از شکست های مالی نهراسید و با قدرت ادامه دهید.

*یکی از دلایلی که مردم در تقویت بهره ی هوش مالی شماره ۱ ناتوانند، این است که عقاید کهنه ی خود را رها نمی کنند. به جای آنکه خود را با چالش های جدید درگیر کنند و مطالب روز را فراگیرند، کارهای مطمئن قدیمی را انتخاب می کنند. هوش حقیقی یعنی لذت فراگیری نه ترس از شکست.

*با مقایسه و کنار هم قرار دادن نمودارهای صورت مالی و گردش پول کارمندان با کارآفرینان و سرمایه گذاران این نکته مشخص می شود که کارمندان و خویش فرمایان برای کسب پول کار می کنند. آن ها کار می کنند تا فیش حقوقی، یا درآمد ساعتی یا کارمزدی داشته باشند. ولی کارآفرینان و سرمایه گذاران برای کسب دارایی هایی کار می کنند که گردش پول یا سود مالی داشته باشد.

*برای ثروتمند شدن باید بدانید که مشکلات هرگز از بین نمی روند. وقتی که تصمیم بگیرید مشکلات مالی را حل کنید، پول به سمت شما جریان می یابد. حال زمان آن است که از این پول محافظت کنید.

بهره هوشی مالی شماره ۲: حفاظت از پول

بهره هوش مالی شماره یک با پول سنجیده می شود و معیار سنجش بهره ی هوش مالی شماره ۲، درصد درآمد یک فرد در برابر درصدی است که مالیات می پردازد. یعنی شخصی که کم ترین مالیات را می پردازد از بالاترین بهره هوش مالی شماره ۲ یعنی حفاظت از پول برخوردار است.

غارتگران ثروت شما فقط به مالیات ختم نمی شود. بانک هایی که به آن ها اعتماد می کنید و پول خود را به آن ها می سپارید، پول شما را ذره ذره بالا می کشند. لذا بالا بردن این بهره هوش مالی کمک می کند که پول خود را از چنگال غارتگران حفظ کنیم.

همواره این نکته را مدنظر داشته باشید که قوانین پولی و مالی تغییر کرده اند. در حال حاضر کسی که سخت کار کند و پول پس انداز کند، دارد برای درآمدی که بیشترین درصد مالیات به آن تعلق می گیرد تلاش می کند ولی فردی که هوش مالی دارد حقوق زیادی نمی خواهد در عوض حق امتیاز یا سود سهام را ترجیح می دهد زیرا به این نوع درآمدها سود کم تری تعلق می گیرد. یک سرمایه گذار باهوش حداقل این را می داند که روی درآمد حاصل از اوراق بهادار یا درآمد بی نیاز از کار سرمایه گذاری کند.

بهره هوشی مالی شماره ۳: بودجه بندی پول

بودجه یک برنامه است. برنامه ای برای ایجاد هماهنگی بین منابع (درآمدها) و مخارج.

بودجه نوع اول: کسری بودجه

کسری بودجه یعنی افزایش مخارج به نسبت درآمد. بسیاری از مردم هنگام رویارویی با کسری بودجه تصمیم می گیرند از مخارج خود کم کنند. اما راه درست این است که به جای کم کردن مخارج، درآمد خود را افزایش دهید.

بودجه نوع دوم: مازاد بودجه

مازاد بودجه عبارت است از افزایش درآمد به نسبت مخارج. توجه کنید این لزوما به معنای کم تر خرج کردن نیست. اگرچه کاهش مخارج منجر به افزایش درآمد خواهد شد، اما این تعریف دقیقا عنوان نمی کند که مازاد بودجه در نتیجه کاهش مخارج به وجود می آید. این عبارت به معنای تمرکز روی به وجود آوردن درآمد بیش تر (بهره هوش مالی شماره ۱: کسب پول بیشتر) است. فردی که مازاد بودجه دارد، می تواند از بین پرداخت بدهی ها، افزایش مخارج یا سرمایه گذاری یک کدام را انتخاب کند.

شرکتی که مازاد بودجه دارد می تواند از طریق سرمایه گذاری یا کسب سود، کسب و کارش را توسعه دهد؛ یا اینکه سهام خودش را بازخرید کند. باز خرید سهام ممکن است گاهی به این معنی باشد که شرکت توانایی گسترش کسب و کارش را نداشته و در عوض تصمیم می گیرد سهام خود را بخرد. اگر چنین اقدامی موجب افزایش قیمت سهم ها شود، خیلی از سهامداران خوشحال خواهند شد، حتی اگر شرکت توسعه چندانی نیابد. البته بازخرید سهام توسط خود شرکت معنای دیگری نیز دارد. می تواند این معنی را بدهد که شرکت از رشد کردن بازایستاده و مدیران آن نمی دانند چطور کسب و کارشان را ارتقا دهند. این نشانه ی خوبی برای سرمایه گذاران نیست. وقتی قیمت سهام بالا می رود، احتمالا زمان فروش آن است، نه خرید آن.

اگر شما می خواهید ثروتمند شوید باید بین مازاد بودجه و کسری بودجه قطعا مازاد بودجه را انتخاب کنید و آن را به روش افزایش درآمد نه کاهش هزینه به وجود آورید.

نکته مهم: باید مازاد بودجه را تبدیل به هزینه کنید.

اغلب افراد می دانند که باید پول پس انداز کنند، عشریه (کمک به خیریه ها) بدهند و سرمایه گذاری کنند. مشکل اینجاست که پس از پرداخت مخارجشان، پولی برایشان باقی نمی ماند که این کارها را انجام دهند. ولی وقتی آن ها را در اولویت های بالاتری قرار دهید باعث می شود که بتوانید از طریق هزینه ها درآمد به وجود آورید. برای فهم بهتر این مطلب به مثالی که نویسنده در این بخش اشاره کرده می پردازیم.

رابرت کیوساکی می گوید: بلافاصله بعد از ازدواج با مشکلی روبه رو شدیم و آن هم بیشتر بودن هزینه ها نسبت به درآمدمان بود. برای حل این مشکل از حسابدارمان، بتی خواستیم که هر ماه ۳۰ درصد از همه درآمدها را به عنوان هزینه کم کند و آن را در ستون دارایی ها قرار دهد. یعنی اگر ما ۱،۰۰۰ دلار درآمد و ۱،۵۰۰ دلار هزینه داشتیم بتی باید ۳۰درصد از ۱،۰۰۰ دلار را می گرفت و آن را در ستون دارایی ها قرا می داد. حال باید با ۷۰۰ دلار باقیمانده، ۱،۵۰۰ دلار هزینه را می پرداخت. با این روش برای مدت کوتاهی برای هر ماه کم می آوردیم و حالا وقتش بود که از بهره هوشی مالی شماره ۱ (کسب درآمد بیشتر) استفاده کنیم. با این روش همه تلاشمان را می کردیم که پول بیشتری به دست آوریم. تا جایی که ۸۰ درصد درآمدمان را مستقیما وارد ستون دارایی می کنیم و نهایت تلاشمان را می کنیم که با آن ۲۰درصد باقی مانده زندگی خود را بگذرانیم. از همین طریق مقداری از پولمان را سرمایه گذاری می کنیم، بخشی را به صورت طلا و نقره در صندوق های قابل معامله در بورس نگه می داریم و درصد زیادی از درآمدمان را به سازمان های خیریه می بخشیم.))

در نهایت باید گفت معیار سنجش بهره ی هوش مالی شماره ۳ (بودجه بندی پول) همانند بهره هوش مالی شماره ۲، درصدها هستند. درصد درآمدی که وارد ستون دارایی های شما می شود و هر چه این درصد بالاتر باشد بهره هوش مالی شماره ۳ بالاتر است.

بهره هوشی مالی شماره ۴: اهرم ساختن از پول

نکته اول: به هر چیزی که کار شما را کمی آسان تر کند اهرم می گویند. که اهرم های مالی زیادی وجود دارد. بودجه بندی، اطلاعات، افزایش درآمد همه ی اینها نمونه هایی از اهرم های مالی هستند.

نکته دوم: اغلب سرمایه گذاران روی دارایی های کاغذی که کنترلی روی آن ها ندارند، سرمایه گذاری می کنند. پس اندازها، سهام ها، اوراق قرضه و صندوق های سرمایه گذاری مشترک و شاخص نمونه های دارای کاغذی هستند. سرمایه گذاران کنترل اندکی روی این دارایی ها دارند به همین دلیل این سرمایه گذاران از اهرم ضعیفی برخوردارند، بازده کمی از سرمایه را به دست می آورند و هوش مالی کمی دارند.

نکته سوم: افزایش بازگشت سرمایه به معنای ریسک پذیر بودن سرمایه گذاری نیست. این سخن مشاوران مالی که می گویند افزایش بازده به معنی بالا رفتن ریسک است، تنها در مورد دارایی های کاغذی صدق می کند. دارایی هایی چون شرکت یا ملک به هوش بالاتری نیاز دارند تا کنترل مالی بیشتری در اختیارشان قرار دهد و امکان استفاه از اهرم بیشتر با ریسک کمتر را فراهم آورد.

نکته چهارم: اکثر مشاوران مالی سرمایه گذار نیستند. مشاوران مالی تنها فروشنده هستند. اغلب آنها اگر هم سرمایه گذاری کنند، روی دارایی های کاغذی سرمایه گذاری می کنند و اکثر آنها از اهرم مالی و حرفه ای بسیار اندکی برخوردارند.

بهره هوشی مالی شماره ۵: افزایش دانش مالی

باید بدانید که اطلاعات تنها دارایی بزرگ این عصر است. در سال های گذشته شما برای ثروتمند بودن باید صاحب کارخانه ها، مزارع گاوداری، معادن طلا، چاه های نفت یا آسمان خراش ها می بودید. اما در عصر اطلاعات، دانش و اطلاعات به تنهایی می تواند شما را ثروتمند کند.

شما به منابع قابل لمس همچون زمین، طلا یا نفت نیازی ندارید. کارآفرینان جوانی که سایت های ((مای اسپیس)) یا ((یوتیوب)) را به وجود آوردند این گفته را اثبات کردند. فقط با چند دلار، کمی اطلاعات و اهرم تکنولوژی این جوانان بیست و سه ساله میلیاردر شدند.

همان طور که اطلاعات خوب دارایی با ارزشی هستند، اطلاعات ضعیف یا اشتباه نیز بدهی محسوب می شوند.

اینکه در عصر اطلاعات زندگی می کنید و بدانید که در این دوران، اطلاعات فراوان و رایگان است به شما کمک می کند تا با استفاده از اطلاعات درست از یک فرد فقیر به یک فرد ثروتمند تبدیل شوید. اما همین نکته که اطلاعات فراوان و رایگان است می تواند نکته منفی هم باشد؛ چون اطلاعات زیاد باعث سردرگمی و سرریز شدن می گردد. برای کنترل کردن سرریزی اطلاعات باید توانایی طبقه بندی اطلاعات را داشته باشید.

۵ فاکتور مهم برای طبقه بندی اطلاعات عبارت است از:

  1. زمان: باید بدانید اطلاعات ممکن است امروز ارزشمند باشند ولی همین اطلاعات فردا بی استفاده و غیر مفید باشد. در کسب و کار، سود کار می تواند امروز بسیار ارزشمند و فردا بی ارزش باشد.
  2. اعتبار: متأسفانه در دنیای پول، بیشتر مردم اطلاعات مالی شان را از افرادی که با آنها کار می کنند یا فروشندگان دریافت می کنند. شاید آنها افراد خوب و صادقی باشند، اما منابع معتبر و قابل اعتمادی برای کسب اطلاعات مالی نیستند.
  3. طبقه بندی: در دنیای کسب و کار و سرمایه گذاری، به اطلاعات فوق محرمانه یا طبقه بندی شده ((اطلاعات درون سازمانی)) می گویند. وقتی یک سرمایه گذاری معمولی این واژه را بشنود، فکر می کند این اطلاعات غیر قانونی است و گاهی هم همین طور است. اطلاعات درون سازمانی زمانی غیر قانونی است که شخصی این اطلاعات را از کارمند یک شرکت سهامی عام دریافت کند و از آن برای خرید یا فروش سهام شرکت استفاده کند.
  4. اطلاعات مرتبط: بررسی و تفسیر تغییرات روزانه اطلاعات. در دنیای کسب و کار سرمایه گذاری، این جمع آوری اطلاعات گذشته، حال و آینده (( مشاهده روندها)) نام دارد.
  5. اطلاعات گمراه کننده: باید مراقب اطلاعات گمراه کننده ای که در بازار اشائه می شود باشید.

یکپارچگی پول

برای درک بهتر مفهوم یکپارچگی از مثال یکپارچگی اتومبیل استفاده می کنیم. یک اتومبیل از قسمت های مختلفی شامل سیستم ترمز، سیستم برق، سیستم سوخت و غیره تشکیل شده است. اگر هریک از سیستم ها به هر دلیل خوب کار نکند، اتومبیل به مشکل برمی خورد و از حرکت می ایستد.

در مورد هوش مالی هم لازم است بدانید که اگر فردی می خواهد ثروتمند شود و ثروتمند بماند و ثروتش را برای نسل های بعدی نیز باقی بگذارد، باید از هر ۵ بهره هوشی مالی بهره مند باشد.

چنانچه شخصی از یکپارچگی مالی برخوردار نباشد مثل داشتن بدهی های بیش از حد، بودجه بندی ضعیف، خرج کردن بیش از درآمد، توقیف ملک و ورشکستگی بانکدار این شخص را به عنوان مشتری نمی پذیرد. این موضوع به یکپارچگی حرفه ای بستگی دارد.

افزایش نبوغ مالی

برای موفقیت و جلو بودن از دیگران اولین قدم این است که معمولی نباشید و هر کاری که دیگران انجام می دهند شما تکرار نکنید. به طور مثال کارشناسان مالی به مردم توصیه می کنند که زیاد خرج نکنید و سرمایه گذاری متنوع داشته باشید. برای بسیاری از مردم چنین توصیه ای هوشمندانه به نظر می رسد. مشکل عمل کردن به این توصیه این است که شما در نهایت معمولی می شوید. نه اینکه توصیه بدی باشد فقط از نظر مالی، توصیه ای در سطح متوسط است. یکی از دلایلی که مشاوران مالی سرمایه گذاری متنوع را توصیه می کنند این است که آن ها نمی توانند شرکت های خوبی را پیدا کنند.

برای اینکه بدانیم چگونه معمولی نباشیم و بتوانیم از قدرت ذهن خود برای رسیدن به اهداف مالی به بهترین شکل استفاده کنیم لازم است اطلاعاتی در مورد ساختار ذهن و مغز داشته باشیم.

رابرت کیوساکی به عنوان مدرس کارآفرینی تحقیقات جالبی در مورد بخش های مختلف مغز انجام داده است. او می گوید:

مغز ما ۳ بخش اصلی دارد: نیمکره راست، نیمکره چپ و بخش ناخودآگاه مغز.

نیمکره راست: این بخش از مغز معمولا با تصاویر، هنر، موسیقی و سایر رشته هایی که بیشتر با خلاقیت و تجسم همراهند ارتباط دارد. طراح ها و نقشه کش ها افرادی هستند که این بخش مغز در آن ها برجسته تر است.

نیمکره چپ: این بخش از مغز برای خواندن، نوشتن، صحبت کردن و منطق استفاده می شود. نویسندگان، دانشمندان، وکلا، حسابدارها و معلم ها معمولا از نیمکره چپ مغز خود بیشتر استفاده می کنند.

مغز ناخودآگاه: این بخش قدرتمندترین بخش مغز است. چراکه مغز اولیه را دربر می گیرد. مغز اولیه بیشتر شبیه مغز حیوان است، فکر نمی کند بلکه واکنش نشان می دهد، می جنگد، فرار می کند یا بازمی ایستد. هوش دورن فردی بیشتر به ذهن ناخودآگاه مرتبط است. این هوش دورن فردی است که مشخص می کند شما در زندگی، عشق، سلامتی و پول موفق می شوید یا شکست می خورید.

جالب است بدانید بیشتر موارد ترس از شکست در ذهن ناخودآگاه رقم می خورد که جلوی موفقیت را می گیرد. ممکن است از فردی بپرسیم می خواهی ثروتمند شوی، اغلب مردم با مغز منطقی خود می گویند ((بله واقعا دلم می خواهد ثروتمند شوم)) اما مشکل مغز ناخودآگاهشان است که می گوید: ((تو نه، تو هرگز نمیتوانی ثروتمند شوی یا چطور می خواهی این کار را انجام دهی)). به همین دلیل است که باید بتوانید قبل از فکر کردن و تصمیم گرفتن یاد بگیرید تا وضعیت ناخودآگاه ذهن خود را تقویت کنید و آن را در بهترین حالت انتخاب کنید.

در دنیای پول چپ مغزها بر این باورند که پول درآوردن یک فرمول عددی و معادله ریاضی است به همین خاطر وقتی بازار دچار رکود شد بسیاری از صندوق ها با همدیگر سقوط کردند. برای اینکه بتوانید ثروتمند شوید باید یاد بگیرید با به کار گیری هر سه بخش مغزتان برنده شوید.

راه مناسب برای یادگیری

طبق تحقیقات انجام شده گفته می شود بدترین راه یادگیری مطالعه و یک رتبه قبل از آن شنیدن یک سخنرانی محسوب می شود. درست همان روش های معمولی که در مدارس و دانشگاه ها استفاده می شود. در حالیکه بهترین روش یادگیری انجام کارهای واقعی است. یعنی کاری که می خواهید اقدام کنید و انجام دهید. بعد از آن جایگاه دوم به شبیه سازی یا بازی تعلق می گیرد. سعی کنید مطالبی که می خواهید به بهترین شکل یاد بگیرید از بازی و شبیه سازی استفاده کنید چراکه در این حالت از ۳ بخش مغز به بهترین نحو استفاده می شود.

موفقیت نیاز به قدرت جسمی و ذهنی دارد. اگر بتوانید نیمکره چپ مغزتان را وادار کنید تا موضوع را بفهمد، نیمکره راست مغزتان را برای کشف راه حل های خلاقانه درگیر کنید، ذهن ناخودآگاه را به جای ترسیدن هیجان زده نگه دارید و بعد وارد عمل شوید و در عین حال مشتاق اشتباه کردن و یادگیری باشید، آن وقت است که می توانید نبوغ واقعی خود را پرورش دهید.

نتیجه گیری

افرادی که از نظر مالی ضعیف هستند تمایلی به بهبود هوش خود ندارند. آنها به محیط های معمولی و پاسخ های آسان رضایت می دهند. آن ها کسانی هستند که سخت کار می کنند، مالیات زیادی می دهند و دخل و خرجشان با هم جور در نمی آید. شاید باهوش ، با مهارت و تحصیل کرده باشند، اما به خاطر توجه نکردن به بهره های هوش مالی خود و عدم استفاده کامل از بخش های سه گانه مغز خود همیشه از نظر مالی ضعیف باقی می مانند.

هدف این کتاب این نیست که روش ثروتمند شدن را بیاموزد چراکه راه ثروتمند شدن همواره در حال تغییر است. این کتاب می خواهد هوش مالی شما را افزایش دهد. بدانید که برای ثروتمند شدن نباید پول را ثروت تصور کنید، بلکه ثروت واقعی همان بهره هوشی مالی شماست.

همه ما می دانیم که کارآفرینان، ثروتمندترین آدم های روی زمین هستند. رابرت کیوساکی نویسنده کتاب که خود یکی از موفق ترین کارآفرین های دنیا است توصیه جالبی دارد، او می گوید: برای کارآفرین شدن به انسان خاص یا جادوی ویژه ای نیاز نیست. برای کارآفرین شدن شاید تنها چیزی که نیاز دارید، داشتن شهامت است چراکه برای کشف و پرورش نبوغ تان فقط شهامت لازم است.