برای اینکه یک سرمایه گذاری خوب در بورس داشته باشیم ابتدا نیازمند یک استراتژی مناسب بر اساس مدت زمان، بازده انتظاری و میزان ریسک پذیری هستیم. در این راستا اولین قدم، شناسایی سهام شرکت ها با استفاده از یکی از متدهای حرفه ای تجزیه و تحلیل است. برای انتخاب یک سهم معیارهای مشخصی وجود دارد مانند چشم انداز صنعت، میزان سودآوری، میزان نقدینگی، بدهی­ ها، نسبت قیمت به سود، درصد شناور آزاد، قدرت نقد شوندگی، سیاست شرکت در تقسیم سود، ترکیب سهامداران، سابقه قیمتی سهام و …. از سوی دیگر برای انتخاب سهام باید خصوصیات شخصیتی فرد، سود مدنظر و میزان ریسک پذیری فردی را نیز مدنظر قرار دهیم. یکی از روش های اصلی در رابطه با انتخاب سهم، تحلیل بنیادی سهام است؛ که به وسیله آن می توان یک سهم بنیادی ارزنده را انتخاب نمود.

فهرست []

    تحلیل بنیادی یک شرکت در برگیرنده تحلیل صورت­ های مالی شرکت، نحوه مدیریت، جایگاه رقابتی شرکت، سنجش رقبا و بازارهای وابسته و پیش بینی فروش و هزینه هست. در این روش اساس پیش بینی بر واقعیت وجودی شرکت قرار داده شده است. در این راستا معامله­ گر با تحلیل رویدادها و اخبار بر اساس دانش خود به پیش بینی سهم می­ پردازد. اساس نظر تحلیل­ گران بنیادی این است که تمام تغییرات در قیمت یک سهم حتما یک علت بنیادی که ناشی از تغییرات سودآوری شرکت هست، دارد. “سهمی که از روش بنیادی انتخاب و خرید می شود سهم بنیادی نام دارد”. حال برای مشخص شدن زوایای مختلف یک سهم بنیادی، لازم است تجزیه و تحلیل بنیادی را دقیق تر بررسی نماییم.

    چارچوب تحلیل و سهم بنیادی

    برای انتخاب یک سهم بنیادی سرمایه گذار ابتدا اقتصاد کشور و اقتصاد جهانی را تجزیه و تحلیل می­ کند تا بتواند زمان مناسب ورود را تشخیص دهد. سپس به تحلیل صنایع می پردازد تا بیابد کدام بخش دارای چشم اندازهای آتی مناسبی برای سرمایه­ گذاری است و در گام آخر، اگر فرد بدین نتیجه رسد که زمان ورود مناسب است و صنایع مناسبی در اقتصاد فعالیت دارند به تحلیل شرکت های مربوط می پردازد. تحلیل اساسی در راستای انتخاب سهم بنیادی در سطح یک شرکت شامل تحلیل عوامل اصلی مالی از جمله سودآوری شرکت را برای تعیین ارزش ذاتی هست. این متغیرها شامل فروش، استهلاک، حاشیه سود، منابع مالی، نرخ مالیات، گردش دارایی ها است. گام بعدی در جهت انتخاب سهم بلندمدت می تواند شامل سنجش جایگاه رقابتی شرکت در صنعت مربوطه، سطح تکنولوژی، کیفیت مدیریت، رقابت خارجی و … باشد. تعدادی از این عوامل تحت کنترل خود شرکت است که باید در انتخاب سهم بنیادی مورد توجه قرار گیرد و به صورت اجمالی به آن ها اشاره می کنیم.

    • سودآوری

    قطعا بهترین عامل برتری یک سهم میزان سودآوری آن است. سود را از چند جهت می توان بررسی کرد:

    1. از نظر درآمد
    2. بر اساس فروش
    3. بر اساس دارایی
    4. بر اساس حقوق صاحبان سهام

    هرچقدر سودآوری یک شرکت بالاتر باشد قطعا در اولویت انتخاب سهام بنیادی ما قرار خواهد گرفت. درواقع این که شرکت چه مسیری را طی کرده تا به سود خالص برسد از نقطه درامد یا فروش شروع شده، و گام به گام صورت سود و زیان را طی می کند تا به سود خالص برسد، در این مسیر، بهای تمام شده، سایر درامدها و هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی، مالیات و هزینه مالی از جمله مهمترین فاکتورهای موثر بر سودآوری هستند. لذا در تحلیل بنیادی این اهمیت دارد که بررسی کنید دلیل و چرائی سوداوی شرکت از چه محلی بوده و این دلال چقدر در معرض تغییرند و در سالهای پیش رو چه سناریوهایی می توان برای انها تعریف کرد.

    • ثبات سود آوری

    توجه به سود در یک سال، الزاما مبنای درستی برای تصمیم گیری نیست چرا که ممکن است سود ادامه دار نباشد؛ بنابراین باید در انتخاب سهام بنیادی به معیار ثبات سودآوری توجه شود. یکی از مهم ترین نکاتی که در سودآوری شرکت ها باید در نظر گرفت، تکرار سودآوری است، درواقع پس از طی کردن قدم قبلی شما به راحتی می توانید به این سوال پاسخ بدهید که سودآوری شرکت دقیقا از چه محلی بوده؟ ایا شرکت در سال های بعدی نیز می تواند آن را تکرار کند و به بیان بهتر آیا این سود تکرارپذیر است یا خیر؟

    • نسبت سود تقسیمی هر سهم

    باید توجه داشت که این نسبت نباید در کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد و باید در بلندمدت بررسی گردد و روند بلندمدت آن آیتم مهمی در انتخاب سهام بنیادی هست. نسبت سود تقسیمی بالا یا پایین نباید ملاک تشخیص باشد، آنچه اهمیت دارید چرایی آن است، برای مثال اگر شرکت نسبت سود تقسیمی پایینی دارد اما دلیل آن، بر این است که سود را به شرکت برگردانده و وارد طرح توسعه کرده و در سالهای آتی بر سودآوری شرکت بیفزاید، این امر در بلند مدت به نفع سهامداران است.

    • نسبت P/E هر سهم

    این نسبت ها نشان دهنده قیمت هر سهم به ازای سودآوری به ازای هر سهم است. برعکس بسیاری از مقالات که به صورت قطعی عدد پایین تر این نسبت را بهتر می دانند، در اینجا به توضیحات دقیق تر آن خواهیم پرداخت:

    این نسبت نشان می دهد بازار به ازای سودآوری هر سهم شرکت چه قیمتی را به آن اختصاص داده است. نسبت قیمت به سود دو حالت کلی دارد، گذشته نگر و اینده نگر، انچه برای تصمیم گیری شما باید در نظر گرفته شود، نسبت اینده نگر است و این نکته مهمی است که بسیاری از فعالان بازار در نظر نمی گیرند. در این حالت شما باید سودآوری اتی سهام را تخمین بزنید و در یک شرایط مقایسه ای، نسبت پایین تر آن می تواند بهتر باشد. در توضیحات بالا به دو واژه شرایط مقایسه ای و میتواند دقت کنید. دلیل آن است که این نسبت به هیچ وجه نمیتواند تنها دلیل تصمیم گیری شما باشد و همواره باید کنار سایر فاکتورهای بنیادی بررسی شود. نکته بعدی آن است که اگر شرکتی نسبت قیمت به سود بالایی داشت یعنی شرکت مناسبی برای سرمایه گذاری نیست؟

    دقت داشته باشید که این نسبت در صنایع مختلف متفاوت است، برای مثال در شرکت های تکنولوژی محور این نسبت بالاتر است، پس لزوما به معنی بدتر بودن آن نیست، بلکه نشان دهنده چشم انداز رشدی این شرکت هاست، همچنین در بطن این نسبت فرمول گوردون قرار دارد که در این فرمول سه فاکتور سودآوری تقسیمی آتی، نرخ بازدهی مورد انتظار و نرخ رشد شرکت مد نظر قرار می گیرد، همین توضیحات کوتاه نشان میدهد این نسبت بسیار فراتر و عمیق تر از آن است که بخواهیم خیلی صریح بگوییم بالا بهتر است یا پایین.

    • ارزش ویژه هر سهم

    ارزش ویژه هر سهم نسبت به ارزش اسمی سنجیده می­ شود و هرچه ارزش ویژه از ارزش اسمی بیشتر باشد سهام آن شرکت از موقعیت مستحکم تری برخوردار است؛ بنابراین تفاوت ارزش ویژه نسبت به اسمی بالاتر امتیاز مثبت درانتخاب سهام بنیادی است.

    • ساختار تامین مالی شرکت

    ساختار تامین مالی شرکت که شامل بدهی ها، حقوق صاحبان سهام است تاثیر زیادی در عملکرد و سود سازی شرکت دارد لذا توجه به ساختار تامین مالی و ترکیب بندی آن در انتخاب سهام بنیادی بسیار مهم هست.

    • جهت و تاریخ پرداخت سود سهام

    هرچه سود نقدی هر سهم سریع تر پرداخت شود برای سهامداران مفیدتر خواهد بود؛ و در نتیجه سهمی با بازه پرداخت سود کوتاه تر در اولویت انتخاب سهام بنیادی قرار خواهد داشت. دلیل این امر بحث مهم ارزش زمانی پول در معقوله سرمایه گذاری است. در این بحث فاکتور نرخ تنزیل مطرح می شود و به بیان ساده به این معنی است که پولی که امروز دریافت شود، برای سرمایه گذاری مطلوبیت بیشتری دارد.

    • انتشار مستمر اطلاعات و اخبار

    هرچه شرکت دارای اطلاعات شفاف تری باشد، افراد با داشتن اطلاعات کافی می توانند به راحتی تصمیم گیری نمایند بنابراین شرکت های شفاف تر دارای سهام بنیادی تر خواهند بود.

    • عمر شرکت و میزان استهلاک

    هرچه استهلاک ماشین آلات بیشتر باشد قطعا سودآوری شرکت پایین تر خواهد بود و در نتیجه از امتیاز سهام بنیادی شرکت کاسته خواهد شد. به طور کلی عوامل بیان شده کیفیت بنیادی یک سهم را مشخص خواهد کرد و به وسیله تحلیل آن ها می­ توان یک سهم بنیادی ارزنده را انتخاب نمود. باید توجه داشت که در روش­ های تحلیلی ۸۰ درصد اقتصاد بازار مبتنی بر حالات روانی افراد و ۲۰ درصد بر پایه منطق است. در حالی که تحلیل بنیادی وزن منطق را بالاتر در نظر می گیرد، ولی به طور کلی اهمیت حالات روانی را نمی توان مدنظر قرار نداد و نباید این را فراموش کرد که تحلیل سهم “بیش از آنکه یک علم باشد یک هنر” است و لازم است به صورت تخصصی فراگرفته شود.